کلمه جو
صفحه اصلی

thriving

انگلیسی به فارسی

پر رونق، رونق یافتن، موفق شدن، پیشرفت کردن، کامیاب شدن


انگلیسی به انگلیسی

• succeeding, prospering

جملات نمونه

1. his business is thriving
کاسبی او گرفته است.

2. the country's economy is thriving
اقتصاد کشور در حال شکوفایی است.

3. our trade with mexico is thriving
بازرگانی ما با مکزیک پررونق است.

4. pearling in the persian gulf was thriving
صید مروارید در خلیج فارس رونق داشت.

5. Some components of a thriving friendship are honesty, naturalness, thoughtfulness, some common interests.
[ترجمه ترگمان]برخی از اجزای یک دوستی پر رونق، صداقت، طبیعی بودن، تفکر و برخی منافع مشترک هستند
[ترجمه گوگل]برخی از اجزای دوستی پر رونق صداقت، طبیعی بودن، تفکر، برخی از منافع مشترک هستند

6. There was a thriving black market in foreign currency.
[ترجمه ترگمان]یک بازار سیاه پر رونق در ارز خارجی وجود داشت
[ترجمه گوگل]یک بازار سیاه در حال رشد در ارز خارجی وجود داشت

7. May the god of money give you a thriving business.
[ترجمه ترگمان]خدا پول به شما یک کسب وکار پر رونق می دهد
[ترجمه گوگل]شاید خدای پول به شما یک کسب و کار پر رونق بدهد

8. Have a thriving and happy new year.
[ترجمه ترگمان]یک سال جدید شاد و شاد داشته باشید
[ترجمه گوگل]سال نو خوشحال و خوشحال باشید

9. Rimini is a thriving holiday resort on the east coast of Italy.
[ترجمه ترگمان]ریمینی یک اقامتگاه تفریحی در ساحل شرقی ایتالیا است
[ترجمه گوگل]ریمینی یک جزیره پرطرفدار پرطرفدار در سواحل شرقی ایتالیا است

10. Business has been thriving in the past year. Long may it continue to do so.
[ترجمه ترگمان]کسب وکار در سال گذشته رونق گرفته است ممکن است این کار به مدت طولانی ادامه یابد
[ترجمه گوگل]کسب و کار در سال گذشته رشد یافته است بلند می تواند آن را ادامه دهد

11. She runs a thriving grocery business.
[ترجمه ترگمان]او یک سوپرمارکت پر رونق را اداره می کند
[ترجمه گوگل]او یک کسب و کار مواد غذایی پر رونق را اجرا می کند

12. The business is thriving and Philippa employs two full-timers for the heavy work.
[ترجمه ترگمان]کسب وکار پر رونق است و فیلیپا از دو تایمر کامل برای کار سنگین استفاده می کند
[ترجمه گوگل]کسب و کار در حال رشد است و فیلیپا دو کار تمام وقت برای کارهای سنگین کار می کند

13. During the war, there was a thriving black market in food.
[ترجمه ترگمان]در طول جنگ، یک بازار سیاه پر رونق در غذا وجود داشت
[ترجمه گوگل]در طول جنگ، بازار سیاه در حال رشد در غذا وجود داشت

14. This and its tributaries, helped to create a thriving cloth trade in Painswick.
[ترجمه ترگمان]این و انشعاب های آن، به ایجاد یک تجارت پارچه پر رونق در Painswick کمک کردند
[ترجمه گوگل]این و شاخه های آن، به ایجاد یک تجارت پارچه پر رونق در Painswick کمک کرد

15. The thriving Teesside club also finished third in a special challenge award for the first 12 men home, underlining their strength-in-depth.
[ترجمه ترگمان]این باشگاه پیشرو در Teesside انگلیس، یک جایزه ویژه را برای ۱۲ مرد اول در خانه، با تاکید بر میزان قدرت آن ها، به پایان رساند
[ترجمه گوگل]باشگاه تساید پیشرفته نیز سومین جایزهی چالش ویژه برای نخستین خانه 12 نفره را به خود اختصاص داد، که قدرت خود را عمیق نشان داد

پیشنهاد کاربران

بالنده، شکوفا

روبه رشد، در حال شکوفایی/ ترقی/پیشرفت، متزاید

بسیار موفق، پررونق شکوفا

مقتصد و صرفه جو

Growing and developing, and very succesfully.

در حال رشد

بسیار موفق

پررونق

موفقیت

if you can hardly bake enough to keep up with your customers' orders, You have a thriving cupcake business.

درحال ترقی، پیشرفت کننده

thriving ( adj ) = flourishing ( adj )
به معناهای : رو به رشد، در حال ترقی، در حال پیشرفت، پررونق، موفقیت آمیز ، شکوفا


کلمات دیگر: