کلمه جو
صفحه اصلی

amply


معنی : بطور بیش از حد، بطور فراوان
معانی دیگر : به طور وافر، کاملا، فراوان، سخاوتمندانه

انگلیسی به فارسی

به‌طور فراوان، به وفور، به‌طور بیش از حد، سخاوتمندانه


به طور کامل، بطور بیش از حد، بطور فراوان


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: in an ample way; abundantly; fully.
مترادف: abundantly, bountifully, copiously, fully, generously, plentifully, profusely, thoroughly
مشابه: completely, enough, lavishly, liberally, richly

- Thank you. You have amply answered my question.
[ترجمه موسی] متشکرم. شما به سوالات من کاملا پاسخ داده اید.
[ترجمه ترگمان] ممنون شما به اندازه کافی جواب مرا دادید
[ترجمه گوگل] متشکرم
- She made sure that all the children were amply fed.
[ترجمه موسی] او مطمئن شد که همه بچه ها به اندازه کافی تغذیه می شوند.
[ترجمه ترگمان] مطمئن شد که همه بچه ها تغذیه می کنند
[ترجمه گوگل] او اطمینان داد که تمام کودکان به طور کامل تغذیه می شوند

• generously; plentifully, bountifully

مترادف و متضاد

بطور بیش از حد (قید)
amply

بطور فراوان (قید)
amply

fully, sufficiently


Synonyms: abundantly, acceptably, adequately, appropriately, bountifully, capaciously, completely, copiously, enough, extensively, fittingly, generously, greatly, lavishly, liberally, plenteously, plentifully, profusely, properly, richly, rightly, satisfactorily, substantially, suitably, thoroughly, well


Antonyms: illiberal, inadequately, insufficiently


جملات نمونه

1. it is amply clear that he is not interested in buying the house
پرواضح است که مایل به خرید خانه نیست.

2. javad was amply rewarded for his services
به پاس خدماتش،جواد پاداش قابل ملاحظه ای دریافت کرد.

3. He amply fulfilled the weight of expectation that they had placed on him.
[ترجمه موسی] او به اندازه کافی بار سنگین انتظاراتی را که به عهده او گذاشته بودند برآورده کرد.
[ترجمه ترگمان]با کمال میل به این نتیجه رسید که آن ها را به او داده اند
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی وزن انتظار را که بر او گذاشته بود، به دست آورد

4. I felt that I had been amply repaid for my exertions.
[ترجمه موسی] احساس کردم که به دلیل تلاشهایم به اندازه کافی پول دریافت کرده ام.
[ترجمه ترگمان]احساس کردم که برای تلاش خودم به اندازه کافی پول گرفته ام
[ترجمه گوگل]احساس کردم که برای اعمال من به طور کامل پرداخت شده بودم

5. His moral conduct is amply certificated.
[ترجمه موسی] رفتار اخلاقی او کاملاً تأیید شده است.
[ترجمه ترگمان]رفتار اخلاقی او بیش از حد معمول است
[ترجمه گوگل]رفتار اخلاقی او به طور کامل تایید شده است

6. Recent US history has amply demonstrated the risks of foreign intervention.
[ترجمه موسی] تاریخ اخیر ایالات متحده خطرات مداخله خارجی را به وفور نشان داده است.
[ترجمه ترگمان]تاریخچه اخیر آمریکا، خطرات مداخله خارجی را به اثبات رسانده است
[ترجمه گوگل]تاریخ اخیر آمریکا عمدتا خطرات مداخله خارجی را نشان می دهد

7. They have been amply rewarded with huge salaries.
[ترجمه موسی] آنها به کرات با حقوق زیاد پاداش داده شده اند.
[ترجمه ترگمان]آن ها در نتیجه حقوق بسیار زیادی در اختیار این افراد قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]آنها با حقوق عظیمی به دست آورده اند

8. This, of course[sentence dictionary], leaves Karadzic amply able to pull strings from backstage.
[ترجمه ترگمان]این، البته [ فرهنگ لغت [ جمله ]، Karadzic را از پشت صحنه خارج می کند و قادر به کشیدن رشته ها از پشت صحنه است
[ترجمه گوگل]این، البته [واژه فرهنگ لغت]، کاردیزیک را ترک می کند و می تواند رشته ها را از پشت صحنه بکشد

9. Our constitutional system amply provides for the protection of minorities by means other than giving them majority control of state legislatures.
[ترجمه ترگمان]سیستم قانون اساسی ما حمایت از اقلیت ها را به وسیله به غیر از دادن کنترل اکثریت مجالس قانون گذاری دولتی فراهم می کند
[ترجمه گوگل]سیستم قانون اساسی ما به معنای حمایت از اقلیت ها به غیر از دادن کنترل اکثریت مجلس قانونگذاری دولتی است

10. The new mood established in 1979 seemed amply confirmed.
[ترجمه ترگمان]حالت جدیدی که در سال ۱۹۷۹ ایجاد شد به نظر می رسد که مورد تایید قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]خلق و خوی جدیدی که در سال 1979 برقرار شد به نظر می رسید کاملا تایید شده است

11. A quilted armour of dull gold covered him amply.
[ترجمه ترگمان]زره quilted و طلایی او را فراوان پوشانده بود
[ترجمه گوگل]یک زره سفیه از طلای خالی او را به طور کامل پوشانده بود

12. Reagan had amply demonstrated his political creativity and philosophical consistency in his earlier Supreme Court appointments.
[ترجمه ترگمان]ریگان در زمان انتصاب خود در دادگاه عالی، خلاقیت سیاسی و ثبات سیاسی خود را به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]ریگان به تدریج خلاقیت سیاسی و سازگاری فلسفی خود را در مراسم دیوان عالی کشورش نشان داد

13. The restaurant is amply air-conditioned, since the mercury often creeps north in South Bay.
[ترجمه موسی] این رستوران کاملاً دارای تهویه هوای مطبوع است ، زیرا جیوه اغلب به سمت شمال در خلیج جنوبی می رود.
[ترجمه ترگمان]این رستوران دارای سیستم تهویه مطبوع است، چرا که جیوه اغلب در خلیج جنوبی به شمال نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]رستوران به طور کامل تهویه مطبوع است، زیرا جیوه اغلب در شمال خلیج جنوب خزنده می شود

14. His efforts were amply rewarded.
[ترجمه ترگمان]تلاش های او به حد کافی پاداش داده شد
[ترجمه گوگل]تلاش های او به طور کامل پاداش داده شد

15. Time spent in acquiring the preliminary concepts will amply repay itself later in terms of understanding, enjoyment and proficiency in mathematics.
[ترجمه موسی] زمان صرف شده برای به دست آوردن مفاهیم اولیه، بعداً از نظر درک ، لذت و مهارت در ریاضیات به طور کامل جبران می شود.
[ترجمه ترگمان]زمانی که صرف به دست آوردن مفاهیم اولیه می شود، بعدها خود را در زمینه درک، لذت و مهارت در ریاضیات بازپرداخت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]زمان صرف شده برای به دست آوردن مفاهیم اولیه، بعدا به لحاظ درک، لذت بردن و مهارت در ریاضیات به طور کامل بازپرداخت خواهد شد

Javad was amply rewarded for his services.

به پاس خدماتش، جواد پاداش قابل‌ملاحظه‌ای دریافت کرد.


پیشنهاد کاربران

amply ( adv ) = به وفور ، به اندازه کافی، به خوبی، مفصلاً، کاملاً، به طور کامل، به کرات
example :
1 - she was amply paid for the work she completed.
او برای کارهایی که به اتمام رسانده بود به اندازه کافی پول دریافت کرد.
2 - As the diary amply reveals, few authors have worked so long with such a heightened awareness of the gap between living and writing.
همانطور که دفترچه یادداشت به خوبی نشان می دهد ، تعداد کمی از نویسندگان با چنین آگاهی بیشتری از شکاف بین زندگی و نوشتن ، مدتها کار کرده اند.
3 - Overall, the show amply demonstrated why her work has been greeted with such enthusiasm in her native country.
به طور کلی ، این نمایش به خوبی نشان داد که چرا در کشور زادگاهش با استقبال گسترده ای از کار وی روبرو شده است.





کلمات دیگر: