کلمه جو
صفحه اصلی

beguile


معنی : گول زدن، اغفال کردن
معانی دیگر : غبطه خوردن، پژهان بردن، مضایقه کردن، با بی میلی دادن، گمراه کردن، مسحور کردن، (با of یا out of) کلاه گذاشتن (سرکسی)، درکشیدن از، خوش گذرانی کردن، وقت گذراندن، خود را سرگرم کردن، فریب خوردن

انگلیسی به فارسی

فریب خوردن، گول زدن، اغفال کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: beguiles, beguiling, beguiled
مشتقات: beguilement (n.), beguiler (n.)
(1) تعریف: to deceive or cheat by using guile.
مشابه: bait, double-talk

- Don't be beguiled by his innocent look.
[ترجمه کوثر] گول ظاهر معصومش رو نخور.
[ترجمه ترگمان] با نگاه معصومانه خود مرا فریب نده
[ترجمه گوگل] نگاهی بیگناه خود را تحمل نکنید
- We were beguiled of a large sum of money.
[ترجمه ترگمان] پول زیادی بدست آوردیم
[ترجمه گوگل] ما از مبلغ زیادی پول گرفتار شدیم

(2) تعریف: to cause to be distracted, as by charm, flattery, or the like.
مترادف: enchant
مشابه: charm, double-talk, lull

- Her beauty beguiled him, and he could not think of a single word to say.
[ترجمه ترگمان] زیبایی اش او را فریب داد و حتی یک کلمه هم برای گفتن نداشت
[ترجمه گوگل] زیبایی او را به او تحمیل کرد، و او نمیتوانست از یک کلمه برای گفتن فکر کند

(3) تعریف: to give pleasure by charming.
مترادف: enchant
مشابه: allure, amuse, bewitch, charm

- She beguiled the audience with her graceful movements.
[ترجمه ترگمان] با حرکات موزون خود تماشاچیان را فریب می داد
[ترجمه گوگل] او با حرکات زیبای او آشنا شد

• mislead, deceive; entertain; enchant, charm; entice, persuade
if someone or something beguiles you, they trick you into doing something stupid, especially by making it seem attractive.

مترادف و متضاد

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

اغفال کردن (فعل)
blind, deceive, beguile, delude, entrap, hoodwink

fool


Synonyms: betray, bluff, burn, cheat, chisel, con, deceive, delude, double-cross, dupe, entice, exploit, finesse, flimflam, gyp, have, hoodwink, impose on, jockey, juggle, lure, manipulate, mislead, play, play for a sucker, rook, rope in, scam, seduce, shave, snow, stick, string along, suck in, take, take in, trick


charm


Synonyms: amuse, attract, cheer, delight, distract, divert, engross, entertain, entice, knock dead, knock out, lure, occupy, seduce, send, slay, solace, sweep off one’s feet, tickle, tickle pink, tickle to death, turn on, vamp, wow


جملات نمونه

1. The teacher used to beguile her pupils with fairy tales.
[ترجمه ترگمان]معلم برای گول زدن شاگردان خود با قصه های پریان به کار می رفت
[ترجمه گوگل]این معلم با استفاده از داستان های پریا، دانش آموزان را تحریک می کرد

2. Nothing can beguile the old man.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند پیرمرد را فریب دهد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند پیر مرد باشد

3. Beijing has a multitude of attractions to beguile the foreign tourist.
[ترجمه ترگمان]پکن از جاذبه های بسیاری برای فریب گردشگران خارجی برخوردار است
[ترجمه گوگل]پکن دارای جاذبه های فراوانی برای گردشگری خارجی است

4. He used his newspapers to beguile the readers into buying shares in his company.
[ترجمه ترگمان]او از روزنامه ها برای تشویق خوانندگان به خرید سهام در شرکت خود استفاده کرد
[ترجمه گوگل]او روزنامه های خود را برای خوانندگان به خرید سهام در شرکت خود استفاده کرد

5. Games are usually used to beguile small children.
[ترجمه ترگمان]بازی های معمولا برای گول زدن کودکان کوچک به کار می روند
[ترجمه گوگل]بازی ها معمولا برای خندیدن بچه های کوچک استفاده می شود

6. They are playing cards to beguile the time.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای گذراندن وقت ورق بازی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها کارت های بازی می کنند تا زمان را تحریک کنند

7. The tapestries continue to beguile all those who visit the cathedral.
[ترجمه ترگمان]The برای گول زدن همه کسانی که از کلیسای جامع دیدن می کنند، به راه خود ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]هلی کوپترها همچنان به همه کسانی که از کلیسای جامع دیدن می کنند خشمگین هستند

8. They sang songs to beguile the long winter evenings.
[ترجمه ترگمان]برای گذراندن شب های طولانی زمستانی آواز می خواندند
[ترجمه گوگل]آنها آواز خوانی را برای تعطیلات زمستان طولانی آواز خواندند

9. Beguile sb. into doing sth.
[ترجمه ترگمان]beguile کردن کار کردن را انجام داد
[ترجمه گوگل]Beguile SB به انجام sth

10. To beguile some of the time in Malvern, they went to the cinema.
[ترجمه ترگمان]برای گذراندن بعضی از وقت در Malvern به سینما می رفتند
[ترجمه گوگل]بعضی از زمان ها را در Malvern به نمایش می گذارند و به سینما می روند

11. When dreams of your presence slumbers beguile.
[ترجمه ترگمان]وقتی که خواب وجود شما را در خواب می بینم
[ترجمه گوگل]هنگامی که رویاهای اسمهای حضور شما را تحریک می کنند

12. I see that men still know how to beguile us women with false words.
[ترجمه ترگمان]می بینم که مردان هنوز نمی دانند که چگونه با کلمات دروغین زنان را فریب دهند
[ترجمه گوگل]من می بینم که مردان هنوز می دانند که چگونه زنان ما را با کلمات غلط معرفی می کنند

13. When dreams of your presence my slumbers beguile.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که خواب خواب مرا در خواب دید
[ترجمه گوگل]هنگامی که رویاهای حضور شما، اسم های من را تحمل می کنند

14. And this I say, lest any man should beguile you with enticing words.
[ترجمه ترگمان]و من می گویم که مبادا هر مردی با این کلمات فریبنده، شما را فریب دهد
[ترجمه گوگل]و این را می گویم، تا هر کس با کلمات دل انگیز شما را تحریک کند

15. Whose fresh repair if now thou not renewest, beguile the world, unless some mother.
[ترجمه ترگمان]اگر کسی مادر را فریب دهد، این تعمیر تازه برای چه کسی است
[ترجمه گوگل]اگر دوباره تازه کار نکنی، جهان را تحمل کن، مگر اینکه مادر باشد

His beguiling words seduced the girl.

حرف‌های گمراه‌کننده‌ی او دختر را از راه به در کرد.


He was beguiled of his money.

پول‌هایش را خوردند.


She beguiled her days with reading.

او روزهای خود را با مطالعه (خواندن) سپری می‌کرد.



کلمات دیگر: