کلمه جو
صفحه اصلی

beehive


معنی : کندوی عسل، کندو، جای شلوغ و پرفعالیت، دسته شدن، جمع شدن
معانی دیگر : لانه ی زنبور عسل (که معمولا به صورت جعبه درست می شود)، انگبین گاه، دسته شدن مثل زنبور درکندو، جای شلوه و پرفعالیت

انگلیسی به فارسی

کندو، کندوی عسل، جمع شدن، دسته شدن (مثل زنبور در کندو)، جای شلوغ و پرفعالیت


زنبور عسل، کندوی عسل، کندو، جای شلوغ و پرفعالیت، جمع شدن، دسته شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the constructed shelter in which bees live.

(2) تعریف: a place of great activity.

• place where bees live; natural habitation of bees; busy place, lively place; rounded and lacquered woman's hairdo that looked like a beehive (was popular in the 1960s)
a beehive is a place where bees are kept so that someone can collect the honey that they produce.

مترادف و متضاد

کندوی عسل (اسم)
apiary, beehive

کندو (اسم)
hive, apiary, beehive

جای شلوغ و پرفعالیت (اسم)
beehive

دسته شدن (فعل)
beehive, shoal, gam

جمع شدن (فعل)
shrink, assemble, aggregate, muster, gather, constringe, flock, backlog, snuggle, retract, congregate, beehive, group, twitch, drift, herd, gang up, nucleate, twitch grass

جملات نمونه

1. the architecture of a beehive
الگوی ساختمانی (ساختمان) کندوی عسل

2. I stuck my hand in the beehive and was stung three times!
[ترجمه ترگمان]دستم را در کندوی عسل فرو کردم و سه بار نیش زد!
[ترجمه گوگل]دستم را در کندو گذاشتم و سه بار کشته شدم!

3. The office was seething like a beehive when she got in.
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد اتاق شد، دفتر مثل کندوی عسل در حال جوش و خروش بود
[ترجمه گوگل]وقتی وارد شد، دفترچه ای مثل عسل عصبی شد

4. One of the tanks was firing beehive rounds point-blank.
[ترجمه ترگمان]یکی از تانک ها کندوی عسل رو به نقطه خالی شلیک می کرد
[ترجمه گوگل]یکی از تانک ها عصا را دور زده بود

5. Marge, his wife with a metre-high blue beehive, keeps the family together.
[ترجمه ترگمان]مارچ، همسرش با یک کندوی عسل قوی و بلند، خانواده را کنار هم نگه می دارد
[ترجمه گوگل]مارج، همسرش با یک زنبور عسل آبی متر، خانواده را با هم نگه می دارد

6. The Baltimore Hons, with a beehive on the helmet?
[ترجمه ترگمان]The بالتیمور، با یه کندوی عسل روی کلاه ایمنی؟
[ترجمه گوگل]بالتیمور هونز، با یک زنبور عسل در کلاه ایمنی؟

7. The artillery began firing beehive rounds, which I had never seen before at minimum elevation.
[ترجمه ترگمان]توپخانه شروع به تیراندازی کرد که هرگز پیش از آن ندیده بودم
[ترجمه گوگل]توپخانه شروع به شلیک دوران کندوی کرد، که قبلا هرگز در ارتفاع کم ندیده بودم

8. Beehive, another sulfide edifice, is a five-minute submersible ride due west of Moose.
[ترجمه ترگمان]Beehive، یک عمارت بزرگ سولفید، یک سوار submersible ۵ دقیقه ای به خاطر غرب موس است
[ترجمه گوگل]کندو، یکی دیگر از ساختمان های سولفید، سوار یک فروند شناور 5 دقیقه ای به سمت غرب Moose است

9. We're just about to a beehive.
[ترجمه ترگمان]ما فقط داریم به یه کندوی عسل نزدیک میشیم
[ترجمه گوگل]ما فقط یک عسل هستیم

10. It is used in baking the beehive catalyzer in exhaust gas purify organ of auto.
[ترجمه ترگمان]آلوئه ورا در پخت the beehive در گاز اگزوز، ارگ خودرو به کار می رود
[ترجمه گوگل]این در پختن کاتالیزور زنبور عسل در تصفیه گاز اگزوز استفاده می شود

11. Han Jia, I wanted to poke a beehive.
[ترجمه ترگمان]هان jia \"، من می خواستم یه کندوی عسل رو سوراخ کنم\"
[ترجمه گوگل]هان جیا، من می خواستم یک کندوی زنبور عسل بزنم

12. He thought back and remembered the beehive he had wiped out.
[ترجمه ترگمان]به فکر فرو رفت و کندوی عسل را که از بین برده بود به یاد آورد
[ترجمه گوگل]او دوباره فکر کرد و عده ای را که از بین برده بودند به یاد می آورد

13. How Far Is The Beehive - Product Vaccines Away From Us?
[ترجمه ترگمان]چگونه واکسن Beehive - محصول از ما دور است؟
[ترجمه گوگل]چقدر عصبی - واکسن محصول دور از ماست؟

14. During the day, your brain is a beehive of activity -- during NREM sleep it is barely humming.
[ترجمه ترگمان]در طول روز، مغز شما کندوی فعالیت است - - در طول خواب NREM به سختی زیر لب شروع به زمزمه می کند
[ترجمه گوگل]در طول روز، مغز شما عصبی از فعالیت است - در هنگام خواب NREM آن را به سختی کوفته

پیشنهاد کاربران

۱ - کندوی عسل a dome or boxlike structure which provides a natural habitant for bees
۲ - محل خیلی شلوغ، پر تردد و پر از فعالیت a busy place
This community center was usually a beehive of activity and human connection.
۳ - مدل مویی که در دهه ۱۹۶۰ مد بود


کلمات دیگر: