کلمه جو
صفحه اصلی

bedaub


معنی : الودن، ملوی کردن، اندودن، رنگ کردن
معانی دیگر : (هتل و پانسیون و غیره) اتاق و صبحانه، بستر و صبحانه، (با چیز چسبناک یا غلیظی) اندودن، لکه لکه کردن، بدرنگ کردن، تپاله وار مالیدن، ملوک کردن

انگلیسی به فارسی

آلودن، ملو کردن، اندودن، رنگ کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bedaubs, bedaubing, bedaubed
• : تعریف: to cover with daubs or smears, as of paint or mud.
مشابه: daub

• sully; dirty with mud

مترادف و متضاد

الودن (فعل)
imbrue, bedaub, spatter, besmear, contaminate, gaum, pollute, smear, tincture, maculate

ملوی کردن (فعل)
bedaub, besmear, contaminate, defile, deflower, pollute

اندودن (فعل)
coat, bedaub, besmear, plate, daub, emboss, parget

رنگ کردن (فعل)
bedaub, besmear, paint, color, dye, taint, stain

جملات نمونه

1. His face was bedaubed with mud.
[ترجمه ترگمان]صورتش گل انداخته بود
[ترجمه گوگل]چهره اش با گلدان بود

2. His clothes was bedaubed with paint.
[ترجمه ترگمان]لباس هایش مثل گچ سفید شده بود
[ترجمه گوگل]لباس هایش رنگ آمیزی شده بود

3. Her skirt was bedaubed with cheap finery.
[ترجمه ترگمان]دامنی از زرق و برق ارزان قیمت پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]دامن او با کفش های ارزان ارزان شد

4. The child's face was bedaubed with chocolate.
[ترجمه ترگمان]صورت کودک با شکلات پر شده بود
[ترجمه گوگل]چهره کودک با شکلات مخلوط شد

5. The walls were bedaubed with mud.
[ترجمه ترگمان]دیوارها با گل و لای پوشیده شده بودند
[ترجمه گوگل]دیوارها با گلدان بودند

6. Her neck was bedaubed with cheap necklace.
[ترجمه ترگمان]گردنش با گردن بند ارزان قیمتی بود
[ترجمه گوگل]گردن او با گردنبند ارزان بود

The children had bedaubed the wall with yogurt.

بچه‌ها ماست به دیوار مالیده بودند.



کلمات دیگر: