1. they advertise in order to lure customers
برای جلب مشتری آگهی می دهند.
2. let us not advertise our differences
بیا اختلافات خود را بروز ندهیم.
3. It may be safer not to advertise your presence.
[ترجمه ترگمان]شاید بهتر باشه که حضور تو رو اعلام نکنیم
[ترجمه گوگل]ممکن است امن تر باشیم که حضور شما را تبلیغ نکنیم
4. They no longer advertise alcohol or cigarettes at sporting events.
[ترجمه ترگمان]آن ها دیگر الکل و سیگار را در مسابقات ورزشی تبلیغ نمی کنند
[ترجمه گوگل]آنها دیگر در رویدادهای ورزشی تبلیغ الکل یا سیگار ندارند
5. Orders have been falling off lately;we must advertise more.
[ترجمه ترگمان]این اواخر فرمان صادر شده است و ما باید بیشتر تبلیغ کنیم
[ترجمه گوگل]سفارشات اخیرا سقوط کرده اند؛ باید بیشتر تبلیغ کنیم
6. It is unwise of them to advertise their willingness to make concessions at the negotiations.
[ترجمه ترگمان]برای آن ها عاقلانه نیست که تمایل خود را برای سازش دادن به مذاکرات تبلیغ کنند
[ترجمه گوگل]از آنها ناسازگار است که می خواهند تمایل خود را برای مذاکره در این زمینه تسلیم کنند
7. The players can advertise baked beans, but not rugby boots.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان می توانند لوبیا پخته (نه راگبی)تبلیغ کنند
[ترجمه گوگل]بازیکنان می توانند لوبیای پخته شده را تبلیغ کنند، اما چکمه های راگبی را تبلیغ نمی کنند
8. The Government will allow them to advertise on radio and television.
[ترجمه ترگمان]دولت به آن ها اجازه خواهد داد تا در رادیو و تلویزیون تبلیغ کنند
[ترجمه گوگل]دولت به آنها اجازه می دهد تا در رادیو و تلویزیون تبلیغ کنند
9. There are plans to advertise the job more widely.
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای تبلیغ بیشتر این کار وجود دارد
[ترجمه گوگل]برنامه هایی برای تبلیغ بیشتر شغل وجود دارد
10. They advertise clothes 'for the fuller figure'.
[ترجمه ترگمان]ان ها لباس های کهنه را برای هیکل پر زرق و برق تبلیغ می کنند
[ترجمه گوگل]آنها لباس را برای شکل کاملتر تبلیغ می کنند
11. They had to conduct market research, then advertise the product.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید تحقیقات بازار انجام دهند و سپس محصول را تبلیغ کنند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور به انجام تحقیقات بازار شدند و سپس محصول را تبلیغ کردند
12. She coughed to advertise her presence.
[ترجمه ترگمان]او سرفه کرد که حضورش را اعلام کند
[ترجمه گوگل]او برای تبلیغ حضور او سرفه کرد
13. It's simply unethical to promote and advertise such a dangerous product.
[ترجمه ترگمان]تبلیغ و تبلیغ چنین محصولی بسیار غیر اخلاقی است
[ترجمه گوگل]این به سادگی غیرممکن است که چنین محصول خطرناکی را تبلیغ و تبلیغ کند
14. We should advertise for someone to look after our children.
[ترجمه ترگمان]ما باید دنبال کسی بگردیم تا مراقب بچه هامون باشه
[ترجمه گوگل]ما باید برای کسی که به دنبال فرزندانمان باشیم تبلیغ کنیم
15. There is no need to advertise the fact that you are a single woman.
[ترجمه ترگمان]احتیاجی نیست این حقیقت را تبلیغ کنی که تو یک زن تنها هستی
[ترجمه گوگل]بدون نیاز به تبلیغ این واقعیت است که شما یک زن مجرد هستید