1. to discern right from wrong
درست را از نادرست تمیز دادن
2. in the darkness, i could only discern shadows
در تاریکی فقط سایه ها را تشخیص می دادم.
3. Anger rusts intellect so that it cannot discern right from wrong.
[ترجمه گنج جو] خشم آنچنان عقل را ضایع می کند که نتواند راست و غلط را از هم تشخیص دهد.
[ترجمه ترگمان]عصبانیت به صورت هوش زنگ می زند به طوری که نمی تواند درست از غلط تشخیص بدهد
[ترجمه گوگل]عصبانیت عصبی است، به طوری که نمی تواند به درستی از اشتباه تشخیص دهد
4. It is often difficult to discern how widespread public support is.
[ترجمه ترگمان]اغلب تشخیص این که چگونه حمایت عمومی گسترده است دشوار است
[ترجمه گوگل]اغلب دشوار است که چگونگی حمایت گسترده مردم را تشخیص دهیم
5. Officials were keen to discern how much public support there was.
[ترجمه ترگمان]مقامات مشتاق بودند بدانند که چقدر از حمایت عمومی برخوردار بودند
[ترجمه گوگل]مقامات علاقمند بودند تا مشخص کنند که حمایت عمومی چه بوده است
6. The man couldn't discern between right and wrong.
[ترجمه ترگمان]مرد نمی توانست بین درست و درستی تشخیص دهد
[ترجمه گوگل]این مرد نمیتوانست بین حق و بدی بیندیشد
7. In the gloom I could only just discern the outline of a building.
[ترجمه ترگمان]در تاریکی فقط می توانستم طرح یک ساختمان را تشخیص دهم
[ترجمه گوگل]در تاریکی، من می توانستم فقط طرح کلی ساختمان را تشخیص دهم
8. It is possible to discern a number of different techniques in her work.
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود دارد که تعدادی از تکنیک های مختلف را در کار خود تشخیص دهید
[ترجمه گوگل]ممکن است برخی از تکنیک های مختلف در کار او قابل تشخیص باشد
9. Some people find it difficult to discern blue from green.
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم تشخیص رنگ آبی از سبز را دشوار می دانند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم آبی را از سبز تشخیص می دهند
10. It is often difficult to discern the truth of an event from a newspaper report.
[ترجمه ترگمان]تشخیص حقیقت یک رویداد از یک گزارش روزنامه مشکل است
[ترجمه گوگل]اغلب دشوار است که حقیقت یک رویداد را از یک گزارش روزانه تشخیص دهیم
11. We could just discern a town in the distance.
[ترجمه ترگمان]ما فقط می تونیم یه شهر رو از دور تشخیص بدیم
[ترجمه گوگل]ما فقط می توانیم یک شهر را از راه دور تشخیص دهیم
12. One can faintly discern the flavour of lemon.
[ترجمه ترگمان]می توان بوی لیمو را تشخیص داد
[ترجمه گوگل]عطر و طعم لیمو را می توان به آسانی تشخیص داد
13. Below the bridge we could just discern a narrow, weedy ditch.
[ترجمه ترگمان]در زیر پل می توانست یک نهر باریک و باریک را تشخیص دهد
[ترجمه گوگل]در زیر پل ما فقط می توانیم یک گودال باریک و علفی را تشخیص دهیم
14. He could discern a faint light ahead in the forest.
[ترجمه ترگمان]نور ضعیفی را در جنگل تشخیص می داد
[ترجمه گوگل]او می تواند نور کم نور را در جنگل پیش ببرد
15. We could just discern the house in the distance.
[ترجمه ترگمان]ما می توانستیم خانه را در فاصله دور تشخیص بدهیم
[ترجمه گوگل]ما فقط می توانیم خانه را از راه دور تشخیص دهیم