کلمه جو
صفحه اصلی

admire


معنی : حظ کردن، تحسین کردن، پسند کردن، مورد شگفت قراردادن، در شگفت شدن، تعجب کردن، متحیر کردن
معانی دیگر : ستودن، پسندیدن، احترام قائل شدن، (محلی) خواستن، آرزو کردن، متعجب ساختن

انگلیسی به فارسی

تحسین، حظ کردن، تحسین کردن، پسند کردن، مورد شگفت قراردادن، در شگفت شدن، تعجب کردن، متحیر کردن


پسند کردن، حظ کردن


مورد شگفت قراردادن، در شگفت شدن، تعجب کردن، متحیر کردن، متعجب ساختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: admires, admiring, admired
مشتقات: admiring (adj.), admiringly (adv.), admirer (n.)
(1) تعریف: to hold in high esteem; respect.
مترادف: appreciate, esteem, respect
متضاد: deplore, disapprove, disdain, execrate
مشابه: adore, approve, favor, honor, like, prize, revere, venerate, worship

- I admire her for her courage and her dedication to helping others.
[ترجمه abc] او را بخاطر شجاعت و ارادتش به کمک به دیگران تحسین می کنم
[ترجمه Ali] من او را به خاطر شجاعت و کمک به دیگران تحسین می کنم
[ترجمه نرگس] من اونو به خاطر شجاعت و اراده اش در کمک به دیگران تحسین میکنم
[ترجمه ترگمان] من او را به خاطر شجاعت و فداکاری او برای کمک به دیگران تحسین می کنم
[ترجمه گوگل] او را به خاطر شجاعت و تعهد او به کمک به دیگران تحسین می کنم

(2) تعریف: to observe with pleasure, wonder, and approval.
مترادف: wonder
متضاد: abhor, disdain
مشابه: appreciate, approve, enjoy, like, relish

- I admire your positive attitude; I would be depressed in your situation.
[ترجمه A.A] طرز برخورد خوبت قابل تحسین است ، من در شرایط تو باشم کم میارم
[ترجمه ترگمان] نگرش مثبت تو را تحسین می کنم؛ در موقعیت شما افسرده می شوم
[ترجمه گوگل] من نگرش مثبت شما را تحسین می کنم؛ من در وضعیت شما افسرده خواهم شد
- His friends are all admiring his new car.
[ترجمه A.A] دوستانش همگی ماشین نو او را آرزو میکنند
[ترجمه Neda] همه دوستان او ماشین جدید او را تحسین میکنند.
[ترجمه ترگمان] دوستاش همه دارن ماشین جدیدش رو تحسین میکنن
[ترجمه گوگل] دوستانش همه از ماشین جدید خود را تحسین می کنند

• be impressed by someone; adore, venerate
if you admire someone or something, you like and respect them.
if someone admires something, they look at it with great pleasure.

مترادف و متضاد

حظ کردن (فعل)
admire

تحسین کردن (فعل)
applaud, admire

پسند کردن (فعل)
admire, approve

مورد شگفت قرار دادن (فعل)
admire

در شگفت شدن (فعل)
wonder, admire

تعجب کردن (فعل)
wonder, admire

متحیر کردن (فعل)
admire, wilder, astonish, dumbfound, dumfound

hold in high regard


Synonyms: adore, applaud, appreciate, approve, be crazy about, be crazy for, be crazy over, be mad about, be nuts about, be stuck on, be sweet on, be wild about, cherish, commend, credit, delight in, esteem, eulogize, extol, fall for, get high on, glorify, go for, groove on, hail, hold in respect, honor, idolize, laud, look up to, marvel at, moon over, pay homage to, praise, prize, rate highly, respect, revere, take pleasure in, think highly of, treasure, value, venerate, wonder at, worship


Antonyms: abhor, condemn, despise, detest, dislike, execrate, hate, scorn


جملات نمونه

I'd admire to go along.

خیلی دلم می‌خواست من هم بروم.


I admire her for her bravery.

او را به خاطر شجاعتش تحسین می‌کنم.


1. i'd admire to go along
خیلی دلم می خواست من هم بروم.

2. one cannot but admire him
آدم نمی تواند از تحسین او خودداری کند.

3. i dislike him personally but i admire his poetry
از خود او بدم می آید ولی اشعار او را تحسین می کنم.

4. A fool always finds a bigger fool to admire him.
[ترجمه Pejman] یک احمق همیشه یک احمق بزرگتر را برای تحسین کردن پیدا میکند
[ترجمه ترگمان]یه احمق همیشه یه احمق بزرگ تر پیدا می کنه که تحسینش کنه
[ترجمه گوگل]یک احمق همیشه احمق بزرگتر به او تحسین می شود

5. If the eye do no admire, the heart will not desire.
[ترجمه لیدا وهابی] اگر چشم چیزی را تحسین نکند، قلب آن را آرزو نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اگر چشم تحسینش نکند، قلب میل ندارد
[ترجمه گوگل]اگر چشم را تحسین نکنید، قلب تمایل نخواهد داشت

6. When I was young, I admired clever people. Now that I am old, I admire kind people.
[ترجمه ترگمان]وقتی جوون بودم مردم باهوش رو تحسین می کردم حالا که پیر شدم مردم رو تحسین می کنم
[ترجمه گوگل]وقتی جوان بودم، افراد باهوش را تحسین می کردم حالا که من پیر هستم، افراد مهربان را تحسین می کنم

7. She never ceased to admire the stoical courage of those in Northern Ireland.
[ترجمه ترگمان]او هرگز شهامت stoical کسانی را که در شمال ایرلند بودند تحسین نمی کرد
[ترجمه گوگل]او هرگز متوقف به شجاعت استئوکی از کسانی که در ایرلند شمالی را تحسین کرده بودند، متوقف نشد

8. You had to admire the slick presentation of last night's awards ceremony.
[ترجمه ترگمان]تو باید مراسم اهدای جوایز دیشب رو تحسین کنی
[ترجمه گوگل]شما مجبور به تحسین برانگیز بودن مراسم اهدای جوایز گذشته باشید

9. I admire his passionate belief in what he is doing.
[ترجمه ترگمان]من عقیده او را در مورد آنچه انجام می دهد تحسین می کنم
[ترجمه گوگل]من اعتقاد پرشور خود را در آنچه که انجام می دهد تحسین می کنم

10. I admire her for her bravery.
[ترجمه شقایق] من شجاعت او را تحسین می کنم
[ترجمه ترگمان]من او را به خاطر شجاعت او تحسین می کنم
[ترجمه گوگل]من او را برای شجاعت او تحسین می کنم

11. He is a noble man, we all admire him.
[ترجمه ترگمان]او مرد شریفی است همه ما او را تحسین می کنیم
[ترجمه گوگل]او مرد شریف است، ما همه او را تحسین می کنیم

12. You have to admire the way he handled the situation.
[ترجمه ترگمان]تو باید طرز برخورد اون رو تحسین کنی
[ترجمه گوگل]شما باید به نحوی رفتار کنید که اوضاع را کنترل کنید

13. We admire his working so hard.
[ترجمه ترگمان]ما کارش رو خیلی سخت تحسین می کنیم
[ترجمه گوگل]ما به سختی کار خود را تحسین می کنیم

14. I don't agree with her, but I admire her for sticking to her principles.
[ترجمه ترگمان]من با او موافق نیستم، اما او را به خاطر اینکه به اصول اخلاقی او چسبیدم تحسین می کنم
[ترجمه گوگل]من با او موافق نیستم، اما او را تحسین میکنم تا به اصول خود برسد

15. I admire her dedication to the job.
[ترجمه مهسا غلامی] مهسا غلامی :معم بچه ها را به بانظمی تحسین میکند. The teacher regularly praises the children
[ترجمه ترگمان]من فداکاری اون رو تحسین می کنم که کار رو انجام بدم
[ترجمه گوگل]او را به کار خود تحسین می کنم

Everyone admired her virtues.

همه‌ فضیلت‌های او را تحسین می‌کردند.


پیشنهاد کاربران

ستایش کردن

تحسین کردن

به انگلیسی: ( To think or say that somebody or something is very good )
به فارسی: ( تحسین کردن و ستایش کردن )

تشویق کردن

تحسین
تشویق
مورد خوشامد واقع شدن
پسند شدن

make some one happy by cheering
to respect and like so for good action
to Encourage someone
3 تا دفنیشن


Your friends will admire you if you use tact and thoughtfulness

ستایش کردن.
ستاییدن.
ستودن.
حَظّیدن.
حظنگریدن = با حظ و ستایش نگاه کردن.


کلمات دیگر: