کلمه جو
صفحه اصلی

insignificantly


بطور جزئی، بطور ناچیز، بدون داشتن معنی

انگلیسی به فارسی

ناچیز


انگلیسی به انگلیسی

• unimportantly, inconsequentially; worthlessly; without influence; without meaning

جملات نمونه

1. The result shows that energy return scores are insignificantly affected by the sole thickness and hardness for both EVA foams with or without rubber components.
[ترجمه موسی] نتیجه نشان می دهد که دامنه بازگشت انرژی به طور جزئی توسط ضخامت و سختی کف برای هر دو فوم EVA با یا بدون اجزای لاستیکی تأثیر می گذارد.
[ترجمه ترگمان]نتیجه نشان می دهد که نمرات بازگشت انرژی به طور قابل توجهی تحت تاثیر ضخامت و سختی هر دو فوم های EVA بدون اجزای لاستیکی قرار نمی گیرند
[ترجمه گوگل]نتیجه نشان می دهد که نمرات بازده انرژی به وسیله ضخامت و سختی تنها برای هر دو فوم EVA با یا بدون اجزای لاستیک تحت تأثیر قرار نگرفته اند

2. Its returns are insignificantly small compared with the investments.
[ترجمه موسی] بازده آن در مقایسه با سرمایه گذاری ها به میزان ناچیزی است.
[ترجمه ترگمان]بازده آن در مقایسه با سرمایه گذاری ها ناچیز است
[ترجمه گوگل]بازده آن در مقایسه با سرمایه گذاریها کمتر از حد است

3. Our budget will only be insignificantly affected by these new cuts.
[ترجمه موسی] بودجه ما فقط به طور جزئی تحت تأثیر این کاهش های درآمد ( حقوق ) جدید قرار خواهد گرفت.
[ترجمه ترگمان]بودجه ما تنها بر میزان قابل توجهی تحت تاثیر این کاهش های جدید قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]بودجه ما تنها از این کاهش های جدید به شدت تحت تاثیر قرار می گیرد

4. Comparison between different genders: The factor scores were insignificantly different between male and female teachers.
[ترجمه ترگمان]مقایسه بین جنس مختلف: امتیازات فاکتور به طور قابل توجهی بین معلمان مرد و مرد متفاوت بود
[ترجمه گوگل]مقایسه بین جنس های مختلف: نمرات عامل ها بین معلمان مرد و زن تفاوت معنی داری نداشتند

5. Oscillation frequency and preparing time influenced insignificantly.
[ترجمه ترگمان]فرکانس تشدید شده و زمان تدارک بر روی ناچیز بودن تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]فرکانس نوسان و زمان آماده سازی ناچیز تاثیر می گذارد

6. The 7% growth rate is insignificantly below the 8% rate recorded in the fourth quarter of 20
[ترجمه موسی] نرخ رشد 7 درصدی به میزان ناچیزی کمتر از نرخ 8 درصدی ثبت شده در سه ماهه چهارم سال بیستم است.
[ترجمه ترگمان]نرخ رشد ۷ % کم تر از نرخ ۸ درصدی ثبت شده در ربع چهارم ۲۰ است
[ترجمه گوگل]نرخ رشد 7٪ به طور ناچیز کمتر از نرخ 8٪ در سه ماهه چهارم سال 20 است

7. Although he obtained the throne methods not to be honor, but ruled the period in him, the Tang Dynasty national power was powerful and the cultural prosperity, let these change insignificantly .
[ترجمه ترگمان]اگرچه او روش های تاج و تخت را به دست نیاورده بود، اما بر دوره ای که در او بود حکومت کرد، قدرت ملی تانگ نیروی قدرتمند و شکوفایی فرهنگی را به دست آورد و اجازه داد که این تغییرات ناچیز جلوه کنند
[ترجمه گوگل]گرچه او روشهای تخت را به رسمیت شناخت، اما دوره او را حکومت می کرد، قدرت ملی سلسله تانگ قدرت و رونق فرهنگی بود، و این به ناچیز تغییر می کرد

8. The ratio of total cholesterol to HDL cholesterol fell insignificantly.
[ترجمه ترگمان]نسبت کل کلسترول به کلسترول HDL، ناچیز بود
[ترجمه گوگل]نسبت کلسترول کلسترول به HDL کلسترول ناچیز کاهش یافت

9. When the pipe diameter ratio varies a little, the local resistance loss of sudden contraction changes insignificantly .
[ترجمه ترگمان]وقتی نسبت قطر لوله به کمی تغییر می کند، اتلاف مقاومت موضعی تغییر ناگهانی ناچیز است
[ترجمه گوگل]هنگامی که نسبت قطر لوله کمی تغییر می کند، افت مقاومت موضعی انقباض ناگهانی تغییر می کند ناچیز است

10. The ignition characteristics, law and production of CO and CO2 are insignificantly different among three woods. Pine produces most smoke and basswood least.
[ترجمه ترگمان]خصوصیات احتراق، قانون و تولید CO۲ و CO۲ در میان سه جنگل، ناچیز است پاین، بیشتر دود و basswood را تولید می کند
[ترجمه گوگل]ویژگی های احتراق، قانون و تولید CO و CO2 در بین سه جنگل ناچیز است کاج بیشترین میزان دود و باسود را تولید می کند

11. The expert believed that the market already fell into the bear market, at present discusses the cow bear boundary already insignificantly, waits and sees is the young investor good chooses.
[ترجمه ترگمان]این متخصص بر این باور بود که بازار در حال حاضر در بازار خرس افتاده است، در حال حاضر در مورد مرز خرس گاو در حال حاضر ناچیز است، صبر می کند و می بیند که سرمایه گذار جوان انتخاب خوبی دارد
[ترجمه گوگل]کارشناس معتقد است که بازار در حال حاضر به بازار خرس افتاده است، در حال حاضر در مورد مرز خرس گاو در حال حاضر ناچیز، انتظار می رود و می بیند سرمایه گذار جوان انتخاب خوبی است

12. When only the patients without a known cause of encephalopathy were considered, there was a slightly but insignificantly higher likelihood of having received DTP, the results indicate.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که تنها بیماران بدون علت مشخصی از آسیب مغزی در نظر گرفته شدند، احتمال کمی وجود داشت که احتمال کمی برای دریافت DTP وجود داشته باشد، نتایج نشان می دهد
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که تنها بیماران بدون علت شناخته شده ی بیماری انسفالوپاتی در نظر گرفته می شدند، احتمال کمی، اما ناچیز بیشتر از دریافت DTP وجود دارد

13. Seldom in human history, never in modern times, had a man so insignificantly monstrous become the absolute head of a great nation.
[ترجمه ترگمان]بندرت در تاریخ بشری، هرگز در دوران مدرن، مردی به این اندازه ناچیز و ناچیز به سر مطلق یک ملت بزرگ تبدیل شده بود
[ترجمه گوگل]در تاریخ بشری، هرگز در دوران مدرن، یک مرد به طرق ناخوشایندی هیولا تبدیل به رئیس مطلق یک ملت بزرگ شد

14. Thecontents of polyunsaturated fatty acids (PUFA), EPA and DHA compose 2 26% to2 21% of the total lipid. EPA and DHA contents in soft body, digestive gland andgonad are insignificantly different.
[ترجمه ترگمان]thecontents اسیده ای چرب اشباع نشده (PUFA)، EPA و مرجع پشتیبانی مسکن ۲، ۲۶ درصد از کل چربی را تشکیل می دهند محتوای سازمان حفاظت از محیط زیست و مرجع پشتیبانی مسکن در بدن نرم، ناچیز است
[ترجمه گوگل]پراکندگی اسیدهای چرب اشباع نشده (PUFA)، EPA و DHA 26-2٪ تا 21٪ کل لیپید را تشکیل می دهند محتویات EPA و DHA در بدن نرم، غدد گوارشی و انجناد ناچیز متفاوت است

پیشنهاد کاربران

insignificantly ( adv ) = به شکل ناچیز، به شکل بی اهمیت، به شکلی بی ارزش، به شکلی خنثی، به طوری بی اثر، به شکلی بی معنی، به شکلی بی نتیجه، به طور جزئی، به میزان ناچیزی، به شکلی بی مفهموم

definition = به طوری که ناچیز باشد یا قابل توجه نباشد و بنابراین مهم تلقی نشود/

examples:
1 - Health officials dismiss the problem as insignificantly small.
مسئولین بهداشت این معضل را به عنوان یک معضل بی اهمیت جزئی نایده می گیرند.
2 - The divers look insignificantly tiny amid the vast expanse of ocean.
غواصان در میان وسعت اقیانوس به شکلی ناچیز ( به طور جزئی ) کوچک به نظر می رسند.
3 - ?Do you want curtains that are a focal feature of your room or ones that blend insignificantly into the background
آیا پرده هایی می خواهید که از ویژگی های مهم اتاق شما باشد یا پرده هایی که به طور جزئی با پس زمینه ترکیب شوند؟
4 - A dominant share of domestic savings stems from profit, while workers and campesinos contribute insignificantly.
سهم عمده پس اندازهای داخلی از سود ناشی می شود ، در حالی که کارگران و دهقانان به میزان ناچیزی کمک می کنند.
5 - However, no special measures are needed if the risk is insignificantly higher, such as in people over age 65 years.
با این حال ، اگر خطر به میزان جزئی بالا باشد ، مانند افراد بالای 65 سال ، اقدامات خاصی لازم نیست.



کلمات دیگر: