کلمه جو
صفحه اصلی

afterwards


معنی : سپس، بعد از آن، بعدا، پس از ان، پس
معانی دیگر : بعدازان

انگلیسی به فارسی

پس از آن، بعد از آن، سپس، بعداً


پس از آن، پس، سپس، بعد از آن، بعدا، پس از ان


انگلیسی به انگلیسی

• subsequently
if something is done or happens afterwards, it is done or happens later than a particular event or time that has already been described.

مترادف و متضاد

سپس (قید)
next, then, afterward, afterwards, thereupon, henceforth, hereafter

بعد از آن (قید)
afterward, afterwards, thereafter

بعدا (قید)
afterward, afterwards, thereinafter

پس از ان (قید)
away, afterward, afterwards, thereupon, thereafter, thence

پس (قید)
back, so, thus, ergo, forth, again, then, afterwards

following a time, event


Synonyms: after, another time, at a later time, a while later, behind, by and by, ensuingly, eventually, in a while, intra, late, later, latterly, next, on the next day, soon, subsequently, then, thereafter, thereon, ultimately


Antonyms: beforehand


جملات نمونه

1. afterwards we slept
سپس خوابیدیم.

2. long afterwards
مدت ها بعد

3. he died soon afterwards
کمی پس از آن فوت کرد،اندکی بعد مرد.

4. A word in time is worth two afterwards.
[ترجمه zara] یک حرف به موقع، دوبرابر ارزش دارد
[ترجمه ترگمان]یک کلمه به موقع ارزش دوم را دارد
[ترجمه گوگل]یک کلمه در زمان دو برابر ارزش دارد

5. Some persons do first, think afterwards, and then repent for ever.
[ترجمه حسام] بعضی افراد ابتدا عمل می کنند، سپس فکر می کنندو و بعد برای همیشه توبه می کنند.
[ترجمه ترگمان]ابتدا بعضی از اشخاص این کار را انجام می دهند، بعد از آن توبه می کنند و سپس برای همیشه توبه می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از افراد اولا فکر می کنند، پس از آن فکر می کنند، و سپس برای همیشه توبه کنند

6. Travel and see the world; afterwards, you will be able to put your concerns in perspective.
[ترجمه ترگمان]سفر و دیدن دنیا؛ بعد از آن، شما می توانید نگرانی های خود را در چشم انداز قرار دهید
[ترجمه گوگل]سفر و جهان را ببینید پس از آن، شما قادر خواهید بود نگرانی های خود را در چشم انداز قرار دهید

7. Afterwards she relented and let the children stay up late to watch TV.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن پشیمان شد و به بچه ها اجازه داد تا دیروقت بیدار بمانند تا تلویزیون تماشا کنند
[ترجمه گوگل]پس از آن او آرام شد و بچه ها تاخیر می کردند تا تلویزیون تماشا کنند

8. Afterwards he spent five minutes with the President of whom he is an unashamed admirer.
[ترجمه ترگمان]بعد از پنج دقیقه، پنج دقیقه را با رئیس جمهور که he بی unashamed بود سپری کرد
[ترجمه گوگل]پس از آن او پنج دقیقه با رئیس جمهور گذراند که او یک تحسین ناخوشایند است

9. We saw the film and afterwards walked home together.
[ترجمه ترگمان]فیلم را دیدیم و بعد با هم به خانه برگشتیم
[ترجمه گوگل]ما فیلم را دیدیم و بعد هم با هم به خانه رفتیم

10. Shortly afterwards, police arrested four suspects.
[ترجمه ترگمان]کمی بعد، پلیس چهار مظنون را دستگیر کرد
[ترجمه گوگل]اندکی پس از آن، پلیس چهار مظنون را دستگیر کرد

11. Soon afterwards he left to begin his career in the metropolis.
[ترجمه ترگمان]اندکی پس از آن برای شروع کار خود در این شهر بزرگ باقی ماند
[ترجمه گوگل]به زودی پس از آن او ترک برای شروع کار خود را در کلانشهر

12. Before the race, he is fine. But afterwards he is worn out.
[ترجمه ترگمان] قبل از مسابقه، اون حالش خوبه اما بعد از آن خسته شد
[ترجمه گوگل]قبل از مسابقه او خوب است اما بعد از آن فرسوده شده است

13. His heart stopped beating and he died soon afterwards.
[ترجمه ترگمان]قلبش از تپش باز ایستاد و به زودی مرد
[ترجمه گوگل]قلب او متوقف می شود ضرب و شتم و او به زودی پس از مرگ

14. Afterwards, retrospective fear of the responsibility would make her feel almost faint.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، ترس گذشته نگر از این مسئولیت باعث می شد که او احساس ضعف کند
[ترجمه گوگل]پس از آن، ترس ناگهانی از مسئولیت، باعث می شود تا او احساس ضعف کند

15. Shortly afterwards, Dawson received an invitation to speak at a scientific conference.
[ترجمه ترگمان]کمی بعد، داوسون دعوتی را برای سخنرانی در یک کنفرانس علمی دریافت کرد
[ترجمه گوگل]اندکی پس از آن، داوسون دعوت نامه ای برای صحبت در یک کنفرانس علمی دریافت کرد

پیشنهاد کاربران

پس از گذشت ( چند دقیقه - ساعت - لحظه - روز و. . . )

After that
بعد از آن، بعدش

1 ) The trauma can continue to be felt for years afterwards
این ضربه/شوک روحی می تونه واسه سالها پس از اون ( اتفاق ) ادامه پیدا کنه
2 ) Politicians promise the earth before an election, but things are different afterwards
. . . اما بعدش اوضاع جور دیگه ای میشه

بعد از afterwards از فعل با زمان گذشته ساده برای شرح اتفاقی که بعدا اتفاق افتاده استفاده میکنیم .



کلمات دیگر: