1. the beady eyes of a snake
چشمان مهره مانند مار
2. I shall certainly keep a beady eye on his behaviour.
[ترجمه ترگمان]من حتما مراقب رفتارش هستم
[ترجمه گوگل]مطمئنا نگاهی به رفتار او خواهم داشت
3. The chairman keeps a beady eye on things.
[ترجمه ترگمان]رئیس نگاهی کوچک به اشیا می اندازد
[ترجمه گوگل]رئیس جلوی چشم را در مورد چیزها نگه می دارد
4. His beady little eyes were fixed on the money I held out.
[ترجمه ترگمان]چشمان ریز ریز و براقش به پولی که در دست داشتم دوخته شده بود
[ترجمه گوگل]چشمان خفیف او به پولی که من برگردانده شد، ثابت شد
5. With a beady eye he watches the drama of the market place.
[ترجمه ترگمان]با چشم ریز نقش بازار را تماشا می کند
[ترجمه گوگل]با یک چشم خالکوبی او درام بازار را تماشا می کند
6. Black and white below, pigeon-size, smallish head, dark beady eyes, long wings tucked to sides.
[ترجمه ترگمان]سیاه و سفید در پایین، اندازه کبوتر، چشم های ریز و ریز و باله ای دراز که به دو طرف کشیده شده بود
[ترجمه گوگل]سیاه و سفید زیر، کبوتر اندازه، سر کوچک، چشم تیره، بال های بلند، به دو طرف
7. Dark-haired, he had shrewd beady eyes, was clean-shaven and showed the beginnings of a jowl.
[ترجمه ترگمان]چشم های ریز و براق داشت، چشمان ریز و براقی داشت، صورتش را تراشیده بود و آغاز جوانی را نشان می داد
[ترجمه گوگل]تاریک مو، او چشمان نازک پوشیده بود، تمیز بود و دراز کشید و نشان داد که شروع یک jowl است
8. My friends were chatting to Sean Murphy, his beady eyes and Guinness-fringed lips at a level with Rozanov's chest.
[ترجمه ترگمان]دوستان من با شان مورفی مشغول صحبت کردن با شان مورفی بود
[ترجمه گوگل]دوستان من به سون مورفی، چشمهای ماته و لبهای گینس گشاد در سطح با سینه Rozanov چت شد
9. And two little beady eyes with dark blue circles under them whether I sleep enough or not.
[ترجمه ترگمان]و دو چشم های ریز ریز و براق که حلقه های کبود دور آن ها جمع شده بودند یا من به اندازه کافی بخوابم یا نه
[ترجمه گوگل]و دو چشم خال خال با محافل آبی تیره زیر آنها آیا من به اندازه کافی در خواب یا نه
10. She blinks her blue beady eyes and wrinkles her small pink nose and puts on this squeaky little sugar-mouse voice.
[ترجمه ترگمان]چشمان آبی رنگش را تنگ می کند و بینی کوچکش را چین می دهد و با صدای جیر جیر جیر جیر جیر جیر جیر می کند
[ترجمه گوگل]او چشم های آبی رنگی را می شکند و صورت کوچک صورتی خود را چروک می کند و این صدای کوچک قند صدای جیر جیر را می دهد
11. A beady - eyed cashier called the manager, who demanded my thumbprint on the receipt.
[ترجمه ترگمان]یک صندوق دار یک چشم به مدیر زنگ زد که اثر انگشت شستم را روی رسید نوشته بود
[ترجمه گوگل]یک صندوقدار خالدار به نام مدیر، که تقاضای چاپی من در رسید
12. Well, it had beady little eyes and a long tail, and went like this.
[ترجمه ترگمان]خوب، چشم های ریز و دم باریک داشت و مثل این بود
[ترجمه گوگل]خوب، چشم های کوچک و کمی دم داشت، و مثل این بود
13. And then her beady little eyes, so hot and sorrowful at the same time.
[ترجمه ترگمان]و بعد چشم های ریز ریز و براقش که در عین حال داغ و دردناک بود
[ترجمه گوگل]و پس از آن چشم های خفیف او، خیلی داغ و غم انگیز در همان زمان
14. Meg felt the old woman's beady eyes on her.
[ترجمه ترگمان]مگ چشم های ریز و براق پیرزن را روی او حس کرد
[ترجمه گوگل]Meg چشم های خاردار قدیمی را بر روی او احساس کرد