کلمه جو
صفحه اصلی

interpreting

انگلیسی به فارسی

تفسیر، تفسیر کردن، ترجمه کردن، درک کردن، ترجمه شفاهی کردن، معنی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• occupation of translating orally

جملات نمونه

1. The girl is interpreting for foreign visitors.
[ترجمه ترگمان]این دختر در حال تفسیر بازدیدکنندگان خارجی است
[ترجمه گوگل]دختر برای بازدید کنندگان خارجی تفسیر می کند

2. Some degree of latitude is required in interpreting the law on this point.
[ترجمه ترگمان]درجه عرض جغرافیایی برای تفسیر قانون در این نقطه مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]در مورد تفسیر قانون در این مورد، برخی از محدوده عرض جغرافیایی مورد نیاز است

3. However, interpreting their actions nowadays suggests to us that this is not altogether true.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تفسیر اقدامات آن ها امروزه به ما نشان می دهد که این موضوع کاملا درست نیست
[ترجمه گوگل]با این حال، تفسیر اقدامات آنها امروزه به ما نشان می دهد که این در واقع کاملا درست نیست

4. Translation and Interpreting Cultural and orientation briefings
[ترجمه ترگمان]ارائه توضیحات فرهنگی و تفسیر
[ترجمه گوگل]ترجمه و تفسیر جلسات فرهنگی و جهت گیری

5. A distance scale is needed in interpreting the coordinates and this is what the metric equation provides.
[ترجمه ترگمان]مقیاس فاصله در تفسیر مختصات مورد نیاز است و این همان چیزی است که معادله متریک فراهم می کند
[ترجمه گوگل]مقیاس فاصله برای تفسیر مختصات مورد نیاز است و این همان معادله متریک است

6. Interpreting the stories depends on the reader's own cast of mind.
[ترجمه ترگمان]تفسیر این داستان ها به ذهن خواننده بستگی دارد
[ترجمه گوگل]تفسیر داستانها به ذهنیت خواننده خود بستگی دارد

7. But parents also have to be smart about interpreting, and acting on, the new findings.
[ترجمه ترگمان]اما والدین نیز باید نسبت به تفسیر، و عمل کردن بر روی یافته های جدید، باهوش باشند
[ترجمه گوگل]اما والدین نیز باید در مورد تفسیر و تحقیق درباره یافته های جدید هوشمند باشند

8. That apparently has resulted in lobbyists interpreting the rules on their own.
[ترجمه ترگمان]این موضوع ظاهرا باعث شده است که لابی کنندگان قوانین مربوط به خود را تفسیر کنند
[ترجمه گوگل]این ظاهرا باعث شده است که لابی گران قوانین خود را تفسیر کنند

9. In interpreting data, then, the gradual changes in the social framework at Oxford United have been taken into account.
[ترجمه ترگمان]در تفسیر داده ها، تغییرات تدریجی در چارچوب اجتماعی در دانشگاه آکسفورد در نظر گرفته شد
[ترجمه گوگل]در تفسیر داده ها، تغییرات تدریجی در چارچوب اجتماعی در آکسفورد یونایتد مورد توجه قرار گرفته است

10. Souquet etal also emphasised the difficulty in interpreting parietal thickening in patients evaluated after radiation therapy.
[ترجمه ترگمان]Souquet etal همچنین بر دشواری در تفسیر thickening آهیانه ای در بیماران پس از درمان پرتو درمانی تاکید کرد
[ترجمه گوگل]Souquet etal همچنین بر دشواری در تفسیر ضخیم شدن ضایعات در بیماران ارزیابی شده پس از پرتودرمانی تأکید کرد

11. Children learn to read by interpreting visual symbols.
[ترجمه ترگمان]کودکان یاد می گیرند که با تفسیر علائم بصری مطالعه کنند
[ترجمه گوگل]کودکان یاد می گیرند با تفسیر نمادهای بصری بخوانند

12. Interpreting is limited to the oral skills and implies that the translation is being done by a professional linguist.
[ترجمه ترگمان]تفسیر کردن محدود به مهارت های شفاهی است و اشاره بر این دارد که ترجمه توسط یک زبانشناس حرفه ای انجام می شود
[ترجمه گوگل]تعبیر به مهارتهای دهانی محدود شده و این امر نشان می دهد که ترجمه توسط یک زبان شناس حرفه ای انجام می شود

13. Only a skilled interpreter with teaching skills can teach interpreting. It is horses for courses.
[ترجمه ترگمان]تنها یک مترجم ماهر با مهارت های تدریس می تواند تفسیر کند برای دوره های درسی اسب است
[ترجمه گوگل]فقط یک مترجم ماهر با مهارت های تدریس می تواند تفسیر را تدریس کند اسب برای دوره ها است

14. With most of Dylan's lyrics, however, there are other ways of interpreting the words.
[ترجمه ترگمان]با این حال، با بیشتر اشعار دیلن، راه های دیگری برای تفسیر این کلمات وجود دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از اشعار دیلان، روش های دیگری برای تفسیر کلمات وجود دارد

15. Is the only explanation to be found in the liberal application of intention in interpreting trusts?
[ترجمه ترگمان]آیا تنها توضیحی که در کاربرد لیبرال قصد در تفسیر اعتماد یافت می شود؟
[ترجمه گوگل]آیا تنها توضیح در کاربرد لیبرال در تفسیر اعتماد وجود دارد؟

پیشنهاد کاربران

تفسیر کردن

تعبیر

اگر به صورت صفت ( adj ) به کار بره به معناهای : ارائه دهنده، تعبیر کننده، نمایان سازی، تصویر سازی، نمایش دهنده، توصیف کننده، تشریح کننده


کلمات دیگر: