کلمه جو
صفحه اصلی

secrecy


معنی : خفا، راز، اختفا، پوشیدگی، محرمانه بودن، پنهان کاری، رازداری، سری بودن، نهانکاری، راز پوشی، خفیه
معانی دیگر : نهان بود، نهفتگی، پنهانی بودن، نهان داشت

انگلیسی به فارسی

رازداری، راز پوشی، پوشیدگی، سری بودن، اختفا،نهانکاری


محرمانه بودن


محرمانه، محرمانه بودن، پنهان کاری، رازداری، راز، خفا، سری بودن، نهانکاری، اختفا، راز پوشی، پوشیدگی، خفیه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: secrecies
(1) تعریف: the state or condition of being secret.
متضاد: openness

(2) تعریف: the tendency or habit of keeping things secret.

- His secrecy worries me.
[ترجمه ترگمان] رازداری او مرا نگران می کند
[ترجمه گوگل] محرمانه او من را نگران می کند

• state of being hidden; confidentiality; privacy; ability to keep a secret; isolation, seclusion; secretiveness, tendency to keep secrets, reticence
secrecy is the fact or state of keeping something secret.

مترادف و متضاد

خفا (اسم)
mystery, secrecy

راز (اسم)
secret, mystery, paint, hedgehog, secrecy

اختفا (اسم)
secretion, secrecy, hide-out

پوشیدگی (اسم)
privacy, latency, secrecy

محرمانه بودن (اسم)
secrecy

پنهان کاری (اسم)
secrecy

رازداری (اسم)
secrecy

سری بودن (اسم)
secrecy

نهانکاری (اسم)
secrecy

راز پوشی (اسم)
secrecy

خفیه (اسم)
secrecy

concealment


Synonyms: clandestineness, confidence, confidentiality, covertness, dark, darkness, furtiveness, hiding, hush, isolation, mystery, privacy, reticence, retirement, seclusion, secretiveness, secretness, silence, solitude, stealth, suppression, surreptitiousness


Antonyms: forthrightness, honesty, openness, publicity, revelation


جملات نمونه

1. secrecy is one of the characteristics of espionage
نهانکاری یکی از ویژگی های جاسوسی است.

2. complete secrecy surrounded the meeting
جلسه در اختفای کامل برگزار شد.

3. strict secrecy
راز پوشی کامل

4. utmost secrecy
حداکثر اختفا

5. a wall of secrecy
پرده ای از اختفا

6. behind a shroud of secrecy
در پس پرده ی اختفا

7. he was pledged to secrecy
از او قول رازداری گرفته شد.

8. under the pall of secrecy
زیر سیه پرده ی اختفا

9. i assured homa of my secrecy
در مورد رازداری خود به هما اطمینان دادم.

10. this oath binds you to secrecy
این سوگند شما را مقید به رازداری می کند.

11. The inquiry was conducted under a blanket of secrecy .
[ترجمه ترگمان]این تحقیق تحت پوششی از رازداری انجام شد
[ترجمه گوگل]این تحقیق تحت پوشش پنهانی انجام شد

12. Silence and secrecy surround the murder.
[ترجمه ترگمان]سکوت و سکوت قتل را محاصره کرده اند
[ترجمه گوگل]سکوت و محرمانه قتل را احاطه کرده است

13. His work was shrouded in secrecy .
[ترجمه ترگمان]کار او در هاله ای از ابهام قرار داشت
[ترجمه گوگل]کار او محرمانه بود

14. Everyone involved was sworn to secrecy.
[ترجمه ترگمان]همه کسانی که درگیر بودند سوگند رازداری خوردند
[ترجمه گوگل]هرکسی که درگیر آن بود، به قاطعیت قول داده شد

15. The need for secrecy is secondary to the need to take immediate action.
[ترجمه ترگمان]نیاز به رازداری نسبت به نیاز به اقدام فوری است
[ترجمه گوگل]نیاز اسرارآمیز به نیاز به اقدام فوری در ثانویه است

Complete secrecy surrounded the meeting.

جلسه در اختفای کامل برگزار شد.


Secrecy is one of the characteristics of espionage.

نهانکاری یکی از ویژگی‌های جاسوسی است.


I assured Homa of my secrecy.

در مورد رازداری خود به هما اطمینان دادم.


پیشنهاد کاربران

محرمانگی

Noun - uncountable :
مخفی کاری
پنهان کاری
سرپوش گذاری


کلمات دیگر: