اسما، صورا، ظاهرا، با ذکر نام، بنام، لفظا، در صورت ظاهر
nominally
اسما، صورا، ظاهرا، با ذکر نام، بنام، لفظا، در صورت ظاهر
انگلیسی به فارسی
اسما، صورا، ظاهرا
با ذکر نام
به طور ناچیز، به مقدار جزئی
به طور اسمی
انگلیسی به انگلیسی
قید ( adverb )
• : تعریف: by or according to name; in name; purportedly.
- He was nominally in charge of the project.
[ترجمه موسی] او به صورت تشریفاتی ( به صورت اسمی ) مسئول این پروژه بود.
[ترجمه ترگمان] او مسئول این پروژه بود[ترجمه گوگل] او به طور اساسی مسئول این پروژه بود
• in a nominal way
جملات نمونه
1. that country is nominally but not actually independent
آن کشور اسما مستقل است ولی نه بالفعل
2. The company could not indicate a person even nominally responsible for staff training.
[ترجمه موسی] این شرکت نمی تواند شخصی را که حتی اسماً ( عنواناً ) مسئول آموزش کارکنان است معرفی کند.
[ترجمه ترگمان]این شرکت نمی تواند نشان دهد که فرد حتی مسئول آموزش کارکنان است[ترجمه گوگل]این شرکت نمیتواند شخصی را حتی اسمی مسئول آموزش کارکنان نشان دهد
3. Dad, nominally a Methodist, entered Churches only for weddings and funerals.
[ترجمه ترگمان]پدر، اسما یک متدیست مذهب بود و فقط برای عروسی و مراسم تدفین به کلیسا وارد شده بود
[ترجمه گوگل]پدر، به طور اساسی متدیست، فقط برای مراسم عروسی و مراسم تشییع جنازه وارد کلیساها شد
[ترجمه گوگل]پدر، به طور اساسی متدیست، فقط برای مراسم عروسی و مراسم تشییع جنازه وارد کلیساها شد
4. He was nominally in charge of his father's printing company.
[ترجمه ترگمان]او اسما شرکت printing پدرش بود
[ترجمه گوگل]او به طور اساسی مسئول چاپ شرکت پدرش بود
[ترجمه گوگل]او به طور اساسی مسئول چاپ شرکت پدرش بود
5. Nominally she is the secretary, but for all practical purposes she runs the place.
[ترجمه ترگمان]او منشی است، اما برای تمام اهداف عملی، او این مکان را اداره می کند
[ترجمه گوگل]به طور اساسی او دبیر است، اما برای همه اهداف عملی او محل را اجرا می کند
[ترجمه گوگل]به طور اساسی او دبیر است، اما برای همه اهداف عملی او محل را اجرا می کند
6. He was nominally in charge of the company.
[ترجمه ترگمان]او اسما شرکت بود
[ترجمه گوگل]او به طور اساسی مسئول شرکت بود
[ترجمه گوگل]او به طور اساسی مسئول شرکت بود
7. The province is nominally independent.
[ترجمه ترگمان]این استان رسما مستقل است
[ترجمه گوگل]استان به طور اساسی مستقل است
[ترجمه گوگل]استان به طور اساسی مستقل است
8. Under the agreement, two nominally private organizations were established to issue visas and represent the interests of the two governments.
[ترجمه ترگمان]تحت این قرارداد، دو سازمان رسما خصوصی برای صدور روادید و نماینده منافع دو دولت تاسیس شدند
[ترجمه گوگل]براساس توافقنامه، دو ویزای خصوصی به منظور صدور ویزا و نمایندگی از منافع دو دولت ایجاد شد
[ترجمه گوگل]براساس توافقنامه، دو ویزای خصوصی به منظور صدور ویزا و نمایندگی از منافع دو دولت ایجاد شد
9. Robin's nominally in charge of a large slice of the investigation.
[ترجمه ترگمان]اسم رابین شامل یک تکه بزرگ از تحقیقات است
[ترجمه گوگل]رابین به طور اساسی مسئول یک تکه بزرگ تحقیق است
[ترجمه گوگل]رابین به طور اساسی مسئول یک تکه بزرگ تحقیق است
10. The dynamite was split between Eta, then nominally observing a unilateral ceasefire, and the Bretons.
[ترجمه ترگمان]دینامیت بین Eta تقسیم شده بود، و سپس اسما یک آتش بس یک جانبه و the را مشاهده می کرد
[ترجمه گوگل]دینامیت بین اتا، سپس به طور رسمی رعایت آتش بس یک طرفه و برتون ها تقسیم شد
[ترجمه گوگل]دینامیت بین اتا، سپس به طور رسمی رعایت آتش بس یک طرفه و برتون ها تقسیم شد
11. In 1783 she proceeded to annex the nominally independent Crimea and to construct a large Black Sea fleet.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۷۸۳ او به ملحق شدن به the مستقل کریمه و ساخت ناوگانی بزرگ دریای سیاه ادامه داد
[ترجمه گوگل]در سال 1783 او شروع به ضمیمه کریمه مستقل مستقل و ساخت ناوگان بزرگ دریای سیاه کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1783 او شروع به ضمیمه کریمه مستقل مستقل و ساخت ناوگان بزرگ دریای سیاه کرد
12. The reason for this was that the nominally dry samples were not oven-dried and would contain small amounts of remaining pore fluids.
[ترجمه ترگمان]دلیل این امر این بود که نمونه های nominally خشک، خشک و خشک نبودند و حاوی مقادیر کمی از سیال های باقیمانده باقیمانده بودند
[ترجمه گوگل]دلیل این امر این بود که نمونه های نامعلومی خشک خشک نمی شدند و مقدار کمی از مایعات باقیمانده باقی مانده را شامل می شدند
[ترجمه گوگل]دلیل این امر این بود که نمونه های نامعلومی خشک خشک نمی شدند و مقدار کمی از مایعات باقیمانده باقی مانده را شامل می شدند
13. The Grunwick dispute is still nominally dragging on.
[ترجمه ترگمان]مشاجره Grunwick هنوز در حال انجام دادن است
[ترجمه گوگل]بحث Grunwick هنوز به طور رسمی کشیدن
[ترجمه گوگل]بحث Grunwick هنوز به طور رسمی کشیدن
14. Although nominally in charge, control was slipping from his grasp.
[ترجمه ترگمان]هرچند که اسما رئیس بودند، کنترل از چنگش در آمده بود
[ترجمه گوگل]اگرچه به طور رسمی مسئول بود، کنترل از درک او لغزید
[ترجمه گوگل]اگرچه به طور رسمی مسئول بود، کنترل از درک او لغزید
پیشنهاد کاربران
به طور اسمی
به طور نامی
به طور نامی
nominally ( adj ) =در ظاهر، ظاهراً، اسماً، بنام، لفظاً ( به طور لفظی ) ، عنواناً، به صورت اسمی، به طور نمادین، به صورت سمبلیک، به صورت تشریفاتی
Definition = در نام یا فکر اما نه در واقعیت ، یا نه به عنوان واقعی همه چیز/با توجه به آنچه چیزی یا کسی گفته می شود ، اگرچه آنها در واقع آن چیز نیستند/هنگام صحبت در مورد قیمت ها یا نرخ هایی که در حال حاضر صحیح هستند اما تأثیر تورم را نشان نمی دهند ، استفاده می شود/
examples:
1 - she was nominally successful as an actress.
آن زن اسماً به عنوان یک بازیگر موفق شناخته بود. ( او اسماً یک هنرپیشه موفق بود )
2 - The province is nominally independent.
این ایالت در ظاهر مستقل است.
3 - While nominally a film student, Barnett had no aspirations of a career behind the camera.
در حالی که در ظاهر دانشجوی رشته سینما بود ، بارنت هیچ آرزویی برای حرفه ی پشت دوربین نداشت.
4 - He remains nominally in charge, but because he has no access to the factory he has almost nothing to do.
او ظاهراً متصدی ( مسئول ) باقی می ماند ، اما از آنجا که به کارخانه دسترسی ندارد تقریباً کاری برای انجام دادن ندارد.
5 - The charity was, at least nominally, supervised by the government.
این موسسه خیریه حداقل به صورت لفظی تحت نظارت دولت بود.
6 - assets nominally valued at about $120 billion
دارایی های بنام حدود 120 میلیارد دلار ارزش گذاری شده است.
Definition = در نام یا فکر اما نه در واقعیت ، یا نه به عنوان واقعی همه چیز/با توجه به آنچه چیزی یا کسی گفته می شود ، اگرچه آنها در واقع آن چیز نیستند/هنگام صحبت در مورد قیمت ها یا نرخ هایی که در حال حاضر صحیح هستند اما تأثیر تورم را نشان نمی دهند ، استفاده می شود/
examples:
1 - she was nominally successful as an actress.
آن زن اسماً به عنوان یک بازیگر موفق شناخته بود. ( او اسماً یک هنرپیشه موفق بود )
2 - The province is nominally independent.
این ایالت در ظاهر مستقل است.
3 - While nominally a film student, Barnett had no aspirations of a career behind the camera.
در حالی که در ظاهر دانشجوی رشته سینما بود ، بارنت هیچ آرزویی برای حرفه ی پشت دوربین نداشت.
4 - He remains nominally in charge, but because he has no access to the factory he has almost nothing to do.
او ظاهراً متصدی ( مسئول ) باقی می ماند ، اما از آنجا که به کارخانه دسترسی ندارد تقریباً کاری برای انجام دادن ندارد.
5 - The charity was, at least nominally, supervised by the government.
این موسسه خیریه حداقل به صورت لفظی تحت نظارت دولت بود.
6 - assets nominally valued at about $120 billion
دارایی های بنام حدود 120 میلیارد دلار ارزش گذاری شده است.
کلمات دیگر: