روانشناسى : مراقب
caregiver
روانشناسى : مراقب
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a person, such as a family member or foster parent, who is responsible for the care of a child or dependent adult.
• (2) تعریف: a medical worker who provides care and assistance to an ill, disabled, or elderly person.
• one who provides medical or nursing treatment
جملات نمونه
1. Caregivers and families need to recognize that they, too, have been influenced by their own earlier experiences and genetic makeup.
[ترجمه ترگمان]خانواده و خانواده باید تشخیص دهند که آن ها نیز تحت تاثیر تجارب قبلی خود و آرایش ژنتیکی قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]مراقبان و خانواده ها باید بدانند که آنها نیز تحت تاثیر تجارب گذشته و آرایش ژنتیکی قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]مراقبان و خانواده ها باید بدانند که آنها نیز تحت تاثیر تجارب گذشته و آرایش ژنتیکی قرار گرفته اند
2. In consequence residential workers may become the main caregivers for young people in residential care.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، کارکنان مسکونی ممکن است به مراقبین اصلی برای افراد جوان در بخش مراقبت مسکونی تبدیل شوند
[ترجمه گوگل]در نتیجه کارگران مسکونی ممکن است به مراقب اصلی برای جوانان در مراقبت های مسکونی تبدیل شوند
[ترجمه گوگل]در نتیجه کارگران مسکونی ممکن است به مراقب اصلی برای جوانان در مراقبت های مسکونی تبدیل شوند
3. Often caregivers find it hard to understand this balance.
[ترجمه ترگمان]اغلب مراقبان به سختی این تعادل را درک می کنند
[ترجمه گوگل]اغلب مراقبین این تعادل را درک می کنند
[ترجمه گوگل]اغلب مراقبین این تعادل را درک می کنند
4. And the worst of the caregivers were a disaster.
[ترجمه ترگمان]و بدتر از همه مراقبان یک فاجعه بودند
[ترجمه گوگل]و بدترین مراقبین یک فاجعه بود
[ترجمه گوگل]و بدترین مراقبین یک فاجعه بود
5. The major issues that confront parents with caregivers are rivalries and maintaining the primacy of the family.
[ترجمه ترگمان]مسائل اصلی که با والدین با مراقبان مقابله می کنند، رقابت و حفظ برتری خانواده هستند
[ترجمه گوگل]مسائل عمده ای که با والدین با والدین مواجه می شوند، رقابت و حفظ اولویت خانواده است
[ترجمه گوگل]مسائل عمده ای که با والدین با والدین مواجه می شوند، رقابت و حفظ اولویت خانواده است
6. The very high turnover of caregivers in institutional settings is perhaps the major way in which they differ from ordinary family life.
[ترجمه ترگمان]گردش بسیار بالا مراقبان در زمینه های نهادی، شاید مهم ترین راهی باشد که در آن از زندگی خانوادگی معمولی متفاوت است
[ترجمه گوگل]گردش مالی بسیار زیاد مراقبین در محیط های سازمانی شاید راه اصلی این است که آنها با زندگی عادی خانواده تفاوت دارند
[ترجمه گوگل]گردش مالی بسیار زیاد مراقبین در محیط های سازمانی شاید راه اصلی این است که آنها با زندگی عادی خانواده تفاوت دارند
7. The concurrence of the backup care-giver, should the chosen one not be available, is also vital.
[ترجمه ترگمان]موافقت بخش مراقبت کننده پشتیبان، باید انتخاب شود که در دسترس نباشد، ضروری است
[ترجمه گوگل]هماهنگی پشتیبان مراقبتی دهنده باید انتخاب شود که در دسترس نباشد، همچنین حیاتی است
[ترجمه گوگل]هماهنگی پشتیبان مراقبتی دهنده باید انتخاب شود که در دسترس نباشد، همچنین حیاتی است
8. We are still the caregivers of the very young and the very old.
[ترجمه ترگمان]ما هنوز مراقبین بسیار جوان و بسیار قدیمی هستیم
[ترجمه گوگل]ما هنوز هم مراقبان جوان و بسیار قدیمی هستیم
[ترجمه گوگل]ما هنوز هم مراقبان جوان و بسیار قدیمی هستیم
9. Then, says Sicher, the caregiver can be like an addictive drug to the child.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، says می گوید که مراقبت کننده می تواند مثل یک داروی اعتیاد آور به کودک باشد
[ترجمه گوگل]سپس، سیکر می گوید، مراقب مراقبت کننده می تواند مانند یک داروی اعتیاد آور به کودک باشد
[ترجمه گوگل]سپس، سیکر می گوید، مراقب مراقبت کننده می تواند مانند یک داروی اعتیاد آور به کودک باشد
10. But it was also because caregivers were reluctant, sometimes for good reason, to bear bad news.
[ترجمه ترگمان]اما همچنین به این دلیل بود که مراقبان به دلایل کافی بی میل بودند که خبره ای بد را تحمل کنند
[ترجمه گوگل]اما این نیز به این دلیل بود که مراقبین گاهی اوقات به دلایلی ناجوانمردانه خشنود بودند
[ترجمه گوگل]اما این نیز به این دلیل بود که مراقبین گاهی اوقات به دلایلی ناجوانمردانه خشنود بودند
11. Although he is a selfless caregiver and provider, our children think of him more as a combination of a jungle gym and bozo and clown.
[ترجمه ترگمان]اگرچه او مراقب و provider است، اما کودکان ما به او بیشتر به عنوان ترکیبی از یک باشگاه جنگلی و bozo و لوده فکر می کنند
[ترجمه گوگل]اگرچه او یک مراقب و خودخواه است، بچه های ما از او بیشتر به عنوان ترکیبی از یک باشگاه ورزشی و bozo و دلقک فکر می کنند
[ترجمه گوگل]اگرچه او یک مراقب و خودخواه است، بچه های ما از او بیشتر به عنوان ترکیبی از یک باشگاه ورزشی و bozo و دلقک فکر می کنند
12. That brings caregiver burden, which a higher risk for depression and other stress - related illnesses.
[ترجمه ترگمان]این مساله بار مراقبت کننده را به همراه می آورد که خطر بالاتری برای افسردگی و دیگر بیماری های مربوط به استرس دارد
[ترجمه گوگل]این امر بارور مراقبتی است که خطر بیشتری برای افسردگی و سایر بیماری های مرتبط با استرس را به همراه می آورد
[ترجمه گوگل]این امر بارور مراقبتی است که خطر بیشتری برای افسردگی و سایر بیماری های مرتبط با استرس را به همراه می آورد
13. They should tell their medical caregiver that they have recently been to Mexico.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید به مراقب پزشکی خود بگویند که اخیرا به مکزیک آمده اند
[ترجمه گوگل]آنها باید مراقب مراقبت های پزشکی خود باشند که اخیرا به مکزیک آمده اند
[ترجمه گوگل]آنها باید مراقب مراقبت های پزشکی خود باشند که اخیرا به مکزیک آمده اند
14. A caregiver from Mututa encouraged Esnart to be tested for HIV and helped her receive treatment.
[ترجمه ترگمان]یک پرستار از Mututa Esnart Esnart را تشویق کرد تا برای اچ آی وی آزمایش شود و به او کمک کرد درمان را دریافت کند
[ترجمه گوگل]مراقب از Mututa تشویق Esnart برای آزمایش HIV و کمک به او درمان دریافت کرد
[ترجمه گوگل]مراقب از Mututa تشویق Esnart برای آزمایش HIV و کمک به او درمان دریافت کرد
15. From caregiver to cared for, from cared for to caregiver, our relationship had come full circle.
[ترجمه ترگمان]از مراقبت پرستاری که مراقب او بودند، از توجه به مراقبت مراقب، رابطه ما کامل شده بود
[ترجمه گوگل]از مراقبت کننده به مراقبت، از مراقبت به مراقب، رابطه ما دایره کامل آمده است
[ترجمه گوگل]از مراقبت کننده به مراقبت، از مراقبت به مراقب، رابطه ما دایره کامل آمده است
پیشنهاد کاربران
a family member or paid helper who regularly looks after a child or a sick, elderly, or disabled person.
پرستار کودک یا بیمار، بزرگسال یا معلول
مراقب، رسیدگی کننده ( کودک )
Caregiver archetype
کهن الگوی حامی
کهن الگوی حامی
Noun - countable - AmE :
پرستار بچه
پرستار بیمار
پرستار بچه
پرستار بیمار
تیمار کننده
مراقب
پرستار ( هم کودک و هم بزرگسال )
سرپرست ( کودک )
an individual, such as a family member or guardian, who takes care of a child or dependent adult
an individual, such as a physician, nurse, or social worker, who assists in the identification, prevention, or treatment of an illness or disability
an individual, such as a physician, nurse, or social worker, who assists in the identification, prevention, or treatment of an illness or disability
مراقب نگهدارنده
چه کوچک و چه بزرگ
چه کوچک و چه بزرگ
قیم، توانبخش
پرستار:
نگهداری کننده بزرگسالان و کودکان
نگهداری کننده بزرگسالان و کودکان
پرستار، مراقب
مراقب
مسئول مراقبت
کسی که [از کودکان، بیماران، سالمندان، غیره] نگهداری می کند
مسئول مراقبت
کسی که [از کودکان، بیماران، سالمندان، غیره] نگهداری می کند
کلمات دیگر: