1. Let's begone, how time flies!
[ترجمه ترگمان]از اینجا دور شو، چقدر وقت داریم از اینجا دور شویم!
[ترجمه گوگل]بیایید شروع کنیم، چگونه زمان پرواز!
2. I'm not sad, yeah I Begone, I hope you happy.
[ترجمه ترگمان]من غمگین نیستم، بله، زود باش، امیدوارم خوشبخت باشی
[ترجمه گوگل]من غمگین نیستم، بله، من امیدوارم شما خوشحال باشید
3. In begone days, I love you and you are.
[ترجمه ترگمان]در این روزه ای دور از هم، من تو و تو را دوست دارم
[ترجمه گوگل]در روزهای آغازین، من عاشق تو هستم و تو هستی
4. Tell him to begone right away.
[ترجمه ترگمان]به او بگو از اینجا دور شود
[ترجمه گوگل]به او بگو به موقع شروع کن
5. Begone, for God's sake, and hide your vixen face!
[ترجمه ترگمان]به خاطر خدا دور شو و صورت vixen قایم کن!
[ترجمه گوگل]به خاطر خدا شروع کنید، و صورت خود را پنهان کنید!
6. Presto ! begone !'tis here again - Swift.
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! ! دور شو! \" دوباره اینجاست، \" سوئیفت
[ترجمه گوگل]پرستو! شروع دوباره تیس اینجا - سویفت
7. So haggard and so woe - begone?
[ترجمه ترگمان]پس چه قدر غم و اندوه و غم و اندوه است؟
[ترجمه گوگل]ببخشید و خیلی غمگین
8. Typhon: Begone servant of Zeus!
[ترجمه ترگمان]! \"خدمتکار\" زئوس
[ترجمه گوگل]تیفون Begone بنده زئوس!
9. Begone! you naughty boy!
[ترجمه ترگمان]گمشو! تو پسر شیطان هستی!
[ترجمه گوگل]شروع شده است تو پسر شیطون!
10. Tell her to begone.
[ترجمه ترگمان]به او بگو از اینجا دور شود
[ترجمه گوگل]به او بگو بگو
11. I bade him begone.
[ترجمه ترگمان]از او خواهش کردم از اینجا دور شود
[ترجمه گوگل]من به او دستور دادم
12. Would he have clapped his hand and scowled on me and bid me begone?
[ترجمه ترگمان]ایا او دست او را به هم می زد و به من اخم می کرد و از من دور می شد؟
[ترجمه گوگل]آیا او دستش را گرفت و به من زل زد و به من پیشنهاد کرد؟
13. It'stood crouched, with tail between its legs, like a miserable and woe - begone dog.
[ترجمه ترگمان]در حالی که دمش را بین پاهایش قرار داده بود و دمش را بین پاهایش قرار داده بود، مثل یک سگ دور از دسترس بود
[ترجمه گوگل]It'stood crouched، با دم از بین پاهای خود، مانند یک سگ بدبخت و غم انگیز
14. Some of the servants who saw him laughed at his poverty, and bade him begone.
[ترجمه ترگمان]بعضی از نوکران که او را می دیدند به فقر خود می خندید و از او امر می کرد که از اینجا دور شود
[ترجمه گوگل]بعضی از بندگان که او را دیدند، به فقرش خندیدند و او را به زادگاهش دعوت کردند