• guidelines for political interactions with other countries
foreign policy
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. The president is hawkish on foreign policy.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور در مورد سیاست خارجی به شکار می رود
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور در سیاست خارجی دست به گریبان است
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور در سیاست خارجی دست به گریبان است
2. The government does not have much leeway in foreign policy.
[ترجمه ترگمان]دولت آزادی عمل زیادی در سیاست خارجی ندارد
[ترجمه گوگل]دولت در سیاست خارجی به راحتی نمی تواند عمل کند
[ترجمه گوگل]دولت در سیاست خارجی به راحتی نمی تواند عمل کند
3. The president's speech heralds a new era in foreign policy.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی رئیس جمهور نوید بخش جدیدی از سیاست خارجی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]سخنرانی رییس جمهور یک دوره جدید در سیاست خارجی را مطرح می کند
[ترجمه گوگل]سخنرانی رییس جمهور یک دوره جدید در سیاست خارجی را مطرح می کند
4. In presidential campaigns, foreign policy is treated with kid gloves.
[ترجمه ترگمان]در مبارزات انتخاباتی، سیاست خارجی با دستکش های بچه درمان می شود
[ترجمه گوگل]در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری، سیاست خارجی با دستکش های بچه ای مورد توجه قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری، سیاست خارجی با دستکش های بچه ای مورد توجه قرار می گیرد
5. Several important milestones in foreign policy have been passed by this Congress and they can be chalked up as major accomplishments.
[ترجمه ترگمان]چندین نقطه عطف مهم در سیاست خارجی توسط این کنگره تصویب شده است و آن ها را می توان به عنوان دستاوردهای مهم به ثبت رساند
[ترجمه گوگل]چندین نقطه مهم در سیاست خارجی توسط این کنگره به تصویب رسیده است و می توان آنها را به عنوان دستاورد های مهم عنوان کرد
[ترجمه گوگل]چندین نقطه مهم در سیاست خارجی توسط این کنگره به تصویب رسیده است و می توان آنها را به عنوان دستاورد های مهم عنوان کرد
6. The President's foreign policy team are keeping a close eye on events.
[ترجمه ترگمان]تیم سیاست خارجی رئیس جمهور در حال نگاه داشتن به رویدادها است
[ترجمه گوگل]تیم سیاست خارجی رییس جمهور، نگاهی دقیق به رویدادها دارد
[ترجمه گوگل]تیم سیاست خارجی رییس جمهور، نگاهی دقیق به رویدادها دارد
7. The President makes all the key decisions on foreign policy.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور همه تصمیمات کلیدی در مورد سیاست خارجی را اتخاذ می کند
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور همه تصمیمات کلیدی را در سیاست خارجی می گیرد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور همه تصمیمات کلیدی را در سیاست خارجی می گیرد
8. He accused the government of a serious foreign policy misjudgement.
[ترجمه ترگمان]او دولت را به یک سیاست خارجی جدی متهم کرد
[ترجمه گوگل]او دولت را به یک خطای جدی سیاست خارجی متهم کرد
[ترجمه گوگل]او دولت را به یک خطای جدی سیاست خارجی متهم کرد
9. These assumptions about Communism skewed American foreign policy for decades.
[ترجمه ترگمان]این فرضیات درباره کمونیسم سیاست خارجی آمریکا را برای چند دهه منحرف کرد
[ترجمه گوگل]این مفروضات درباره کمونیسم، چند دهه است که سیاست خارجی آمریکا را تحت الشعاع قرار داده است
[ترجمه گوگل]این مفروضات درباره کمونیسم، چند دهه است که سیاست خارجی آمریکا را تحت الشعاع قرار داده است
10. China had to reorient her foreign policy according to the new situation.
[ترجمه ترگمان]چین باید مطابق با وضعیت جدید سیاست خارجی خود را منحرف کند
[ترجمه گوگل]چین مجبور شد سیاست خارجی خود را با توجه به وضعیت جدید تغییر دهد
[ترجمه گوگل]چین مجبور شد سیاست خارجی خود را با توجه به وضعیت جدید تغییر دهد
11. Foreign policy has come under close scrutiny recently.
[ترجمه ترگمان]سیاست خارجی اخیرا تحت موشکافی دقیق قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]اخیرا سیاست خارجی تحت نظارت دقیق قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]اخیرا سیاست خارجی تحت نظارت دقیق قرار گرفته است
12. The government has shown great originality in its foreign policy.
[ترجمه ترگمان]دولت اصالت فوق العاده ای در سیاست خارجی خود نشان داده است
[ترجمه گوگل]دولت در سیاست خارجی خود اصالت زیادی نشان داده است
[ترجمه گوگل]دولت در سیاست خارجی خود اصالت زیادی نشان داده است
13. They were understood to have reviewed all major foreign policy issues.
[ترجمه ترگمان]آن ها درک شده اند که همه مسائل مهم سیاست خارجی را بررسی کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها فهمیدند که تمام مسائل مهم سیاست خارجی را بررسی کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها فهمیدند که تمام مسائل مهم سیاست خارجی را بررسی کرده اند
14. This decision will have a disastrous impact on foreign policy.
[ترجمه ترگمان]این تصمیم تاثیر بدی بر سیاست خارجی خواهد داشت
[ترجمه گوگل]این تصمیم یک تاثیر فاجعه بار بر سیاست خارجی خواهد داشت
[ترجمه گوگل]این تصمیم یک تاثیر فاجعه بار بر سیاست خارجی خواهد داشت
15. After the war the government reversed its foreign policy.
[ترجمه ترگمان]پس از جنگ، دولت سیاست خارجی خود را تغییر داد
[ترجمه گوگل]پس از جنگ، دولت سیاست خارجی خود را تغییر داد
[ترجمه گوگل]پس از جنگ، دولت سیاست خارجی خود را تغییر داد
پیشنهاد کاربران
Mass noun :
سیاست خارجه
( استراتژی و خط مشی یک کشور در نحوه تعامل با سایر کشورها )
سیاست خارجه
( استراتژی و خط مشی یک کشور در نحوه تعامل با سایر کشورها )
کلمات دیگر: