کلمه جو
صفحه اصلی

enormously


بحدافراط، خیلی زیاد، بغایت

انگلیسی به فارسی

به حد افراط، خیلی زیاد، به غایت


انگلیسی به انگلیسی

• immensely, gigantically, hugely
you use enormously to emphasize the scale or extent of something.

جملات نمونه

1. a horse's hoof consist of an enormously developed middle digit
سم اسب از یک انگشت بسیار رشد یافته تشکیل شده است.

2. His English improved enormously because of his association with British people.
[ترجمه موسی] انگلیسی او به دلیل ارتباط با مردم انگلیس بسیار پیشرفت کرد.
[ترجمه ترگمان]انگلیسی او به سبب ارتباط خود با مردم انگلستان به میزان زیادی بهبود یافت
[ترجمه گوگل]او انگلیسی به شدت به دلیل ارتباطش با مردم بریتانیا بهبود یافت

3. He was enormously sympathetic when my father died.
[ترجمه موسی] او وقتی پدرم درگذشت بسیار دلسوز بود.
[ترجمه ترگمان]وقتی پدرم مرد خیلی احساس همدردی می کرد
[ترجمه گوگل]وقتی پدرم فوت کرد بسیار دلسوز بود

4. Standards in health care have improved enormously compared to 40 years ago.
[ترجمه موسی] استانداردهای مراقبت های بهداشتی در مقایسه با 40 سال پیش بسیار بهبود یافته است.
[ترجمه ترگمان]استانداردهای مراقبت بهداشتی در مقایسه با ۴۰ سال پیش، به میزان زیادی بهبود یافته است
[ترجمه گوگل]استانداردهای مراقبت های بهداشتی در مقایسه با 40 سال پیش بسیار افزایش یافته است

5. I liked him enormously and was sorry when he left.
[ترجمه موسی] من او را بسیار دوست داشتم و هنگام رفتن متاسف شدم.
[ترجمه ترگمان]من او را خیلی دوست داشتم و وقتی او رفت متاسفم
[ترجمه گوگل]من او را بسیار دوست داشتم و متاسفم وقتی که او را ترک کرد

6. My tastes have changed enormously over the years.
[ترجمه ترگمان]tastes در طول سال ها به میزان زیادی تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]طعم های من در طول سال ها به شدت تغییر کرده است

7. Blackwell is 5 strong looking and enormously energetic.
[ترجمه ترگمان]به لک ول، به لک ول خیلی قوی و پر جنب و جوش است
[ترجمه گوگل]Blackwell 5 قوی و فوق العاده پر انرژی است

8. His research has contributed enormously to our understanding of this disease.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات او به میزان زیادی به درک ما از این بیماری کمک کرده است
[ترجمه گوگل]تحقیقات او به ما در درک این بیماری بسیار کمک کرده است

9. The expenses you claim can vary enormously, depending on travel distances involved.
[ترجمه ترگمان]هزینه هایی که شما ادعا می کنید می تواند به میزان زیادی متفاوت باشد و به فواصل مسافرت بستگی دارد
[ترجمه گوگل]هزینه های ادعا می تواند به شدت متفاوت باشد، بسته به فاصله های سفر درگیر است

10. We soon found that prices differed enormously.
[ترجمه ترگمان]ما به زودی دریافتیم که قیمت ها بسیار متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]ما به زودی متوجه شدیم که قیمتها به شدت متفاوت است

11. The price of property has risen enormously.
[ترجمه ترگمان]قیمت ملک به شدت افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]قیمت اموال به شدت افزایش یافته است

12. Her work has contributed enormously to our understanding of this difficult subject.
[ترجمه موسی] کار او کمک زیادی به درک ما از این موضوع دشوار کرده است.
[ترجمه ترگمان]کار او به میزان زیادی به درک ما از این موضوع دشوار کمک کرده است
[ترجمه گوگل]کار او به درک ما از این موضوع دشوار بسیار کمک کرده است

13. These ideas are considered enormously important.
[ترجمه ترگمان]این ایده ها بسیار مهم در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]این ایده ها بسیار مهم هستند

14. The prospect of teaching such bright children appealed enormously.
[ترجمه ترگمان]دورنمای تدریس این کودکان درخشان بی اندازه جالب بود
[ترجمه گوگل]چشم انداز تدریس این کودکان روشن به شدت اعتراض کرد

15. Having the right equipment at hand will be enormously helpful.
[ترجمه موسی] داشتن تجهیزات مناسب در دسترس بسیار مفید خواهد بود.
[ترجمه ترگمان]داشتن تجهیزات مناسب در دست بسیار مفید خواهد بود
[ترجمه گوگل]داشتن تجهیزات مناسب در دست بسیار مفید خواهد بود

پیشنهاد کاربران

ب شدت

به طور فاحش

enormously ( adv ) = به شدت، بسیار، فوق العاده زیاد، به طور عظیم ، به طور وسیع، به طور کلان


کلمات دیگر: