کلمه جو
صفحه اصلی

pass along

انگلیسی به فارسی

عبور در امتداد


پیشنهاد کاربران

رد و بدل کردن. فهماندن.

Pass on

دست به دست کردن، دست به دست رساندن،

در میان گذاشتن موضوعی با کسی دیگر

دست به دست کردن چیزی، بازگو کردن مطلبی

عبور کردن یا گذشتن از طریق یا در امتداد چیزی

انتقال دادن اطلاعات

انتقال دادن ( phrasal verb )

تبادل یا انتقال چیزی به کسی که خودمان از کس دیگری گرفته ایم


کلمات دیگر: