معنی : تقویت، تجدید، تمدید، احیا، استقرار مجدد
معانی دیگر : نوجانی، جان تازه، نیروی تازه، تجدید قوا، تجدید حیات، رواج مجدد، نورواجی، از نو باب شدن، جانبخشی، نوشکوفی، جلسه ی مذهبی، گردهمایی دینی، (حقوق) تجدید اعتبار یا قانونی بودن، تایید حکم دادگاه
احیا، نوجانی، جان تازه، نیروی تازه، تجدید، تجدید قوا، تجدید حیات، رواج مجدد، نورواجی، از نو باب شدن، جانبخشی، نوشکوفی
جلسهی مذهبی، گردهمایی دینی
(حقوق) تجدید اعتبار یا قانونی بودن، تایید حکم دادگاه
احیای، احیا، تجدید، تقویت، استقرار مجدد، تمدید
rebirth, reawakening
Synonyms: awakening, cheering, consolation, enkindling, freshening, invigoration, quickening, reanimation, recovery, recrudescence, regeneration, rejuvenation, renaissance, renascence, renewal, restoration, resurgence, resurrection, resuscitation, revitalization, revivification, risorgimento
Antonyms: destruction, killing, suppression
the revival of interest in Persian music.
زنده شدن مجدد علاقه به موسیقی ایران.
the revival of family picnics.
رواج مجدد پیکنیکهای خانوادگی.
the revival of old traditions.
احیای سنتهای قدیمی.
north Africa has witnesed a strong religious revival.
آفریقای شمالی شاهد یک احیای مذهبی نیرومند بوده است.
the Baptist revival is scheduled for tomorrow.
گردهمایی مذهبی باپتیستها فردا برگزار خواهد شد.
the revival of a revoked will.
دادن اعتبار مجدد به وصیتنامهی فسخشده.