کلمه جو
صفحه اصلی

circulate


معنی : به گردش در اوردن، گردش کردن، بخشنامه کردن، بدور محور گشتن
معانی دیگر : دور زدن، دور گشتن، در راستای دایره حرکت کردن، پرهون کردن، (به آسانی) حرکت کردن، جابه جا شدن، جاری شدن (مثل آب در لوله یا هوا در ساختمان)، پراکنده شدن یا کردن، پخش کردن، منتشر کردن، سیار بودن، سیر کردن، منتشر شدن

انگلیسی به فارسی

بخشنامه کردن، به دورمحور گشتن، منتشر شدن


گردش کردن، به گردش در آوردن


گردش، به گردش در اوردن، گردش کردن، بخشنامه کردن، بدور محور گشتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: circulates, circulating, circulated
(1) تعریف: to move or flow continuously along a closed path or system.
مترادف: flow
مشابه: course, go, run, stream, travel

- Blood circulates through the arteries and veins of the body.
[ترجمه صبا سلگی] خون در سرخرگ ها و سیاهرگ های بدن گردش میکند
[ترجمه ترگمان] خون در عروق و رگه ای بدن جریان پیدا می کند
[ترجمه گوگل] خون از طریق شریان ها و رگ های بدن گردش می کند
- Water circulates through the heating system.
[ترجمه ابوالفضل] آب در سراسر سیستم گرمایشی به گردش در می آید
[ترجمه ghrbr_mt] آب از طریق سیستم گرمایشی به گردش در می آید
[ترجمه ترگمان] اب از سیستم گرمایش جریان می یابد
[ترجمه گوگل] آب از طریق سیستم گرمایش جریان می یابد

(2) تعریف: to move around from person to person or from place to place.
مشابه: circuit, come out, diffuse, issue, make the rounds, mix, pass, propagate, socialize, spread, travel

- He likes to circulate among the guests at the party.
[ترجمه .] او دوست دارد در میان میهمانان در مهمانی گردش کند
[ترجمه ghrbr_mt] او رفت و آمد در مهمانی را دوست دارد
[ترجمه ترگمان] او دوست دارد میان مهمانان جشن بگیرد
[ترجمه گوگل] او دوست دارد در میان مهمانان در حزب توزیع کند
- Gossip circulates quickly in a small town.
[ترجمه ترگمان] شایعات به سرعت در یک شهر کوچک پخش می شد
[ترجمه گوگل] شایعات در شهر کوچکی به سرعت در حال گردش است
- A rumour about the couple breaking up is circulating around Hollywood.
[ترجمه ترگمان] شایعه ای در مورد این زوج در حال پخش در اطراف هالیوود است
[ترجمه گوگل] شایعه در مورد شکستن زوج ها در اطراف هالیوود است

(3) تعریف: to move or flow about without restriction, as air.
مترادف: diffuse, move
مشابه: blow, flow, spread, stream

- The fan helps the air to circulate through the rooms.
[ترجمه ترگمان] پنکه به هوا کمک می کند تا از اتاق ها گردش کند
[ترجمه گوگل] فن به هوا کمک می کند تا از طریق اتاق ها گردش کند
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: circulative (adj.), circulatory (adj.), circulator (n.)
• : تعریف: to cause to move around; spread widely; distribute.
مترادف: disseminate, distribute, spread
مشابه: broadcast, carry, disperse, issue, move, noise, pass, propagate, publicize, threw

- Who circulated that rumor?
[ترجمه ترگمان] کی این شایعه رو منتشر کرده؟
[ترجمه گوگل] چه کسی این شایعه را منتشر کرد؟
- They circulated a lot of fliers to announce their event.
[ترجمه ترگمان] آن ها برای اعلام این رویداد، تعداد زیادی از مسافران را پخش کردند
[ترجمه گوگل] آنها تعداد زیادی از مسافران را برای اعلام رویداد خود منتشر کردند

• move around, move from place to place; distribute, pass around, hand out
when a piece of writing circulates or is circulated, copies of it are passed round among a group of people.
when a joke or a rumour circulates or is circulated, people tell it to each other.
when a substance circulates, it moves easily and freely within a closed place or system.
if you circulate at a party, you move among the guests and talk to different people.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] به جریان انداختن
[ریاضیات] به جریان انداختن، چرخش، بخشنامه کردن

مترادف و متضاد

به گردش درآوردن (فعل)
circulate

گردش کردن (فعل)
walk, promenade, trip, revolve, circulate, gander, itinerate, rove

بخشنامه کردن (فعل)
circulate

بدور محور گشتن (فعل)
circulate

make known


Synonyms: bring out, broadcast, diffuse, disperse, disseminate, distribute, exchange, interview, issue, promulgate, propagate, publicize, publish, radiate, report, spread, strew, troll


flow


Synonyms: actuate, circle, fly about, get about, get around, go about, gyrate, mill around, mobilize, move around, radiate, revolve, rotate, set off, travel, wander


Antonyms: block


جملات نمونه

1. A fan may circulate the air in summer, but it doesn't cool it.
پنکه در تابستان می تواند هوا را به گردش درآورد اما آن را خنک نمی کند

2. My father circulated among the guests at the party and made them feel comfortable.
پدرم در میان مهمان ها حرکت می کرد تا آنها احساس راحتی کنند

3. Hot water circulates through the pipes in the building, keeping the room warm.
عبور آب از میان لوله های ساختمان، اتاق را گرم نگه می دارد

4. Air can circulate freely through the tunnels.
[ترجمه ترگمان]هوا می تواند آزادانه در تونل ها پخش شود
[ترجمه گوگل]هوا می تواند آزادانه از طریق تونل ها گردش کند

5. People who circulate false news are to be blamed.
[ترجمه ترگمان]افرادی که اخبار نادرستی منتشر می کنند مورد سرزنش قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]افرادی که اخبار دروغین را پخش می کنند، باید متهم شوند

6. If your muscles are tense, blood cannot circulate freely .
[ترجمه ترگمان]اگر ماهیچه های شما عصبی باشند، خون نمی تواند آزادانه پخش شود
[ترجمه گوگل]اگر عضلات شما زمان زیادی نداشته باشند، خون نمی تواند آزادانه گردش کند

7. It is hardly surprising that rumours continue to circulate.
[ترجمه ترگمان]جای تعجب نیست که شایعاتی در جریان است
[ترجمه گوگل]به سختی تعجب آور است که شایعات همچنان ادامه دارد

8. It's a simple matter to circulate a newspaper in the metropolitan area.
[ترجمه ترگمان]پخش یک روزنامه در منطقه کلانشهر یک موضوع ساده است
[ترجمه گوگل]یک موضوع ساده برای انتشار یک روزنامه در منطقه شهری است

9. Cooking odors can circulate throughout the entire house.
[ترجمه ترگمان]بوهای آشپزی می تواند در تمام خانه پخش شود
[ترجمه گوگل]بوی آشپزی می تواند در کل خانه پخش شود

10. You will have a chance to circulate and chat informally.
[ترجمه ترگمان]شما شانس گردش و گپ زدن را به طور غیر رسمی خواهید داشت
[ترجمه گوگل]شما فرصتی برای گردش غیر رسمی و چت دارید

11. Rumours were already beginning to circulate that the project might have to be abandoned.
[ترجمه ترگمان]شایعات حاکی از آن بود که این پروژه ممکن است رها شده باشد
[ترجمه گوگل]شایعات در حال حاضر شروع به پخش می کنند که ممکن است این پروژه رها شود

12. Even with the new legislation pirate copies will circulate.
[ترجمه ترگمان]حتی با تصویب قوانین جدید، نسخه های دزدان دریایی توزیع خواهند شد
[ترجمه گوگل]حتی با قوانین جدید، نسخه های دزدان دریایی نیز پخش خواهد شد

13. Merchandise can now circulate freely among the EU countries.
[ترجمه ترگمان]کالا اکنون می تواند آزادانه بین کشورهای اتحادیه اروپا توزیع شود
[ترجمه گوگل]کالاها هم اکنون می توانند آزادانه در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا گردش کنند

14. Huge blowers circulate the entire air of Bio2 several times in one day.
[ترجمه ترگمان]blowers عظیم در یک روز کل فضای of را چندین بار پخش می کنند
[ترجمه گوگل]کل هوا هوا Bio2 چندین بار در یک روز پخش می شود

15. The general principle is to circulate cooler liquids around the outside.
[ترجمه ترگمان]اصل کلی، توزیع مایعات خنک تر در بیرون است
[ترجمه گوگل]اصل کلی این است که مایعات خنک کننده را در اطراف بیرون بکشید

16. The vents circulate heat back into the room.
[ترجمه sam_mashhadi] دریچه ها گرما را در اتاق به گردش در میاورد.
[ترجمه ترگمان]منافذ شعله را به داخل اتاق باز می کنند
[ترجمه گوگل]دریچه های گرما را به اتاق می ریزند

17. However, many third world traders do more than circulate goods for sale.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بسیاری از بازرگانان جهان سوم بیش از توزیع کالا برای فروش انجام می دهند
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از معامله گران جهان سوم بیش از فروش محصولات به فروش می رسند

Blood circulates in the body.

خون در بدن گردش می‌کند.


the circulatory system

دستگاه گردش خون


This fan circulates the air throughout the apartment.

این پنکه هوا را در تمام آپارتمان به جریان می‌اندازد.


He was circulating among the guests and greeting every one.

او در میان مهمانان می‌گردید و از همه احوال‌پرسی می‌کرد.


The news quickly circulated around the city.

خبر به سرعت در شهر پراکنده شد.


This newspaper is circulated all over the country.

این روزنامه در تمام کشور پخش می‌شود.


اصطلاحات

circulating capital

سرمایه‌ی در گردش، سرمایه‌ی جاری


پیشنهاد کاربران

جریان یافتن

رواج داشتن ( داستانی یا شایعه ای )

دست به دست شدن

پراکنده کردن


منتشر شدن، در گردش بودن، چرخیدن، پخش شدن ( در اینترنت و. . . )

گردش اطلاعات داشتن ، در جامعه خبر یا اطلاعاتی در حال گردش بودن

- چرخش

پخش شدن

circulate ( verb ) = disperse ( verb )
به معناهای: پراکنده کردن، پخش کردن، پخش شدن

دهان به دهان گشتن

circulate ( verb ) = به گردش در آوردن، چرخیدن، جریان داشتن/گشتن، دور زدن، چرخ زدن/ پخش شدن، منتشر شدن/مطلع کردن، در جریان گذاشتن، اطلاع دادن ( با چاپ کردن اعلامیه ) ، اطلاعیه صادر کردن/گردش جریان خون در رگ های قلب ( در زیست شناسی ) /پراکنده شدن/

مترادف است با کلمه : distribute ( verb )

examples:
1 - A fan may circulate the air in summer, but it doesn't cool it.
پنکه ممکن است در تابستان هوا را به گردش درآورد، ولی آن را خنک نمی کند.
2 - Hot water circulates through the pipes in the building, keeping the room warm.
آب داغ درون لوله های ساختمان گردش می کند و اتاق را گرم نگه می دارد.
3 - My father circulated among the guests at the party and made them feel comfortable.
پدرم در میان مهمانان می چرخید و کاری می کرد آنها احساس راحتی بکنند.
4 - The gossip circulated quickly through the small town.
آن شایعه به سرعت در آن شهر کوچک پخش شد.
5 - I try to circulate at a party and not just stay with the friends I came with.
من سعی می کنم در یک مهمانی چرخی بزنم و فقط در کنار دوستانی که با آنها آمده بودم نمانم.
6 - Management will be circulating a supplementary report at the budget meeting.
مدیران در جلسه بودجه گزارش تکمیلی را منتشر خواهند کرد.
7 - News of her retirement quickly circulated around the office.
خبر بازنشستگی وی به سرعت در محیط دفتر پخش شد.

go around


کلمات دیگر: