کلمه جو
صفحه اصلی

castigate


معنی : تنبیه کردن
معانی دیگر : سخت مورد باز خواست قرار دادن، باز خواست کردن (به ویژه اگر شدید و در حضور جمع باشد)، سخت انتقاد کردن، گوشمالی دادن، پادافراه کردن، شدیدا~ انتقاد کردن

انگلیسی به فارسی

تنبیه کردن، به‌شدت انتقاد کردن


castigate، تنبیه کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: castigates, castigating, castigated
مشتقات: castigation (n.), castigator (n.)
• : تعریف: to punish or rebuke, as with severe public criticism; chastise.
مترادف: berate, chastise, objurgate, rebuke, reprimand, take to task, upbraid
متضاد: commend, praise
مشابه: admonish, bawl out, blame, censure, chasten, chide, criticize, punish, reproach, reprove, scold

- In colonial days, thieves and other law-breakers might be publicly castigated in the town square.
[ترجمه ترگمان] در روزه ای استعمار، دزدان و سایر قانون شکنان ممکن است به طور عمومی در میدان شهر مورد انتقاد قرار گیرند
[ترجمه گوگل] در روزهای استعماری، دزدان و دیگر متخلفان ممکن است در میدان شهر مورد آزار و اذیت قرار بگیرند
- The senator was found to be involved in the sex scandal and was castigated in the press.
[ترجمه ترگمان] سناتور پیدا شد که درگیر رسوایی جنسی است و در مطبوعات رخنه می کند
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که سناتور در رسوایی جنسی شرکت داشته باشد و در مطبوعات مورد انتقاد قرار گرفته است

• punish, scold, chastise, reprimand
if you castigate someone or something, you scold or criticize them severely; a formal word.

مترادف و متضاد

تنبیه کردن (فعل)
amerce, punish, flog, castigate, penalize, chastise, scourge, horsewhip, reprimand

criticize severely


Synonyms: baste, bawl out, beat, berate, blister, cane, censure, chasten, chastise, chew out, come down on, correct, criticize, discipline, drag over the coals, dress down, drub, excoriate, flay, flog, jump down one’s throat, lambaste, lash, lay out, lean on, penalize, pummel, punish, rail, rate, read the riot act, ream, rebuke, reprimand, scarify, scathe, scold, scorch, scourge, thrash, tongue-lash, upbraid, whip


Antonyms: compliment, laud, praise


جملات نمونه

1. Marx never lost an opportunity to castigate colonialism.
[ترجمه اردوان رفیعی] مارکس هرگز فرصتی برای انتقاد شدید از استعمار را از دست نداد.
[ترجمه ترگمان]مارکس هیچ وقت فرصتی را برای استعمار استعمار از دست نداده است
[ترجمه گوگل]مارکس هرگز فرصتی برای استعمارگرایی نداشت

2. The principal castigate the student who have insult their teacher.
[ترجمه Sara] مدیر دانش آموزی را که به معلمشان توهین کرده بود را بازخواست کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر مدرسه، دانش آموزی که به معلم خود توهین کرده است
[ترجمه گوگل]دانش آموزانی که معلم خود را محکوم می کنند، اصلیترین آنهاست

3. Agit-poppers constantly castigate pop for its dereliction of duty and its straying from being aligned.
[ترجمه ترگمان]agit - poppers به طور مداوم به خاطر قصور در انجام وظیفه و straying از همسو شدن، پاپ را به خطر می اندازد
[ترجمه گوگل]Agit-poppers به ​​طور دائم برای پنهان ساختن وظیفه و انحراف از هماهنگی خود، پاپ را از بین می برد

4. Lydia did not castigate herself for so disliking a fellow-being, believing that it was sufficient merely to refrain from overt unkindness.
[ترجمه ترگمان]لیدیا به خاطر این که از یک مرد نفرت داشت خوشش نمی آمد، چون معتقد بود که این فقط کافی است تا از unkindness overt خودداری کند
[ترجمه گوگل]لیدیا خود را برای این که دوست داشتن یک دوستی را نادیده بگیرد، باور نکرد، تنها کافی بود از عقب نشینی ناخودآگاه خودداری کند

5. She'd also had time to castigate herself for meekly following him inside.
[ترجمه ترگمان]او همچنین وقتش را داشت که خودش را با تواضع تمام داخل اتاق کند و او را دنبال کند
[ترجمه گوگل]او همچنین زمان داشت تا خودش را به آرامی دنبال کند

6. Do not castigate the very One that gave you life for life is not ending.
[ترجمه ترگمان]همان چیزی را که به شما زندگی برای زندگی را به شما می دهد، فراموش نکنید
[ترجمه گوگل]آیا یکی از آنهایی که زندگی شما را برای زندگی به شما تحمیل نمی کند، پایان نمی دهد

7. Reconnoitring and collecting evidence is the first step castigate such crime.
[ترجمه ترگمان]جمع آوری شواهد و جمع آوری شواهد نخستین گام از این قبیل جنایت است
[ترجمه گوگل]بازخوانی و جمع آوری شواهد اولین گام این جنایت است

8. She could not find sufficient reproaches with which to castigate herself.
[ترجمه ترگمان]نمی توانست از این سرزنش ها خودداری کند و خود را سرزنش کند
[ترجمه گوگل]او نمیتواند مجادلات کافی را پیدا کند که بتواند خود را از بین ببرد

9. Reconnoitring and collecting evidence is the first step to castigate such crime .
[ترجمه ترگمان]جمع آوری شواهد و جمع آوری شواهد اولین گام برای مقابله با این جرم است
[ترجمه گوگل]بازخوانی و جمع آوری شواهد اولین گام برای مقابله با چنین جرمی است

10. When two organizations fail to come to agreement to join forces, I don't believe that gives license for anyone, outside either organization, to take sides and publically castigate one of the parties.
[ترجمه ترگمان]زمانی که دو سازمان موفق به توافق برای پیوستن به نیروها نشدند، من باور نمی کنم که مجوز برای هر کسی، خارج از هر سازمان، مجوز بگیرد و به طور عام یکی از طرفین را به کار گیرد
[ترجمه گوگل]زمانی که دو سازمان موفق به پیوستن به نیروهای مشترک نشدند، اعتقاد ندارم که مجوز برای هر کسی که در خارج از هر سازمان قرار دارد، مجوز بگیرد و از طرفی یکی از طرفین را به طور کامل سوء استفاده کند

The newspapers castigated the gambling minister.

روزنامه‌ها وزیر قمار‌باز را سخت به باد انتقاد گرفتند.


پیشنهاد کاربران

سرزنش


کلمات دیگر: