کلمه جو
صفحه اصلی

consistently


چنانکه باهم جور,نامنتاقصشد,بطورموافق

انگلیسی به فارسی

مرتب، منظم، پیوسته، دائم، یکریز، پیاپی


بدون تناقض، منسجم، یکدست


سازگار، موافق، دمساز، هماهنگ


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: in a consistent manner; in accordance with the established pattern.

- She consistently gets good grades, no matter how hard the subject.
[ترجمه محمدرضا فارسی نژاد] او پی در پی نمرات خوب کسب می کند، مهم نیست که درس چقدر سخت باشد
[ترجمه محمد کرمی] او به صورت پی در پی نمرات عالی میگیرد. مهم نیست که درسش چقدر سخت است
[ترجمه ترگمان] او به طور مداوم نمرات خوبی می گیرد، مهم نیست که موضوع چقدر سخت باشد
[ترجمه گوگل] او دائما نمرات خوبی می گیرد، بدون توجه به موضوع چقدر سخت است
- He is consistently late, so I never expect him to be on time, much less early.
[ترجمه بی نام و نشون] او به طور مداوم دیر میکند، بنابراین انظار ندارم به موقع برسد.
[ترجمه مهرنوش] او همیشه دیر می کند، بنابراین من هیچ وقت انتظار به موقع رسیدن از اون رو ندارم، زودتر رسیدن که اصلا.
[ترجمه ترگمان] او به طور مداوم دیر شده است، بنابراین من هرگز انتظار ندارم که او به موقع برسد، بسیار کم تر
[ترجمه گوگل] او به طور مداوم دیر است، بنابراین من انتظار ندارم او در زمان، خیلی زود باشد

• regularly

جملات نمونه

1. The government has consistently denied using napalm.
[ترجمه ترگمان]دولت به طور مداوم استفاده از بمب napalm را انکار کرده است
[ترجمه گوگل]دولت همواره از استفاده از ناپالم انکار کرده است

2. The Ministry of Finance consistently overestimated its budget deficits.
[ترجمه ترگمان]وزارت دارایی به طور مداوم کسری بودجه خود را دست بالا گرفته بود
[ترجمه گوگل]وزارت مالیه به طور مداوم کسری بودجه خود را بیش از پیش ارزیابی کرد

3. The company has consistently underrated the importance of a well-trained workforce.
[ترجمه ترگمان]شرکت به طور مداوم اهمیت نیروی کار آموزش دیده را دست کم می گیرد
[ترجمه گوگل]این شرکت به طور مداوم به اهمیت نیروی کار آموزش دیده پرداخته است

4. He has consistently denied murdering his estranged wife.
[ترجمه ترگمان]او به طور مداوم قتل همسر estranged را انکار کرده است
[ترجمه گوگل]او به طور مرتب همسر خود را به قتل رسانده است

5. He is an unskilled worker who bungles consistently.
[ترجمه ترگمان]او یک کارگر غیر ماهر است که به طور مداوم کار می کند
[ترجمه گوگل]او یک کارگر غیر متخصص است که دائما در حال چرخش است

6. We have argued consistently for a change in the law.
[ترجمه ترگمان]ما به طور مداوم برای تغییر در قانون بحث کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما به طور مداوم برای تغییر در قانون بحث کرده ایم

7. His report consistently begs the whole problem.
[ترجمه ترگمان]گزارش او به طور پیوسته کل مشکل را طلب می کند
[ترجمه گوگل]گزارش او به طور مداوم کل مسئله را مطرح می کند

8. The company has consistently outperformed its larger rivals.
[ترجمه ترگمان]این شرکت به طور مداوم از رقبای بزرگ تر خود پیشی گرفته است
[ترجمه گوگل]این شرکت به طور پیوسته از رقبای بزرگتر خود برتر است

9. Her work has been of a consistently high standard.
[ترجمه ترگمان]کار او همواره استاندارد بالایی بوده است
[ترجمه گوگل]کار او از یک استاندارد مستمر است

10. In newspaper articles she consistently upbraided those in authority who overstepped their limits.
[ترجمه ترگمان]در مقالات روزنامه ها، او به طور مداوم کسانی را که از محدوده خود تجاوز می کنند سرزنش می کند
[ترجمه گوگل]در مقالات روزنامه ها او به طور مرتب به کسانی که در اقتدار هستند که بیش از حد خود را محدود

11. Armani consistently outsells all other European designers.
[ترجمه ترگمان]آرمانی به طور مداوم همه طراحان اروپایی را نابود می کند
[ترجمه گوگل]آرمانی به طور مداوم تمامی طراحان اروپایی دیگر را به نمایش می گذارد

12. He is accused of consistently and callously ill-treating his wife.
[ترجمه ترگمان]او به طور مداوم و بدون خشونت به همسرش متهم می شود
[ترجمه گوگل]او متهم به همکاری و همدردی با همسرش است

13. The minister has consistently opposed any relaxation in the law.
[ترجمه ترگمان]وزیر به طور مداوم با هر گونه آرامش در این قانون مخالفت کرده است
[ترجمه گوگل]وزیر همواره با هر گونه آرامش در قانون مخالف است

14. The President has consistently denied the rumours.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور به طور مداوم شایعات را رد کرده است
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور به طور مداوم شایعات را رد کرد

15. Jones and Armstrong maintain a consistently high standard.
[ترجمه ترگمان]جونز و آرمسترانگ به طور مداوم استاندارد بالایی را حفظ می کنند
[ترجمه گوگل]جونز و آرمسترانگ استانداردهایی مستمر را حفظ می کنند

پیشنهاد کاربران

سازکار , همسان

بطور مداوم

همواره

مستمر

مرتبا

با ثبات

دائما

همخوان

به یک نحو

به طور پایدار

با استقامت

به طور مستمر

پیوسته، مدام

ثابت قدمانه

بلااستثناء

مداوم، پی در پی، مستمر

سرسختانه


به طور پیوسته
به طور مداوم
به صورت مستمر

همیشگی

ثابت قدم

بطور پی در پی،
بصورت مداوم

He is a performer who consistently pushes the envelope of TV comedy

به صورت منسجم،
به طور روان،
پرهیز از شاخه به شاخه شدن،
منحصرا در رابطه با موضوع مشخص،
مشخصا، به طور مشخص و مربوط

مثال:
?Please describe consistently the methodology you have used and why
لطفاً به طور مشخص نوع روش - شناسی ای را که بکار برده اید، را توصیف نمایید، و دلیل [آن انتخاب] را شرح دهید.

مثل هم، همسان، به یک نحو، همخوان

بطور مشترک

consistently ( adv ) = همواره، همیشه، پیوسته، دائماً، به طور منظم، به طور مداوم/به طور سازگار، همخوان، موافق، به طور منسجم

مترادف است با کلمه : dependably ( adv )


examples:
1 - His movies are consistently thought - provoking.
فیلم های او همیشه انسان را به فکر وا می دارد.
2 - دمای محیط باید همواره در 75� سانتی گراد باقی بماند.
3 - The president has consistently denied the rumours.
رئیس جمهور همواره این شایعات را تکذیب کرده است.
4 - The company has consistently denied responsibility, but it agreed to the settlement to avoid the expense of lengthy litigation.
این شرکت به طور مداوم مسئولیت خود را رد می کند ، اما برای جلوگیری از هزینه طولانی مدت دعوی قضایی، با این توافق موافقت می کند.
5 - The company has consistently underrated the importance of a well - trained workforce.
این شرکت به طور همواره اهمیت یک نیروی کار آموزش دیده را مورد تاکید قرار داده است.
6 - Yields on gas and electricity shares are consistently high.
بازده سهام گاز و برق به طور مداوم بالا است.


کلمات دیگر: