بهطرز تعیینکنندهای، بهنحو سرنوشتسازی، بهطور حیاتی، اساساً، جداً
crucially
انگلیسی به فارسی
بسیار، خیلی، فوقالعاده
بسیار مهم است
انگلیسی به انگلیسی
• critically, with far reaching consequences
جملات نمونه
1. The work of the intelligence services was crucially important to victory in the war.
[ترجمه سلیمانی] کار سرویس های اطلاعاتی برای پیروزی در جنگ به شکلی حیاتی ای مهم بود.
[ترجمه موسی] کار سرویس های اطلاعاتی برای پیروزی در جنگ بسیار مهم بود.
[ترجمه ترگمان]کار خدمات اطلاعاتی برای پیروزی در جنگ مهم بود[ترجمه گوگل]کار این سازمان ها برای پیروزی در جنگ بسیار مهم بود
2. The future of the company will depend crucially on how consumers respond.
[ترجمه موسی] آینده شرکت قطعاٌ به نحوه واکنش مصرف کنندگان بستگی خواهد داشت.
[ترجمه ترگمان]آینده شرکت بستگی به نحوه واکنش مصرف کنندگان دارد[ترجمه گوگل]آینده این شرکت به شدت بستگی دارد که مصرف کنندگان چگونه پاسخ دهند
3. Crucially, though, it failed to secure the backing of the banks.
[ترجمه موسی] هر چند، به طور قاطع نتوانست حمایت بانک ها را تضمین کند.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اساسا نتوانست حمایت بانک ها را تامین کند[ترجمه گوگل]با این حال، مهم این است که حمایت از بانک ها را تضمین کند
4. Crucially, as well as setting up the registers, the Act permits local authorities to recover clean-up costs from owners.
[ترجمه ترگمان]طبق قانون، قانون به مقامات محلی اجازه می دهد تا هزینه های پاک سازی را از سوی صاحبان بازیافت کنند
[ترجمه گوگل]به طور عمده، و همچنین ایجاد مجدد ثبت، قانون اجازه می دهد مقامات محلی برای بهبود هزینه های تمیز کردن از صاحبان
[ترجمه گوگل]به طور عمده، و همچنین ایجاد مجدد ثبت، قانون اجازه می دهد مقامات محلی برای بهبود هزینه های تمیز کردن از صاحبان
5. President Nixon created the Environmental Protection Agency, crucially acknowledging environmental stewardship as necessarily a federal task.
[ترجمه موسی] رئیس جمهور نیکسون آژانس حفاظت از محیط زیست را ایجاد کرد و اساساً پذیرفتن نظارت زیست محیطی را لزوماً یک وظیفه فدرال دانست.
[ترجمه ترگمان]پرزیدنت نیکسون سازمان حفاظت از محیط زیست را تاسیس کرد، که در آن نظارت بر حفظ محیط زیست به عنوان لزوما یک وظیفه فدرال بود[ترجمه گوگل]رئیس جمهور نیکسون آژانس حفاظت از محیط زیست را ایجاد کرد، که به طور چشمگیری مسئولیت حفاظت از محیط زیست را به عنوان یک وظیفه فدرال اعلام کرد
6. Crucially, though, failure has stemmed from the harsh way in which some of the more valuable players have been treated.
[ترجمه موسی] با این حال ، اساساٌ ، شکست ناشی از روش سختی است که در آن با برخی از بازیکنان با ارزش تر برخورد شده است.
[ترجمه ترگمان]با این حال، شکست ناشی از روش خشنی است که در آن برخی از بازیکنان با ارزش بیشتری تحت درمان قرار گرفته اند[ترجمه گوگل]نکته مهم این است که شکست از راه سختی که بعضی از بازیکنان با ارزش تر مورد توجه قرار گرفته است، ناشی شده است
7. Crucially, therefore, causal explanation is the proper procedure when we engage in natural science but not elsewhere.
[ترجمه ترگمان]بنابراین توضیح علی روش درست هنگامی است که ما در علوم طبیعی درگیر می شویم اما نه در جای دیگر
[ترجمه گوگل]بنابراین، به طور کلی، توضیح علت، روش مناسب زمانی است که ما در علوم طبیعی درگیر می شویم اما نه در جای دیگر
[ترجمه گوگل]بنابراین، به طور کلی، توضیح علت، روش مناسب زمانی است که ما در علوم طبیعی درگیر می شویم اما نه در جای دیگر
8. Secondly, and crucially, it is not sophisticated exegesis that leads scholars to disbelieve in devils.
[ترجمه موسی] ثانیا ، و مهمتر از همه ، این تفسیر پیچیده ای نیست که دانشمندان را به بی ایمانی به سمت شیاطین سوق می دهد.
[ترجمه ترگمان]دوم، و اساسا، تفسیر پیچیده ای نیست که باعث می شود محققان به شیاطین اعتماد کنند[ترجمه گوگل]ثانیا، و بسیار مهم، این تفسیر پیچیده نیست که دانشمندان را به کافر شدن در شیطان منتهی می کند
9. Crucially, though, you can see intuitively that totipotency and differentiation seem to be at odds with each other.
[ترجمه موسی] با این حال، قطعاً ، به طور غریزی می توانید بینید که به نظر می رسد قدرت طلبی و تمایز با یکدیگر در تضاد هستند.
[ترجمه ترگمان]با این حال، قطعا می توانید به طور غریزی ببینید که تمایز و تمایز به نظر می رسد با یکدیگر تفاوت دارند[ترجمه گوگل]با این حال، بسیار مهم است، شما به طور مستقیم می توانید ببینید که تناقض و تمایز به نظر می رسد با یکدیگر متفاوت است
10. Crucially, it is argued, international law lacks the necessary sanctions and hence the definitionally necessary characteristic of enforceability.
[ترجمه موسی] اساساً، استدلال می شود که قانون بین المللی فاقد مجازات های لازم و از این رو ویژگی لازم برای اجرای آن است.
[ترجمه ترگمان]استدلال می شود که قانون بین المللی تحریم های لازم را ندارد و از این رو مشخصه ضروری enforceability است[ترجمه گوگل]استدلال می کند که قوانین بین المللی از تحریم های لازم برخوردار نیست و از این رو ویژگی مشخصی از اجرای قابل اجرا است
11. More crucially it ran along political lines, i. e. in general it was applied by Labour-controlled local authorities only.
[ترجمه ترگمان]بیشتر آن در امتداد خطوط سیاسی اجرا می شد ای به طور کلی توسط مقامات محلی تحت کنترل حزب کارگر اعمال شده است
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، در خطوط سیاسی قرار داشت، من e به طور کلی آن را فقط توسط مقامات محلی کنترل شده توسط کارگران اعمال می شود
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، در خطوط سیاسی قرار داشت، من e به طور کلی آن را فقط توسط مقامات محلی کنترل شده توسط کارگران اعمال می شود
12. A third, and crucially important, experiment involved using external stimuli to influence the content of dreaming itself.
[ترجمه ترگمان]یک سوم، و مهم تر از آن، استفاده از محرک های خارجی برای تاثیرگذاری بر محتوای رویا است
[ترجمه گوگل]سومین و مهمترین آزمایش، با استفاده از محرک های خارجی برای تأثیر روی محتوای خواب خود انجام گرفت
[ترجمه گوگل]سومین و مهمترین آزمایش، با استفاده از محرک های خارجی برای تأثیر روی محتوای خواب خود انجام گرفت
13. Crucially, the deal did not bar Mr Gates from selling to other computer makers.
[ترجمه موسی] اساساٌ ، این معامله مانع فروش آقای گیتس به سایر سازندگان رایانه نبود.
[ترجمه ترگمان]این معامله به شکلی تعیین کننده آقای گیتس را از فروش به دیگر سازندگان کامپیوتر باز نکرد[ترجمه گوگل]نکته مهم این معامله آقای گیتس را از فروش به سایر سازندگان کامپیوتر محروم نکرد
14. Crucially, in an era of multinational sports commerce, it also travelled better abroad.
[ترجمه ترگمان]این کشور به شکلی تعیین کننده در دوره ای از تجارت چند ملیتی، در خارج از کشور سفر کرده است
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، در دوران تجارت ورزشی چند ملیتی، آن را نیز به خارج از کشور سفر کرد
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، در دوران تجارت ورزشی چند ملیتی، آن را نیز به خارج از کشور سفر کرد
15. Crucially, this instability hinders regional development, incites repressive governance, and compounds the poverty on which militancy feeds.
[ترجمه ترگمان]اساسا، این بی ثباتی مانع توسعه منطقه ای، بر تحریک حکومت سرکوبگر و ترکیب فقر است که ستیزه جویی از آن تغذیه می کند
[ترجمه گوگل]نکته مهم این بی ثباتی، مانع توسعه منطقه ای، تحریک حکومت سرکوبگرانه، و فقر را که نیروهای ستیزه جویانه تغذیه می کند، ترکیب می کند
[ترجمه گوگل]نکته مهم این بی ثباتی، مانع توسعه منطقه ای، تحریک حکومت سرکوبگرانه، و فقر را که نیروهای ستیزه جویانه تغذیه می کند، ترکیب می کند
پیشنهاد کاربران
به صورت حیاتی، مهم
crucially ( adv ) = بسیار مهم، به صورت حیاتی، اساساً ، به طور قطعی، قطعاً، به طور قاطع، مهمتر از همه ، به صورت مبرم، به طور وخیم، بسیار سخت
crucially important = بسیار مهم
Examples:
1 - The plants need light and, crucially, a flow of cool air.
این گیاهان به نور و به صورت حیاتی به جریان هوای خنک احتیاج دارند.
2 - The work of the intelligence services was crucially important to victory in the war.
کار سرویس های اطلاعاتی برای پیروزی در جنگ بسیار مهم بود.
3 - a question that may have crucially influenced the decision
سوالی که ممکن است در تصمیم گیری تأثیر بسیار مهمی داشته باشد.
crucially important = بسیار مهم
Examples:
1 - The plants need light and, crucially, a flow of cool air.
این گیاهان به نور و به صورت حیاتی به جریان هوای خنک احتیاج دارند.
2 - The work of the intelligence services was crucially important to victory in the war.
کار سرویس های اطلاعاتی برای پیروزی در جنگ بسیار مهم بود.
3 - a question that may have crucially influenced the decision
سوالی که ممکن است در تصمیم گیری تأثیر بسیار مهمی داشته باشد.
کلمات دیگر: