کلمه جو
صفحه اصلی

aptly


مستعدانه، ازروی لیاقت، بزیرکی، بطورمناسب یادرخور

انگلیسی به فارسی

به درستی


انگلیسی به انگلیسی

• appropriately; skillfully

جملات نمونه

1. We spent a week at the aptly named Grand View Hotel.
[ترجمه ترگمان]ما یک هفته را در هتل \"گرند ویو\" به نام \"گرند ویو\" سپری کردیم
[ترجمه گوگل]یک هفته در هتل Grand View واقع شده است

2. He was aptly described as 'tall, dark, and handsome'.
[ترجمه ترگمان]او به درستی توصیف کرده بود، قد بلند، تیره، و زیبا
[ترجمه گوگل]او به طرز محسوسی توصیف شده به عنوان 'بلند، تاریک و خوش تیپ'

3. This word is aptly used here.
[ترجمه ترگمان]این کلمه به خوبی اینجا استفاده میشه
[ترجمه گوگل]این کلمه به درستی در اینجا استفاده می شود

4. The aptly named Skyline Restaurant provides spectacular views of the city below.
[ترجمه ترگمان]در این رستوران که در سمت راست نامیده می شود، مناظر تماشایی از شهر زیر ارائه می شود
[ترجمه گوگل]رستوران منظره ای که به طور صریح نامیده می شود، دیدنی های جذاب از شهر زیر را ارائه می دهد

5. Then it was being run by the aptly named Thomas Mill.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، اسم درستی به اسم توماس میل اجرا شد
[ترجمه گوگل]پس از آن به درستی به نام توماس میل کار می کرد

6. The Manor might be aptly described as a spiritual College.
[ترجمه ترگمان]صاحب ملک ممکن است بدرستی به عنوان یک کالج روحانی توصیف شود
[ترجمه گوگل]این مانور ممکن است به درستی به عنوان کالج معنوی توصیف شود

7. The vital questions were aptly summarised by Jacobs on 19 September.
[ترجمه ترگمان]پرسش های حیاتی در روز ۱۹ سپتامبر به طور ماهرانه به طور کلی توسط جیکوب خلاصه شدند
[ترجمه گوگل]سوالات حیاتی توسط جاکوبس در 19 سپتامبر مورد بی توجهی قرار گرفتند

8. Aptly named Tumbler is an ideal tomato for a large basket or even a patio tub or window box.
[ترجمه ترگمان]aptly به نام tumbler یک گوجه فرنگی مطلوب برای یک سبد بزرگ یا حتی یک وان یا یک جعبه پنجره است
[ترجمه گوگل]گوجه فرنگی به نام Tumbler یک گوجه فرنگی ایدهآل برای یک سبد بزرگ یا حتی یک پاکت یا پاکتیو یا جعبه پنجره است

9. Construction metaphors aptly describe what prosecutors and other trial lawyers do.
[ترجمه ترگمان]ابزارهای ساخت به درستی توضیح می دهند که دادستان ها و دیگر وکلای محاکمه چه کار می کنند
[ترجمه گوگل]استعاره های ساختمانی به درستی می گویند که دادستان ها و دیگر وکلا محاکمه چه می کنند

10. His tailpiece, most aptly, is Eric Gill's woodcut of an infantryman trudging along his Via Dolorosa.
[ترجمه ترگمان]tailpiece، که most است، یکی از آثار دستی اریک گیل از یک سرباز پیاده ای است که در کنار جاده Via در حرکت است
[ترجمه گوگل]جرقه او، دقیقا، خرده چوب Eric Gill از یک پیاده نظام است که در طول Via Dolorosa شلاق زده است

11. The Moonlight Restaurant was aptly named.
[ترجمه ترگمان]رستوران مهتاب بخوبی نام گذاری شده بود
[ترجمه گوگل]رستوران مهتاب به درستی نامگذاری شد

12. One personal recollection confirms this point aptly.
[ترجمه ترگمان]یک خاطره شخصی هم این نکته را به درستی تایید می کند
[ترجمه گوگل]یک خاطره شخصی به درستی این نقطه را تایید می کند

13. The vacillating vamp, as I so aptly said: do I phone her?
[ترجمه ترگمان]همان طور که من به درستی گفته بودم، رد خون vacillating، همان طور که من گفته بودم، به او تلفن می زنم؟
[ترجمه گوگل]او را به عنوان محکم گفت: آیا او را تلفن می زنم؟

14. More aptly, he can turn them on and off in the body like a conductor runs a streetcar along a track.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از این، او می تواند آن ها را روشن کند و در بدن خود مانند یک هادی در امتداد ریل حرکت کند
[ترجمه گوگل]به طور دقیق تر، او می تواند آنها را در بدن و بدن خود را مانند یک هادی یک خیابان در طول مسیر اجرا می کند

15. Antonia Fraser has aptly described the dream-like quality of these years.
[ترجمه ترگمان]آنتون یا فریزر درست کیفیت خواب این سال ها را توصیف کرده است
[ترجمه گوگل]آنتونیو فریزر به طرز شایسته ای از کیفیت روان این سالها توصیف کرده است

پیشنهاد کاربران

بدرستی

ماهرانه، زیرکانه، به شایستگی، به درستی، به طور مناسب

به عبارت بهتر

بجا

aptly ( adv ) = به طور مناسب، به طور شایسته، در خور/به جا، به موقع، به درستی

مترادف با کلمه = appropriately ( adv )

examples:
1 - It was an aptly timed remark.
این یک اظهارنظر به جا بود.
2 - "Perseverance" aptly describes his hard work to complete the project.
"پشتکار" به درستی کار سخت او را برای تکمیل پروژه توصیف می کند.
3 - We spent a week at the aptly named Grand View Hotel.
ما یک هفته را در هتل گرند ویوی به طور شایسته ای بنام گذراندیم.
4 - It has been very aptly pointed out that laws are subject to change.
به درستی اشاره شده است که قوانین در معرض تغییر هستند.
5 - Her ambition is aptly illustrated by her success.
بلندپروازی او به درستی با موفقیت او نشان داده می شود.
6 - The aptly named skyline restaurant provides spectacular views of the city below.
رستوران خط آسمان که به حق نامگذاری شده است ، چشم اندازهای دیدنی از شهر را در زیر مهیا می سازد.


کلمات دیگر: