کلمه جو
صفحه اصلی

beautician


معنی : مشاطه، متخصص ارایش وزیبایی
معانی دیگر : آرایشگر، سلمانی زنانه، cosmetologist : متخصص ارایش وزیبایی

انگلیسی به فارسی

( cosmetologist =) متخصص آرایش و زیبایی، مشاطه، آرایشگر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one whose profession involves the application of cosmetic treatments, as in a beauty parlor.

• one who gives beauty treatments, cosmetologist; owner of a beauty parlor
a beautician is a person whose job is giving people beauty treatments such as cutting and polishing their nails or treating their skin.

مترادف و متضاد

مشاطه (اسم)
beautician, cosmetologist, tire-woman

متخصص ارایش وزیبایی (اسم)
beautician, cosmetologist

جملات نمونه

1. Time is a great healer but a poor beautician.
[ترجمه ترگمان]زمان یک طبیب سنتی اما فقیر است
[ترجمه گوگل]زمان شفا دهنده عالی است، اما آرایشگر فقیر است

2. You pay the beautician in charge when you check the bill .
[ترجمه ترگمان]وقتی صورت حساب را چک کنید، پول را به عهده می گیرید
[ترجمه گوگل]وقتی لایحه را بررسی می کنید، آرایشگر را پرداخت می کنید

3. The 19-year-old beautician froze when the creepy-crawly suddenly appeared before her eyes - and she lost control of her Ford Fiesta.
[ترجمه ترگمان]۱۹ ساله، وقتی که crawly چندش اور در مقابل چشمانش ظاهر شد، خشکش زد و او کنترل بول Fiesta را از دست داد
[ترجمه گوگل]آرایشگر 19 ساله وقتی که ناگهان به نظر می رسد ناگهان به نظر می رسد - و او کنترل خود را فورد Fiesta را از دست داد

4. She was working double hours as a beautician.
[ترجمه ترگمان]اون دو ساعت رو به عنوان \"beautician\" کار می کرد
[ترجمه گوگل]او دو ساعت به عنوان یک آرایشگر کار می کرد

5. The beautician who used to address them thinks that altogether there were four or five.
[ترجمه ترگمان]The که برای پرداختن به آن ها عادت داشتند فکر می کنند که روی هم رفته چهار یا پنج نفر است
[ترجمه گوگل]آرایشگر که به آنها رسیدگی می کند، فکر می کند که در کل چهار یا پنج نفر وجود دارد

6. My wife goes to a beautician and gets her nails and hair done together.
[ترجمه ترگمان]زن من به a می رود و ناخن و موهای او را با هم می کند
[ترجمه گوگل]همسر من به آرایشگر می رود و ناخن ها و موهایش را با هم می سازد

7. Beautician ( Senior ), clothing models ( primary ) training.
[ترجمه ترگمان]Beautician (ارشد)، مدل های پوشاک (اولیه)
[ترجمه گوگل]آمبولانس (ارشد)، مدل لباس (اولیه) آموزش

8. She has been a beautician in a film crew.
[ترجمه ترگمان]او یک beautician در یک گروه فیلم بوده است
[ترجمه گوگل]او یک فضانورد در یک فیلم خدمه بوده است

9. Claire Ashman, a beautician from Choppington in Northumberland, subsequently gave birth to a boy, Carlton, now five.
[ترجمه ترگمان]کلیر Ashman، beautician از Choppington در Northumberland، متعاقبا پسری به نام کارلتون را به دنیا آورد که اکنون پنج نفر است
[ترجمه گوگل]Claire Ashman، یک آرایشگر از Choppington در Northumberland، پس از آن پسر پسر، Carlton، در حال حاضر پنج

10. Now the beautician is doing the last step - moisturizing.
[ترجمه ترگمان]اکنون the آخرین گام را مرطوب می کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر آرایشگاه آخرین مرحله را انجام می دهد - مرطوب کننده

11. Miss Fang is a beautician as well as a hair stylist.
[ترجمه ترگمان]میس Fang هم مثل یک آرایشگر مو شه
[ترجمه گوگل]خانم فنگ زیبایی و همچنین سبک مو است

12. Don't worry, sir. The beautician will be free in a few minutes.
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، قربان beautician تا چند دقیقه دیگه آزاد میشن
[ترجمه گوگل]نگران نباش، آقا آرایشگر در چند دقیقه آزاد خواهد بود

13. Cao Cao: Go to beauty parlour when beautician.
[ترجمه ترگمان]برو به اتاق زیبایی، وقتی که beautician
[ترجمه گوگل]کائو کائو وقتی به آرایشگاه بروید به سالن زیبایی بروید

14. They are autographed to my aunt, who worked as a beautician in Hollywood for many years.
[ترجمه ترگمان]آن ها به عمه من که سال ها در هالیوود کار می کردند، دست امضا کردند
[ترجمه گوگل]آنها به عمه من اعطا شده اند، که سال ها به عنوان یک آرایشگر در هالیوود کار کرده اند

پیشنهاد کاربران

متخصص زیبایی ، متخصص آرایش و زیبایی

زیبایی ظاهری


کلمات دیگر: