1. He hooked his feet on the bedstead and sat up.
[ترجمه ترگمان]پاهایش را روی تخت خواب قلاب کرد و نشست
[ترجمه گوگل]او پای خود را روی تختخواب گذاشت و نشست
2. An iron bedstead, skewed across a smashed floor; a torn curtain.
[ترجمه ترگمان]تخت خواب آهنی روی زمین خرد شده بود؛ پرده پاره شده
[ترجمه گوگل]یک تخت آهن، در سراسر یک طبقه شکست خورده؛ یک پرده پاره شده
3. She peered over the edge of the bedstead and saw a cliff of bedcover stretching endlessly to the stone floor.
[ترجمه ترگمان]او از لبه تخت خواب به دقت نگاه کرد و یک صخره را دید که بر زمین سنگی گسترده شده بود
[ترجمه گوگل]او بیش از لبه تختخواب نگاه کرد و یک صخره از تختخواب کشید که بی انتها به طبقه سنگی کشید
4. Eliot was stretched the length of his iron bedstead.
[ترجمه ترگمان]الیوت طول تخت خواب آهنی خود را کش و قوسی داد
[ترجمه گوگل]الیوت طول تخت آهنش را کشید
5. For all this time the bedstead had been her throne.
[ترجمه ترگمان]تمام این مدت تخت خواب تخت او بود
[ترجمه گوگل]برای تمام این مدت، تختخواب تاج و تختش بود
6. A bedstead and a long-broken twin tub washing machine, hang together in this contorted web.
[ترجمه ترگمان]یک تخت خواب و یک ماشین لباسشویی و یک ماشین لباسشویی که با هم در این شبکه کج و معوج به هم آویزان شده اند
[ترجمه گوگل]یک تختخواب و یک ماشین لباسشویی دوقلو با دوام، با هم در این تکه تکه ای آویزان است
7. A loose brass knob on the bedstead rattled.
[ترجمه ترگمان]دستگیره برنجی پایه تخت به صدا در آمد
[ترجمه گوگل]یک دستگیره برنجی بر روی صندلی چرخانده
8. The frivolous gauze account on bedstead.
[ترجمه ترگمان]اون حساب gauze روی تخت
[ترجمه گوگل]حساب بانکی ناخوشایند در تختخواب
9. The bedstead is much about my size.
[ترجمه ترگمان]تخت خواب به اندازه من زیاد است
[ترجمه گوگل]تختخواب بسیار در مورد اندازه من است
10. Over the bedstead hangs a douche bag which he keeps for emergencies – for the virgins whom he tracks down like a sleuth.
[ترجمه ترگمان]روی تخت خواب یک کیسه زباله است که او برای موارد اضطراری نگه می دارد - برای زنان باکره که مثل یک sleuth رد می شود
[ترجمه گوگل]در پشت صندلی، یک کیسه دوشش را که برای شرایط اضطراری نگه می دارد، آویزان می کند - برای باکره هایی که او آنها را مثل یک کوه رد می کند
11. Bedstead is statuesque downy, line is not broken fluent.
[ترجمه ترگمان]bedstead عبارت است از \"statuesque\" (statuesque downy)، خط نرم و روان نیست
[ترجمه گوگل]Bedstead فضای مجازی است، خط صمیمی نیست
12. If the metallic bedstead like cirrus twines feminine dream.
[ترجمه ترگمان]اگر تخت فلزی مثل رویای زنانه twines زنانه باشد
[ترجمه گوگل]اگر فلزی در کنار رویای زنانه شبیه سینه زنانه باشد
13. Window wide open, no curtains and a narrow iron bedstead that looked no more comfortable than the one he had himself.
[ترجمه ترگمان]پنجره باز بود، پرده نداشت و تخت خواب آهنی باریکی که بیشتر از اونی که خودش داشت، راحت نبود
[ترجمه گوگل]پنجره ای باز، بدون پرده ها و یک تخت آهن سخت باریک که راحت تر از آن چیزی که خودش داشت، راحت تر بود
14. Cream voile has been lavishly draped around the metal four- poster bedstead to make an attractive centrepiece.
[ترجمه ترگمان]کرم voile به دور تخت چهار تخت فلزی ریخته شده است تا یک کانون جذاب به وجود بیاورد
[ترجمه گوگل]برای ایجاد یک مرکز جذاب، در اطراف تختخوابهای چهارگانه فلزی، کرم VOIL بطور گسترده ای ساخته شده است
15. He reached a junction only to find that the right-hand alley was blocked by a rusty bedstead.
[ترجمه ترگمان]فقط به یک تقاطع رسیدند که آن کوچه درست را پیدا کنند که یک تخت خواب زنگ زده مسدود شده بود
[ترجمه گوگل]او فقط به اتصال نزدیک رسید تا ببیند که کوچه سمت راست توسط یک تخت زنگ زده مسدود شده است