1. The snow had a predictable effect on traffic.
[ترجمه موسی] برف تاثیر قابل پیش بینی بر میزان ترافیک داشت.
[ترجمه ترگمان]برف تاثیر قابل پیش بینی بر ترافیک داشت
[ترجمه گوگل]برف یک اثر قابل پیش بینی در ترافیک داشت
2. The film's plot is predictable and the acting is mediocre.
[ترجمه موسی] داستان فیلم قابل پیشگویی است و بازیگری آن نیز متوسط است.
[ترجمه ترگمان]داستان فیلم قابل پیش بینی و نمایشی متوسط است
[ترجمه گوگل]طرح فیلم قابل پیش بینی است و بازی متوسط است
3. This was a predictable reaction, given the bitter hostility between the two countries.
[ترجمه ترگمان]این یک واکنش قابل پیش بینی بود، با توجه به دشمنی تلخ بین دو کشور
[ترجمه گوگل]با توجه به خصومت تلخ بین دو کشور، این یک واکنش قابل پیش بینی بود
4. The ending of the book was entirely predictable.
[ترجمه ترگمان]پایان کتاب کاملا قابل پیش بینی بود
[ترجمه گوگل]پایان کتاب کاملا قابل پیش بینی بود
5. The disease follows a highly predictable pattern.
[ترجمه ترگمان]این بیماری یک الگوی بسیار قابل پیش بینی را دنبال می کند
[ترجمه گوگل]بیماری یک الگوی بسیار قابل پیش بینی است
6. The working class usually react/reacts in a predictable way to government policies.
[ترجمه ترگمان]طبقه کارگر معمولا نسبت به سیاست های دولت واکنش نشان می دهد \/ واکنش نشان می دهد
[ترجمه گوگل]طبقه کارگر معمولا واکنش نشان می دهد / به نحوی قابل پیش بینی به سیاست های دولت پاسخ می دهد
7. The concert was a predictable yawn.
[ترجمه ترگمان]این کنسرت یک خمیازه قابل پیش بینی بود
[ترجمه گوگل]کنسرت یک ژاکت قابل پیش بینی بود
8. I knew you'd say that you're so predictable!
[ترجمه ترگمان]می دانستم که تو این قدر قابل پیش بینی هستی!
[ترجمه گوگل]من می دانستم که می خواهی بگوئی که تو خیلی قابل پیش بینی هستی
9. Their actions follow a very predictable pattern.
[ترجمه ترگمان]اعمال آن ها یک الگوی بسیار قابل پیش بینی را دنبال می کند
[ترجمه گوگل]اقدامات آنها به دنبال یک الگوی قابل پیش بینی است
10. Psychological twists perk up an otherwise predictable story line.
[ترجمه ترگمان]twists روانی یک خط داستانی قابل پیش بینی و قابل پیش بینی هستند
[ترجمه گوگل]پیچیدگی روانشناختی یک خط داستان قابل پیش بینی است
11. The film has a boringly predictable ending.
[ترجمه ترگمان]این فیلم یک پایان boringly قابل پیش بینی دارد
[ترجمه گوگل]فیلم دارای پایان عمیقا قابل پیش بینی است
12. Rock music is getting so predictable these days.
[ترجمه ترگمان]موسیقی راک این روزها خیلی قابل پیش بینی است
[ترجمه گوگل]این روزها موسیقی راک خیلی پیش بینی شده است
13. It was a predictable death for a man who had lived a life of violence.
[ترجمه ترگمان]این مرگ قابل پیش بینی برای مردی بود که با خشونت زندگی کرده بود
[ترجمه گوگل]این یک مرگ قابل پیش بینی برای مردی بود که زندگی خشونت را تجربه کرده بود
14. He asked whether this was predictable from previous performances.
[ترجمه ترگمان]او پرسید که آیا این امر از اجرای قبلی قابل پیش بینی است یا خیر
[ترجمه گوگل]او پرسید که آیا از اجرای قبلی قابل پیش بینی است یا خیر