بطور مشروع، بطور قانونی، بطورصحیح، درست
legitimately
بطور مشروع، بطور قانونی، بطورصحیح، درست
انگلیسی به فارسی
مشروع
انگلیسی به انگلیسی
• in a legitimate manner
جملات نمونه
1. They could quarrel quite legitimately with some of my choices.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانستند با بعضی از انتخاب های من، کاملا با هم دعوا کنند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند با برخی از گزینه های من کاملا قانونی باشند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند با برخی از گزینه های من کاملا قانونی باشند
2. She can now legitimately claim to be the best in the world.
[ترجمه s.y] او حق دارد ادعا کند که در جهان بهترین است
[ترجمه ترگمان]حالا او می تواند به طور قانونی ادعای بهترین را در دنیا داشته باشد[ترجمه گوگل]او اکنون می تواند قانونی ادعا کند که بهترین در جهان است
3. The government has been legitimately elected by the people.
[ترجمه ترگمان]دولت به طور قانونی توسط مردم انتخاب شده است
[ترجمه گوگل]حکومت به طور قانونی توسط مردم انتخاب شده است
[ترجمه گوگل]حکومت به طور قانونی توسط مردم انتخاب شده است
4. We can legitimately ask what competence an official based in Whitehall has to solve the problems of rural Scotland.
[ترجمه ترگمان]به طور غیر قانونی می توانیم بپرسیم که یک مقام رسمی در وایت هال باید مشکلات روستایی اسکاتلند را حل کند
[ترجمه گوگل]ما می توانیم قانونی بپرسیم که چه صلاحیت یک مقام رسمی در وایتهال باید مشکلات اسکاتلند روستایی را حل کند
[ترجمه گوگل]ما می توانیم قانونی بپرسیم که چه صلاحیت یک مقام رسمی در وایتهال باید مشکلات اسکاتلند روستایی را حل کند
5. He complained quite legitimately about his treatment.
[ترجمه ترگمان]او کاملا به طور قانونی درباره رفتار او شکایت کرد
[ترجمه گوگل]او در مورد درمان خود کاملا قانونی شکایت کرد
[ترجمه گوگل]او در مورد درمان خود کاملا قانونی شکایت کرد
6. The writer may very legitimately find the project is too difficult to carry out without a great deal of assistance from others.
[ترجمه ترگمان]نویسنده ممکن است به طور قانونی متوجه شود که اجرای این پروژه بسیار مشکل است بدون اینکه بتواند از دیگران کمک زیادی به عمل آورد
[ترجمه گوگل]نویسنده ممکن است بسیار قانونی پیدا کردن این پروژه بسیار دشوار است برای انجام بدون کمک زیادی از دیگران است
[ترجمه گوگل]نویسنده ممکن است بسیار قانونی پیدا کردن این پروژه بسیار دشوار است برای انجام بدون کمک زیادی از دیگران است
7. Thus the mullahs can legitimately incite revolution, and since the seventh century they have done so.
[ترجمه ترگمان]بنابراین روحانیون می توانند به طور قانونی انقلاب را تحریک کنند و از قرن هفتم این کار را انجام داده اند
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، آخوندها می توانند انقلاب را قانونی تحریک کنند و از قرن هفتم نیز این کار را کرده اند
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، آخوندها می توانند انقلاب را قانونی تحریک کنند و از قرن هفتم نیز این کار را کرده اند
8. Her dogs were familiar with everyone who might legitimately be in the cathedral at that time of night.
[ترجمه ترگمان]سگ های او با هر کسی که ممکن بود در آن زمان در کلیسای اعظم باشند آشنا بودند
[ترجمه گوگل]سگ های او با همه کسانی که در آن شب در کلیسای جامع حضور داشتند آشنا بودند
[ترجمه گوگل]سگ های او با همه کسانی که در آن شب در کلیسای جامع حضور داشتند آشنا بودند
9. There, a brokerage house, acting as underwriter, legitimately acquired inside information from one of its clients.
[ترجمه ترگمان]آنجا، یک خانه کارگزاری، به عنوان underwriter، به طور قانونی در داخل اطلاعات از یکی از مشتریان خود به دست آمد
[ترجمه گوگل]در آنجا، یک خانه کارگزاری، که به عنوان شرکت بیمه ای عمل می کرد، به صورت قانونی از یکی از مشتریانش در داخل اطلاعات دریافت کرد
[ترجمه گوگل]در آنجا، یک خانه کارگزاری، که به عنوان شرکت بیمه ای عمل می کرد، به صورت قانونی از یکی از مشتریانش در داخل اطلاعات دریافت کرد
10. We have stretched points, legitimately and logically we trust, in other areas of the structure.
[ترجمه ترگمان]ما به طور قانونی و منطقی به بخش های دیگر ساختار اعتماد داریم
[ترجمه گوگل]ما در نقاط دیگر ساختار نقاط را به طور قانونی و منطقی اعتماد کردیم
[ترجمه گوگل]ما در نقاط دیگر ساختار نقاط را به طور قانونی و منطقی اعتماد کردیم
11. A sleepless alien might legitimately conclude that Earthlings' central preoccupation was this peculiar sort of inactivity.
[ترجمه ترگمان]یک بیگانه بی خواب می تواند نتیجه بگیرد که مرکز اشتغال مرکز، این نوع فعالیت خاصی است
[ترجمه گوگل]بیگانه بیخوابی ممکن است به طور قانونی نتیجه گیری کند که اهمیت مرکزی اهل زمین این نوع بی نظیری است
[ترجمه گوگل]بیگانه بیخوابی ممکن است به طور قانونی نتیجه گیری کند که اهمیت مرکزی اهل زمین این نوع بی نظیری است
12. We can legitimately ask, however: What is wrong with this state of affairs?
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما می توانیم به طور قانونی بپرسیم: چه چیزی در مورد این وضعیت نامناسب است؟
[ترجمه گوگل]با این وجود می توانیم به طور قانونی بپرسیم: با این وضع امور اشتباه چیست؟
[ترجمه گوگل]با این وجود می توانیم به طور قانونی بپرسیم: با این وضع امور اشتباه چیست؟
13. Certainly, most unemployed workers legitimately can not find work at the wages they are accustomed to.
[ترجمه ترگمان]مسلما، اغلب کارگران بی کار به طور قانونی نمی توانند در دستمزدها که به آن عادت دارند کار پیدا کنند
[ترجمه گوگل]مطمئنا، اکثر کارگران بیکار قانونی نمیتوانند در دستمزدهای که عادت کردهاند، کار پیدا کنند
[ترجمه گوگل]مطمئنا، اکثر کارگران بیکار قانونی نمیتوانند در دستمزدهای که عادت کردهاند، کار پیدا کنند
14. Other factors - for example, equity - legitimately influence decisions.
[ترجمه ترگمان]عوامل دیگر - به عنوان مثال، تصمیمات تاثیر گذار - به طور قانونی تاثیر می گذارند
[ترجمه گوگل]عوامل دیگر - به عنوان مثال، عدالت - تصمیم گیری قانونی تحت تاثیر قرار
[ترجمه گوگل]عوامل دیگر - به عنوان مثال، عدالت - تصمیم گیری قانونی تحت تاثیر قرار
پیشنهاد کاربران
قانونا
به حق
به درستی
به حق
به حق
رسماً
legitimately ( adv ) = قانوناً، به طور قانونی، به طور مشروع/به درستی، به طور صحیح، به طور معقول، به طور قابل قبول، به حق/واقعاً
legitimately terrible movies = فیلم های واقعاً مزخرف
examples:
1 - The company has legitimately marketed its product.
شرکت قانوناً محصولش را به بازار عرضه کرده است.
2 - She can now legitimately claim to be the best in the world.
او اکنون به حق می تواند ادعا کند که بهترین در دنیاست.
3 - Most foreign visitors enter the country legitimately.
بیشتر بازدیدکنندگان خارجی به طور قانونی وارد کشور می شوند.
4 - We support legitimately elected governments.
ما از دولتهای منتخب به طور قاونی حمایت می کنیم.
5 - There are times when you legitimately need to cancel travel plans.
مواقعی وجود دارد که شما به طور معقول نیاز به لغو برنامه های سفر دارید.
6 - Medicine is not an exact science and specialists can disagree legitimately on the best course of action.
پزشکی یک علم دقیق نیست و متخصصان می توانند به حق در مورد بهترین روش عمل اختلاف نظر داشته باشند.
7 - They had to decide whether the Marine had legitimately defended himself or committed a war crime.
آنها باید تصمیم می گرفتند که آیا تفنگدار دریایی به طور قانونی از خود دفاع کرده یا جنایت جنگی مرتکب شده است.
8 - If you were under duress and in danger, you could legitimately lie.
اگر تحت فشار و در خطر بودید ، می توانید به طور قابل قبول دروغ بگویید.
legitimately terrible movies = فیلم های واقعاً مزخرف
examples:
1 - The company has legitimately marketed its product.
شرکت قانوناً محصولش را به بازار عرضه کرده است.
2 - She can now legitimately claim to be the best in the world.
او اکنون به حق می تواند ادعا کند که بهترین در دنیاست.
3 - Most foreign visitors enter the country legitimately.
بیشتر بازدیدکنندگان خارجی به طور قانونی وارد کشور می شوند.
4 - We support legitimately elected governments.
ما از دولتهای منتخب به طور قاونی حمایت می کنیم.
5 - There are times when you legitimately need to cancel travel plans.
مواقعی وجود دارد که شما به طور معقول نیاز به لغو برنامه های سفر دارید.
6 - Medicine is not an exact science and specialists can disagree legitimately on the best course of action.
پزشکی یک علم دقیق نیست و متخصصان می توانند به حق در مورد بهترین روش عمل اختلاف نظر داشته باشند.
7 - They had to decide whether the Marine had legitimately defended himself or committed a war crime.
آنها باید تصمیم می گرفتند که آیا تفنگدار دریایی به طور قانونی از خود دفاع کرده یا جنایت جنگی مرتکب شده است.
8 - If you were under duress and in danger, you could legitimately lie.
اگر تحت فشار و در خطر بودید ، می توانید به طور قابل قبول دروغ بگویید.
کلمات دیگر: