کلمه جو
صفحه اصلی

advent


معنی : ظهور
معانی دیگر : (با a کوچک) ورود، رسیدن، پیدایش، (مسیحیت)، ایام مقدس پیش از کریسمس (که شامل چهار یکشنبه است)، تولد حضرت عیسی (کریسمس)، ظهور مجدد حضرت عیسی، ظهور و ورود چهار یکشنبه قبل از میلاد مسیح

انگلیسی به فارسی

ظهور و ورود (چهار یکشنبه قبل از میلاد مسیح)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the arrival or coming to exist, esp. of something important.
مترادف: arrival, coming
متضاد: disappearance, exit
مشابه: appearance, approach, dawn, forthcoming

- The heavy frost signaled the advent of winter.
[ترجمه ترگمان] یخ بندان شدید، ظهور زمستان را نشان می داد
[ترجمه گوگل] فراست سنگین نشانه ظهور زمستان بود
- Since the advent of nuclear weapons, we fear war more than ever.
[ترجمه ترگمان] از زمان ظهور سلاح های هسته ای، ما از جنگ بیش از پیش می ترسیم
[ترجمه گوگل] از زمان ظهور سلاح های هسته ای، ما از جنگ بیشتر از همیشه می ترسیم

(2) تعریف: (cap.) the coming of Jesus Christ, or the period including four Sundays before Christmas.
مشابه: Incarnation

• coming of christ; four week period before christmas
entrance; coming, arrival; appearance
the advent of something is the fact of it starting or coming into existence; a formal word.

مترادف و متضاد

ظهور (اسم)
development, advent, manifestation, appearance, apparition, emersion, ostentation, loose, outburst, conspicuity, epiphany

beginning or arrival of something anticipated


Synonyms: appearance, approach, arrival, coming, entrance, occurrence, onset, visitation


Antonyms: departure, end


جملات نمونه

1. the advent of computers changed the world
ظهور کامپیوتر دنیا را دگرگون کرد.

2. The advent of the Euro will redefine Europe.
[ترجمه ترگمان]ظهور یورو، اروپا را دوباره تعریف خواهد کرد
[ترجمه گوگل]ظهور یورو اروپا را دوباره تعریف می کند

3. Now, with the advent and popularity of the home computer, its advantages and disadvantages have been a subject of discussion.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، با ظهور و محبوبیت کامپیوتر خانگی، فواید و مضرات آن موضوع بحث بوده است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، با ظهور و محبوبیت کامپیوتر خانگی، مزایا و معایب آن موضوع بحث بوده است

4. Since the advent of jet aircraft, travel has been speeded up.
[ترجمه ترگمان]از زمان ظهور هواپیماهای جت، مسافرت سرعت گرفته است
[ترجمه گوگل]از زمان ظهور هواپیماهای جت، سرعت سفر افزایش یافته است

5. With the advent of the railways, tourism boomed.
[ترجمه ترگمان]با ظهور راه آهن گردشگری رونق گرفت
[ترجمه گوگل]با ظهور راه آهن، گردشگری رشد کرد

6. People are much better informed since the advent of the computer.
[ترجمه ترگمان]مردم از زمان ظهور رایانه بسیار بهتر مطلع هستند
[ترجمه گوگل]مردم از زمان ظهور کامپیوتر بسیار مطلع هستند

7. Since the advent of atomic power, there have been great changes in industry.
[ترجمه ترگمان]از زمان ظهور قدرت اتمی، تغییرات بزرگی در صنعت رخ داده است
[ترجمه گوگل]از زمان ظهور قدرت اتمی، تغییرات زیادی در صنعت رخ داده است

8. With the advent of the new chairman, the company began to prosper.
[ترجمه ترگمان]با ظهور رئیس جدید، این شرکت شروع به پیشرفت کرد
[ترجمه گوگل]با ظهور رئیس جدید، این شرکت شروع به رشد کرد

9. Life in Britain was transformed by the advent of the steam engine.
[ترجمه ترگمان]زندگی در بریتانیا با ظهور موتور بخار تغییر کرد
[ترجمه گوگل]زندگی در بریتانیا با ظهور موتور بخار تبدیل شد

10. DIY grew in popularity with the advent of power tools.
[ترجمه ترگمان]خودتان با ظهور ابزارهای قدرت می توانید خودتان را افزایش دهید
[ترجمه گوگل]DIY با ظهور ابزار قدرت محبوب شد

11. Many more people died of infections before the advent of penicillin.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد قبل از ظهور پنی سیلین از عفونت درگذشتند
[ترجمه گوگل]قبل از ظهور پنی سیلین، بسیاری از افراد دیگر از عفونت جان خود را از دست دادند

12. First, the advent of mass unemployment.
[ترجمه محسن] پیدایش موج عظیم بیکاری
[ترجمه ترگمان]اول، ظهور بیکاری جمعی
[ترجمه گوگل]اول، ظهور بیکاری عظیم

13. In a racially divided Boston after the advent of civil rights, the sisters are sent to a Black Power school.
[ترجمه ترگمان]به لحاظ نژادی، بوستون بعد از ظهور حقوق مدنی به یک مدرسه قدرت سیاه فرستاده می شود
[ترجمه گوگل]پس از ظهور حقوق مدنی در بوستون نژادپرستانه، خواهران به مدرسه نیروی سیاه فرستاده می شوند

14. She wished that the Advent had sent a more experienced reporter.
[ترجمه ترگمان]او آرزو می کرد که ادونت a یک گزارشگر با تجربه تر را فرستاده است
[ترجمه گوگل]او آرزو کرد که Advent یک خبرنگار با تجربه تر را ارسال کرد

15. Dan, you were gon na get the Advent wreath.
[ترجمه ترگمان] دن \"، تو\" ری - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]Dan، شما خدانگهدار عقیق بودید

The advent of computers changed the world.

ظهور کامپیوتر دنیا را دگرگون کرد.


پیشنهاد کاربران

پیدایش

فرا رسیدن

آغاز، شروع، از راه رسیدن

ورود
before the advent of the Europeans =پیش از ورود اروپاییان

ظهور

appearance


If the word is capitalized, it has a religious meaning, referring to the period, observed in certain Christian religions, that begins on the fourth Sunday before Christmas ( December 25 ) .

arrivel


کلمات دیگر: