کلمه جو
صفحه اصلی

think tank


(امریکا - خودمانی) سازمان پژوهشی (به ویژه به کمک کامپیوتر و غیره)، اندیشگاه

انگلیسی به فارسی

اتاق فکر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) an institute or center, often funded by a government or corporation, that is staffed by people who research and analyze complex problems with a view to practical applications.

• group of experts that enters to debate a certain topic
a think tank is a group of experts who have been appointed by the government or an organization in order to examine various problems and consider possible solutions to them.

جملات نمونه

1. Larry Madden, founder of a liturgical think tank.
[ترجمه ترگمان] لری Madden \"موسس شرکت\" liturgical \"هستم\"
[ترجمه گوگل]لری مددن، بنیانگذار یک مؤسسه پژوهشی لیبرالی است

2. The Cato Institute is a conservative think tank.
[ترجمه ترگمان]موسسه کاتو یک موسسه سیاست محافظه کاری است
[ترجمه گوگل]موسسه کاتو یک نظریه محافظه کار است

3. The think tank said that 180,000 jobs had been lost in Labour's first three years.
[ترجمه ترگمان]به گفته این موسسه، در سه سال نخست، ۱۸۰،۰۰۰ شغل از بین رفته است
[ترجمه گوگل]محقق گفت که 180،000 شغل در سه سال اول کار به دست آمده است

4. Such outright activism is not for every think tank.
[ترجمه ترگمان]چنین عمل گرایی کاذب برای هر مخزن فرضی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]چنین فعالیتی کاملا واضح نیست برای هر تانک

5. Nicolas Veron, research fellow at Brussels think tank Bruegel, said Sarkozy will have some political impact globally though the policy itself faces an uphill struggle.
[ترجمه ترگمان]نیکولا Veron، هم کار تحقیقاتی در بروکسل، فکر می کند که سارکوزی یک تاثیر سیاسی در سطح جهان خواهد داشت، اگر چه خود این سیاست با تلاش دشواری مواجه است
[ترجمه گوگل]نیکلاس ورون، محقق تحقیقاتی در Bruegel تانک بروکسل می گوید، سارکوزی تاثیر مثبتی در سطح جهانی دارد، هر چند که سیاست خود را با یک مبارزه سخت می کند

6. It's the world's biggest think tank and much can come from such brain storming sessions.
[ترجمه ترگمان]این بزرگ ترین مخزن فکری دنیاست و بسیاری از آن ها می توانند از چنین جلسات هجوم مغزی بیرون بیایند
[ترجمه گوگل]این بزرگترین مرکز تفکر در جهان است و خیلی از جلسات طوفان مغزی می تواند از آن استفاده کند

7. In 197 when think tank the Club of Rome published his Malthusian bestseller 'Limits to Growth, ' eco-doom was in and technological optimists weren't getting invited to the best parties.
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۷ سال زمانی که فکر کرد که کانون رم کتاب پرفروش خود را در زمینه رشد منتشر کرد، eco در آن بود و خوش بینان به بهترین احزاب دعوت شدند
[ترجمه گوگل]در سال 197 هنگامی که باشگاه رم منتشر شد پرفروش Malthusian خود را 'محدودیت به رشد،' عواطف اقتصادی بود و خوش بینی های تکنولوژیکی به بهترین احزاب دعوت نشدند

8. Laurene is on the board of the think tank where I work.
[ترجمه ترگمان]لورن روی عرشه یک کانون فکری است که من در آن کار می کنم
[ترجمه گوگل]لورن در هیئت مدیره آزمایشگاهی که در آن من هستم کار می کند

9. Launched by the Institute of Ideas think tank, the Battle of Ideas aims to "make virtues of free-thinking and lively exchanges of views".
[ترجمه ترگمان]جنگ ایده ها که توسط موسسه ایده ها آغاز شد، هدف از آن \"ایجاد تمایز بین تفکر آزاد و تبادل فعال دیدگاه ها\" می باشد
[ترجمه گوگل]هدف نبرد ایده ها، توسط مؤسسه ی ایده ها مطرح شده است، 'ایجاد فضایی از تفکر آزاد و مبادلات پر جنب و جوش از دیدگاه ها' است

10. The earthquake hit the Great Ape House and Think Tank Exhibit during afternoon feeding time.
[ترجمه ترگمان]زلزله در خانه میمون ها رخ داد و در طول زمان تغذیه بعد از ظهر به نمایشگاه تانک فکر کرد
[ترجمه گوگل]زلزله در طول زمان غذا بعد از ظهر به نمایشگاه بزرگ تپه و نمایش تانک فکر کرد

11. Pai Panandiker heads the economic think tank, RPG Goenka Foundation in New Delhi.
[ترجمه ترگمان]پای Panandiker بنیاد تفکر اقتصادی، بنیاد جی پی جی در دهلی نو را بر عهده دارد
[ترجمه گوگل]Pai Panandiker سرپرست تحلیلگر اقتصادی، بنیاد RPG Goenka در دهلی نو است

12. An Expert is a scientific diagnostician, a think tank, a knowledge passer and a model for maturing teachers.
[ترجمه ترگمان]یک متخصص، یک متخصص علمی، یک موسسه فکر، یک راه گذر دانش و یک مدل برای دانش آموزان در حال بلوغ است
[ترجمه گوگل]کارشناس یک تشخیص علمی، یک آزمایشگاه، یک گذر دانش و یک مدل برای معلمان بالغ است

13. Half boot camp, half think tank, the FBI academy houses some of the bureau's most innovative divisions.
[ترجمه ترگمان]یک کمپ نیمه راه اندازی، نیم مخزن فکر، آکادمی اف بی آی تعدادی از بخش های نوآورانه این اداره را اداره می کند
[ترجمه گوگل]اردوگاه نیمه بوت، نیمی از اتاق فکر، آکادمی FBI، برخی از بخش های نوآورانه دفتر را در اختیار دارد

14. Mr. Nakamura is a member of a corporate think tank.
[ترجمه ترگمان]آقای \"Nakamura\" یکی از اعضای گروه corporate
[ترجمه گوگل]آقای ناکامورا عضو تانک شرکتی است

پیشنهاد کاربران

اندیشکده/اتاق فکر

اندیشکده


A think tank, or policy institute, is a research institute that performs research and advocacy concerning topics such as social policy, political strategy, economics, military, technology, and culture. . . . Think tanks publish articles, studies or even draft legislation on particular matters of policy or society.
Wikipedia@

E. g. On Monday, the South Korean delegation also made a stop at the Strategic Council on Foreign Affairs ( SCFA ) , a think - tank whose members are directly appointed by Supreme Leader
Aljazeera. com@

مفسران

Noun - countable :
اتاق فکر
اندیشکده
پژوهشکده
گروهی از افراد متخصص و با تجربه که دور هم جمع شده تا با خلق ایده های جدید و دادن مشاوره های فنی و تخصصی، به بهبود شرایط دیگران کمک نمایند.


کلمات دیگر: