کلمه جو
صفحه اصلی

behest


معنی : امر، دستور، وعده، قول
معانی دیگر : فرمان، درخواست، موعود

انگلیسی به فارسی

قول، وعده، موعود، امر، دستور


درخواست، دستور، امر، وعده، قول


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an order or command.
مترادف: bidding, command, demand, direction, directive, instruction, order
مشابه: beck, charge, commandment, decree, dictate, edict, fiat, imperative, mandate, summons, word

(2) تعریف: an urgent request; entreaty.
مترادف: entreaty, petition, request
مشابه: appeal, bidding, call, desire, exhortation, invitation, plea, pleading, requisition, summons, supplication, wish

- She came quickly at my behest.
[ترجمه ترگمان] به دستور من برگشت
[ترجمه گوگل] او به سرعت به درخواست من آمد

• request; command

مترادف و متضاد

امر (اسم)
matter, order, circumstance, job, ploy, precept, affair, behest, fiat, ordinance

دستور (اسم)
brief, formula, direction, order, rule, regulation, behest, program, permission, injunction, say-so

وعده (اسم)
promise, behest

قول (اسم)
promise, word, vow, behest, parol

order; personal decree


Synonyms: bidding, charge, command, commandment, demand, dictate, direction, expressed desire, injunction, instruction, mandate, order, precept, prompting, request, solicitation, wish, word


جملات نمونه

1. at the behest of . . .
بنا به درخواست . . .

2. They arrested him at the King's behest.
[ترجمه ترگمان]آن ها او را به دستور شاه دستگیر کردند
[ترجمه گوگل]آنها او را به درخواست شاه دستگیر کردند

3. The budget proposal was adopted at the president's behest.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد بودجه با دستور رئیس جمهور به تصویب رسید
[ترجمه گوگل]پیشنهاد بودجه به درخواست رییس جمهور تصویب شد

4. The committee was set up at the behest of the president.
[ترجمه ترگمان]این کمیته به دستور رئیس جمهور راه اندازی شد
[ترجمه گوگل]این کمیته به دستور رئیس جمهور تنظیم شد

5. I called the office at the behest of my secretary.
[ترجمه ترگمان]به دستور منشی زنگ زدم
[ترجمه گوگل]من بر اساس دستور دبیر من دفتر را صدا زدم

6. In 1970, at his new wife's behest, they moved to Southampton.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۷۰، به دستور همسر جدیدش، آن ها به Southampton نقل مکان کردند
[ترجمه گوگل]در سال 1970، به درخواست همسر جدیدش، آنها به ساوتهمپتون نقل مکان کردند

7. A proposal added Monday at the behest of Sen.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد روز دوشنبه به دستور سناتور
[ترجمه گوگل]یک پیشنهاد دوشنبه به درخواست سناتور اضافه شد

8. The committee was formed at the behest of Governor Sinclair.
[ترجمه ترگمان]این کمیته به دستور آقای سینکلر اداره شد
[ترجمه گوگل]این کمیته به دستور فرماندار سینکلر شکل گرفت

9. The poem was written, possibly at Charles's behest, and published in early November of 168
[ترجمه ترگمان]این شعر به دستور چارلز نوشته شده و در اوایل نوامبر ۱۶۸ منتشر شد
[ترجمه گوگل]این شعر، احتمالا به درخواست چارلز نوشته شده بود و در اوایل ماه نوامبر سال 168 منتشر شد

10. At least partly at his behest, on February 25th the Supreme Court disqualified Mr Sharif and his brother, Shahbaz, Punjab’s chief minister, from holding public office.
[ترجمه ترگمان]دست کم تا حدودی به دستور او، در ۲۵ فوریه دادگاه عالی، آقای شریف و برادرش شهباز، وزیر اعلی پنجاب را از برگزاری اداره عمومی رد صلاحیت کرد
[ترجمه گوگل]دست کم، تا حدودی به درخواست او، در روز 25 فوریه، دیوان عالی کشور، آقای شریف و برادرش شهباز، وزیر امور خارجه پنجاب، از داشتن اداره دولتی منحل شد

11. The policy document was produced at the behest of John Major and other world leaders.
[ترجمه ترگمان]این سند سیاست به دستور جان میجر و دیگر رهبران جهان به چاپ رسید
[ترجمه گوگل]سند سیاست به درخواست جان مینور و سایر رهبران جهان تهیه شده است

12. But this behest of old Mrs. Mingott's roused him to a sense of what the clan thought they had the right to exact from a prospective son-in-law; and he chafed at the role.
[ترجمه ترگمان]اما این دستور خانم Mingott او را واداشت تا به کاری که خانواده فکر می کنند دقیقا از یک پسر آینده واقعی برخوردار باشند، و او از این نقش رنجیده خاطر شده بود
[ترجمه گوگل]اما این حکم خانم مینوتث قدیمی، او را به معنای آنچه که قبیله تصور می کرد حق داشت که از نامزدی احتمالی مطلع شود، تحریک کرد و او در نقش نقش آفرینی کرد

13. Is that what such a force would have done, acting at the behest of the Council of Ministers?
[ترجمه ترگمان]آیا این کاری است که چنین نیرویی انجام خواهد داد و به دستور شورای وزیران عمل خواهد کرد؟
[ترجمه گوگل]آیا این چیزی است که چنین نیرویی می تواند انجام دهد، طبق دستور شورای وزیران؟

14. They conceive a child, marry and quickly divorce at the grandparents' behest.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک کودک را تصور می کنند، ازدواج می کنند و به سرعت از پدر بزرگ و مادر بزرگ طلاق می گیرند
[ترجمه گوگل]آنها یک کودک را تصور می کنند، ازدواج می کنند و به سرعت به طلاق می روند

15. And within this relationship local authorities were seen as decentralized administrative agents, acting at the behest of the centre.
[ترجمه ترگمان]و در این رابطه، مقامات محلی به عنوان عوامل اجرایی غیر متمرکز دیده شدند که به دستور مرکز عمل می کردند
[ترجمه گوگل]و درون این رابطه مقامات محلی به عنوان عوامل اداری غیر متمرکز دیده می شدند که به دستور مرکز عمل می کردند

at the behest of ...

بنا به درخواست ...



کلمات دیگر: