کلمه جو
صفحه اصلی

flourishing


معنی : طلوع، سرسبز
معانی دیگر : درحال ترقی، پیشرفت کننده، رشدکننده، اباد

انگلیسی به فارسی

شکوفا شدن، طلوع، سرسبز


انگلیسی به انگلیسی

• prospering, thriving, successful

مترادف و متضاد

طلوع (اسم)
blooming, rise, rising, flourishing

سرسبز (صفت)
prosperous, flourishing, verdurous

جملات نمونه

1. the country's foreign trade was flourishing
بازرگانی برون مرزی کشور شکوفا بود.

2. she ran out of the room flourishing a letter
در حالی که نامه ای را در دست تکان می داد از اتاق بیرون دوید.

3. Archaeologists attribute the ruin to a flourishing prehistoric kingdom.
[ترجمه ترگمان]باستان شناسان این ویرانی را به یک پادشاهی دوران پیش از تاریخ نسبت می دهند
[ترجمه گوگل]باستان شناسان خرابی را به یک پادشاهی پرشور و شکوفا تبدیل می کنند

4. Those plants you gave me are flourishing.
[ترجمه ترگمان]آن گیاهان که به من دادید در حال شکوفایی هستند
[ترجمه گوگل]گیاهانی که به من دادید، شکوفا می شوند

5. Markets are flourishing and prices are stable.
[ترجمه ترگمان]بازارها ترقی می کنند و قیمت ها پایدار هستند
[ترجمه گوگل]بازارها شکوفا می شوند و قیمت ها پایدار هستند

6. The economy is booming and small businesses are flourishing.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد در حال ترقی است و تجارت های کوچک ترقی می کنند
[ترجمه گوگل]اقتصاد پررونق است و کسب و کارهای کوچک شکوفا می شوند

7. There was a flourishing black market.
[ترجمه ترگمان]بازار سیاهی در حال ترقی بود
[ترجمه گوگل]یک بازار سیاه سیاه شکوفه وجود داشت

8. Centuries ago, this deserted place was a flourishing town, but a tornado is said to have wiped it out.
[ترجمه ترگمان]قرن ها پیش، این مکان متروک شهر پر رونق بود، اما یک تورنادو به او گفته بود که آن را پاک کند
[ترجمه گوگل]قرن ها پیش این مکان خالی شده، یک شهر پررونق بود اما گفته می شود که سقوط آن از بین رفته است

9. They had to remain clear of the flourishing streets until the peak hour was over.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند تا زمانی که ساعات اوج به پایان رسیده بود، در خیابان های پر رونق باقی بمانند
[ترجمه گوگل]آنها تا وقتی که ساعت پیک نتوانستند، از خیابان های شکوفایی پاک می شدند

10. Prices have been decontrolled and markets are flourishing.
[ترجمه ترگمان]قیمت ها افزایش یافته اند و بازارها در حال شکوفایی هستند
[ترجمه گوگل]قیمت ها کنترل شده اند و بازارهای شکوفا می شوند

11. Unfair competition had knocked up the once flourishing business.
[ترجمه ترگمان]رقابت عادلانه بار دیگر تجارت را رونق داده بود
[ترجمه گوگل]رقابت ناعادلانه تا به حال یک بار شکوفایی کسب کرده است

12. His business seemed to be flourishing.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که کارش پیشرفت دارد
[ترجمه گوگل]کسب و کار او به نظر می رسید به شکوفایی

13. She came in smiling, flourishing her exam results.
[ترجمه ترگمان]او با لبخند وارد شد و نتایج امتحان را ترقی داد
[ترجمه گوگل]او لبخند زد و نتایج امتحانش را شکوفا کرد

14. There's a flourishing trade in second-hand video machines.
[ترجمه ترگمان]یک تجارت پررونق در ماشین های ویدئویی دست دوم وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک تجارت شکوفایی در دستگاه های ویدئویی دست دوم وجود دارد

پیشنهاد کاربران

شکوفا شونده، رونق گیرنده

شکوفایی استعداد علمی
Flourishing talent

روبه رشد، درحال ترقی، درحال شکوفایی/پیشرفت
شکوفایی، رونق، ترقی

شادابی

پررونق

flourishing ( adj ) = رو به رشد، در حال ترقی، در حال پیشرفت، پررونق، موفقیت آمیز ، شکوفا

مترادف است با کلمه : thriving ( adj )

examples:
1 - Small flourishing companies would be harmed by an increase in the minimum wage.
شرکت های کوچک رو به رشد با افزایش حقوق حداقلی آسیب می بینند.
2 - There's a flourishing trade in these kind of items.
تجارت پررونقی در این نوع اقلام وجود دارد.


کلمات دیگر: