کلمه جو
صفحه اصلی

adroitness


معنی : چابکی، مهارت، ظرافت، چالاکی
معانی دیگر : زرنگی، زیرکی

انگلیسی به فارسی

اعتماد به نفس، مهارت، ظرافت، چالاکی، چابکی


انگلیسی به انگلیسی

• speediness, nimbleness; skill

مترادف و متضاد

چابکی (اسم)
celerity, activity, agility, dexterity, alacrity, legerity, adroitness

مهارت (اسم)
skill, craft, address, agility, dexterity, proficiency, ingenuity, adroitness, deftness, artfulness, workmanship, knack, expertness

ظرافت (اسم)
agility, adroitness, delicacy, elegance, grace, airiness, daintiness, concinnity, jocularity, gumption, jocosity, quick-wittedness, wittiness

چالاکی (اسم)
agility, dexterity, legerity, adroitness, vivacity, pep, promptitude, vigilance

جملات نمونه

1. his adroitness in solving problems
زبردستی او در حل مسائل

2. He turned his large car with some adroitness and drove away.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل بزرگش را با کمی زرنگی چرخاند و رفت
[ترجمه گوگل]او ماشین بزرگ خود را با برخی از اعتماد به نفس و دور رفت

3. His adroitness and eloquence had always prevented his friends from forming any general policy against him.
[ترجمه ترگمان]مهارت و فصاحت او همیشه مانع از تشکیل یک سیاست عمومی علیه او می شد
[ترجمه گوگل]احترام و بلاغت او همیشه مانع از آن بود که دوستانش هر گونه سیاست کلی علیه او را تشکیل دهند

4. In my military history I've acknowledged his adroitness and his inspiring force as a politician.
[ترجمه ترگمان]در تاریخ نظامی من، مهارت و مهارت او به عنوان یک سیاست مدار را تایید کرده ام
[ترجمه گوگل]در تاریخ نظامی من، اعتقادات او و نیروی الهام بخش او را به عنوان یک سیاستمدار اذعان کرده ام

5. Apes have dexterous ( skillful, adroitness ) hands much like ours but unlike those of any other creature.
[ترجمه ترگمان]بوزینه ها خیلی با مهارت، مهارت، مهارت زیادی دارند، اما برخلاف بقیه موجودات دیگر
[ترجمه گوگل]مورچه ها بسیار شبیه به ما هستند، اما بر خلاف دیگر موجودات

6. He governed with an adroitness that gained him the nickname "the old fox".
[ترجمه ترگمان]او با مهارت و زرنگی اداره می شد که لقب \"روباه پیر\" را به او داد
[ترجمه گوگل]او با اعتماد به نفس که او نام مستعار 'روباه قدیمی' را به دست آورد

7. He showed similar adroitness and persistence in strategic arm control.
[ترجمه ترگمان]او مهارت و پشت کار مشابهی را در کنترل بازوی استراتژیک نشان داد
[ترجمه گوگل]او در مورد کنترل استراتژیک استقامت و استقامت مشابهی را نشان داد

8. Skill and grace in physical movement, especially in the use of the hands; adroitness.
[ترجمه ترگمان]مهارت و برازندگی در حرکات فیزیکی، به خصوص در استفاده از دست ها، مهارت و مهارت
[ترجمه گوگل]مهارت و فضل در جنبش فیزیکی، به خصوص در استفاده از دست؛ اعتماد به نفس

9. These adjectives are compared as they refer to mental adroitness or to practical ingenuity and skill.
[ترجمه ترگمان]این صفات در مقایسه با مهارت و مهارت عملی و مهارت عملی مورد مقایسه قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]این صفت ها با توجه به اعتقادات ذهنی یا ابتکار و مهارت های عملی مقایسه می شوند

10. The reason is this kind of operation requirement doctor adroitness masters celiac mirror technique, and operation expenses is groovier the operation is expensive.
[ترجمه ترگمان]دلیل این نوع عملیات، مهارت و مهارت پزشک متخصص در تکنیک آینه سلیاک است و هزینه های عملیاتی آن بسیار پرهزینه است
[ترجمه گوگل]علت این نوع عملیات مورد نیاز است: دکتر Adroitness کارشناسان تکنیک آینه سلیاک، و هزینه های عملیات groovier عملیات گران است

پیشنهاد کاربران

مهارت ، چابکی ، زرنگی ، زبردستی


کلمات دیگر: