کلمه جو
صفحه اصلی

adventuresome


معنی : ماجراجویانه، با بی پروایی، جسورانه
معانی دیگر : ماجراجو، خطرجو

انگلیسی به فارسی

ماجراجویانه، با بی‌پروایی، جسورانه


ماجراجویی، ماجراجویانه، با بی پروایی، جسورانه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: adventuresomely (adv.), adventuresomeness (n.)
• : تعریف: willing to try new or risky things; adventurous.
متضاد: cautious, fearful, wary
مشابه: adventurous, audacious

- I'm rather cautious, but my brother is adventuresome and willing to try almost anything.
[ترجمه عبدالله] من محتاط هستم، ولی برادرم بی پروا است و می خواهد امتحان کند بعضی چیزهارا
[ترجمه ترگمان] من نسبتا محتاط هستم، اما برادرم با بی میلی و راغب است که تقریبا هر چیزی را امتحان کند
[ترجمه گوگل] من نسبتا محتاط هستم، اما برادرم ماجراجویی است و مایل است تقریبا هر چیزی را امتحان کند

• adventurous, loving adventures; daring, fearless; foolhardy, rash

مترادف و متضاد

ماجراجویانه (صفت)
adventuresome

با بی پروایی (صفت)
adventuresome

جسورانه (صفت)
perky, adventuresome, contumelious

جملات نمونه

1. Every day was exciting and adventuresome.
[ترجمه ترگمان]هر روز هیجان انگیز و با ابهت بود
[ترجمه گوگل]هر روز هیجان انگیز و ماجراجویی بود

2. They said nothing terribly adventuresome, you understand.
[ترجمه ترگمان]در این خصوص چیزی نمی گفتند، متوجه شدید
[ترجمه گوگل]آنها گفتند هیچ چیز وحشتناکی ماجراجویی نیست، شما درک می کنید

3. There are times when people are especially adventuresome – indeed, too much so.
[ترجمه ترگمان]وقت هایی هست که مردم به خصوص adventuresome هستند - در حقیقت خیلی زیاد
[ترجمه گوگل]زمانی وجود دارد که مردم به ویژه ماجراجویی - در واقع، بیش از حد

4. Well, are you feeling adventuresome? Do you want to do something dangerous or exciting?
[ترجمه ترگمان]خب، تو احساس می کنی با این قضیه کنار میای؟ میخوای یه کار خطرناک یا هیجان انگیز انجام بدی؟
[ترجمه گوگل]خب، آیا شما احساس می کنید ماجراجویی است؟ آیا می خواهید کاری خطرناک یا هیجان انگیز انجام دهید؟

5. Only extremely adventuresome men go mountaineering.
[ترجمه ترگمان]فقط مردان با adventuresome به mountaineering می روند
[ترجمه گوگل]فقط مردان بسیار مشتاق به کوهنوردی میروند

6. He led an adventuresome, rough - and - tumble life.
[ترجمه ترگمان]اون یه زندگی سخت و خشن رو رهبری می کرد
[ترجمه گوگل]او زندگی پر جنب و جوش، خشن و شل را رهبری کرد

7. Fun - loving, adventuresome, certainly compatible.
[ترجمه ترگمان]Fun، دوست دار سرگرمی، قطعا سازگار است
[ترجمه گوگل]سرگرم کننده - دوست داشتنی، ماجراجویی، قطعا سازگار است

8. As a boy, Dall regularly ventured far on foot and bicycle, and that adventuresome spirit has remained with him.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک پسر، Dall به طور مرتب پا بر پا و دوچرخه می گذارد و روح adventuresome با او مانده است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پسر، داال به طور مرتب دور از پا و دوچرخه سوار می شود و این روحیه جادویی با او باقی مانده است

9. Known in her youth as Conie, she was pert, voluble, intellectually vibrant, adventuresome.
[ترجمه ترگمان]او از جوانی اش به عنوان Conie معروف بود، گستاخ، حراف و عقلانی بود، با زیرکی و vibrant
[ترجمه گوگل]او در جوانی او به عنوان کانی شناخته شده بود، او متولد شد، خوش تیپ، فکری پر جنب و جوش، ماجراجویی

10. Since then Sondheim has devoted himself to both composing and writing lyrics for a series of varied and adventuresome musicals, beginning with the innovative "concept musical" Company in 1970.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد Sondheim خود را وقف نوشتن و نوشتن متن برای یک سری از موسیقی های متنوع و adventuresome موزیکال کرد که در سال ۱۹۷۰ با \"مفهوم\" مبتکرانه \"شرکت موسیقی\" آغاز شد
[ترجمه گوگل]از آن به بعد، سوندهیم خود را به عنوان آهنگسازی و نوشتن اشعار برای مجموعه ای از موسیقی های متنوع و مفرحانه اختصاص داده است، که از ابتدای سال 1970 با شرکت موسیقی مفهومی نوآورانه آغاز شد

11. Taken together, these attributes make the ZJ-Viera the perfect entry level aircraft for young and adventuresome individuals.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، این ویژگی ها باعث می شوند که هواپیمای درجه ورود کامل برای افراد جوان و adventuresome استفاده شود
[ترجمه گوگل]این ویژگی ها با هم، این ویژگی ها ZJ-Viera را برای هواپیماهای پیشرفته ای برای افراد جوان و پر محرک فراهم می کند


کلمات دیگر: