امادگی برای کارکردن با نیروی انی، پیروی از پیشامد
impulsiveness
امادگی برای کارکردن با نیروی انی، پیروی از پیشامد
انگلیسی به انگلیسی
• recklessness, rashness; spontaneity, state of being driven by sudden desires or urges
جملات نمونه
1. The president's impulsiveness often worries his advisers.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] شتاب زدگی رئیس جمهور غالبا سبب نگرانی مشاورانش می شود.
[ترجمه ترگمان]impulsiveness رئیس جمهور اغلب مشاوران خود را نگران می کند[ترجمه گوگل]اغتشاش رئیس جمهور اغلب مشاورانش را نگران می کند
2. Self-restraint is wisdom. Impulsiveness is foolishness. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]خویشتن داری از خود عقل است Impulsiveness حماقت است دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]خودمراقبتی خرد است تکانشگری احمقانه است دکتر T P Chia
[ترجمه گوگل]خودمراقبتی خرد است تکانشگری احمقانه است دکتر T P Chia
3. She started to regret her impulsiveness in joining a wild-goose obstacle chase.
[ترجمه ترگمان]او شروع کرد به تاسف خوردن از impulsiveness که در راه رفتن به دنبال نخود سیاه بود
[ترجمه گوگل]او شروع به پشیمانی از تکانشگری خود در پیوستن به تعقیب مانع وحشی و غاز کرد
[ترجمه گوگل]او شروع به پشیمانی از تکانشگری خود در پیوستن به تعقیب مانع وحشی و غاز کرد
4. These findings "suggest a neurobiological link between human impulsiveness and drug abuse vulnerability, " the researchers noted in their paper.
[ترجمه ترگمان]محققان در مقاله خود خاطر نشان کردند که این یافته ها \" ارتباط neurobiological بین impulsiveness انسانی و آسیب پذیری ناشی از مصرف مواد مخدر را پیشنهاد می کنند \"
[ترجمه گوگل]محققان در مقاله خود اظهار داشتند که این یافته ها نشان می دهد که ارتباط بین عصب شناختی بین تکانشگری انسانی و آسیب پذیری مواد مخدر وجود دارد
[ترجمه گوگل]محققان در مقاله خود اظهار داشتند که این یافته ها نشان می دهد که ارتباط بین عصب شناختی بین تکانشگری انسانی و آسیب پذیری مواد مخدر وجود دارد
5. First, there is a correlation between unhealthiness and impulsiveness of food items: Unhealthy food items also tend to elicit impulsive responses.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، همبستگی بین unhealthiness و impulsiveness اقلام غذایی وجود دارد: اقلام غذایی Unhealthy نیز تمایل دارند که پاسخ های آنی را استخراج کنند
[ترجمه گوگل]در ابتدا، بین ناسالم بودن و تکانشگری مواد غذائی رابطه وجود دارد: مواد غذایی ناسالم نیز تمایل دارند پاسخ های تکان دهنده ای ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]در ابتدا، بین ناسالم بودن و تکانشگری مواد غذائی رابطه وجود دارد: مواد غذایی ناسالم نیز تمایل دارند پاسخ های تکان دهنده ای ایجاد کنند
6. I always have the impulsiveness to limn the whole world.
[ترجمه ترگمان]من همیشه انگیزه رو دارم که کل دنیا رو نابود کنم
[ترجمه گوگل]من همیشه تحریک پذیری را برای غلبه بر تمام جهان دارم
[ترجمه گوگل]من همیشه تحریک پذیری را برای غلبه بر تمام جهان دارم
7. His impulsiveness and jealousy caused his estrangement from his wife, daughter and his friends.
[ترجمه ترگمان]شور و حسادت او بیگانگی او را از همسرش، دخترش و دوستانش ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]تحقیر و حسادت او باعث بی نظمی او از همسر، دختر و دوستانش شد
[ترجمه گوگل]تحقیر و حسادت او باعث بی نظمی او از همسر، دختر و دوستانش شد
8. There was some emotional lability and impulsiveness during the testing.
[ترجمه ترگمان]در طول این آزمایش some احساسی و impulsiveness عاطفی وجود داشت
[ترجمه گوگل]در طول آزمایش، برخی از قابلیت های احساسی و تکانشگری وجود داشت
[ترجمه گوگل]در طول آزمایش، برخی از قابلیت های احساسی و تکانشگری وجود داشت
9. Advancing years had toned down his rash impulsiveness.
[ترجمه ترگمان]سال ها پیش، شور و شوق او را زیر پا گذاشته بود
[ترجمه گوگل]سالهای متمادی موجب تکانشگری بثورات شد
[ترجمه گوگل]سالهای متمادی موجب تکانشگری بثورات شد
10. They seek high levels of sensation-seeking and impulsiveness, although without any psychopathological alterations.
[ترجمه ترگمان]آن ها به دنبال سطوح بالایی از شور و اشتیاق هستند، هر چند بدون هیچ تغییر psychopathological
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال سطوح حساس و تحریک پذیری هستند، هر چند بدون تغییرات روانپزشکی
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال سطوح حساس و تحریک پذیری هستند، هر چند بدون تغییرات روانپزشکی
11. Compassion does not mean Impulsiveness or disorganization.
[ترجمه ترگمان]دلسوزی به معنای Impulsiveness یا disorganization نیست
[ترجمه گوگل]شفقت به معنی تکانشگری یا بی نظمی نیست
[ترجمه گوگل]شفقت به معنی تکانشگری یا بی نظمی نیست
12. The primary symptoms are impulsiveness, inattention, restlessness and poor self-regulation.
[ترجمه ترگمان]نشانه های اولیه، impulsiveness، بی توجهی، بی قراری و خویشتن داری ضعیف هستند
[ترجمه گوگل]علائم اولیه شامل تکانشگری، بی توجهی، بی حوصلگی و خودخواهی ضعیف است
[ترجمه گوگل]علائم اولیه شامل تکانشگری، بی توجهی، بی حوصلگی و خودخواهی ضعیف است
13. Impulsiveness is not impulsive epitaph.
[ترجمه ترگمان]Impulsiveness بر روی سنگ کتیبه آنی نیست
[ترجمه گوگل]تحرک پذیری نخواهد بود
[ترجمه گوگل]تحرک پذیری نخواهد بود
14. They had rushed into it too quickly, and lived to bitterly regret their impulsiveness.
[ترجمه ترگمان]آن ها به سرعت وارد آن شدند و به تلخی از impulsiveness خود پشیمان شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها خیلی زود به آن فریاد زدند و به طرز تلخی از تکانشگری خود پشیمان شدند
[ترجمه گوگل]آنها خیلی زود به آن فریاد زدند و به طرز تلخی از تکانشگری خود پشیمان شدند
15. If you have a negative character, you are likely to fall victim to laziness, irresponsibility, low self- esteem, irresolution. Quitting- mindedness, recklessness, compulsion and emotional impulsiveness. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]اگر شما دارای یک شخصیت منفی هستید، احتمالا قربانی تنبلی، بی مسئولیتی، عزت نفس پایین و عدم اعتماد به نفس هستید پس از ترک سیگار، بی احتیاطی، اجبار، و impulsiveness احساسی دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]اگر شخصیت منفی داشته باشید، احتمالا قربانی لکنت، بی مسئولیتی، اعتماد به نفس پایین و عدم تحقق آن خواهید شد بی نظمی، بی احتیاطی، اجبار و تکانشگری عاطفی دکتر T P Chia
[ترجمه گوگل]اگر شخصیت منفی داشته باشید، احتمالا قربانی لکنت، بی مسئولیتی، اعتماد به نفس پایین و عدم تحقق آن خواهید شد بی نظمی، بی احتیاطی، اجبار و تکانشگری عاطفی دکتر T P Chia
پیشنهاد کاربران
ارتجالی هم میتواند معنایی از این واژه باشد
جوگیری، بی احتیاطی و تصمیم گیری لحظه ای در اثر جو زدگی.
جلوگیری در کلمات قبلی جلوگیری نوشته شده است
جلوگیری در کلمات قبلی جلوگیری نوشته شده است
تکانشگری
تکانشی زودرس
جلوگیری، بی احتیاطی و تصمیم گیری لحظه ای در اثر جو زدگی.
پس نوشت: ابعادی از جوزدگی که شامل تصمیم سازی آنی و لحظه ای و هوسی است، مد نظر است، و نه کم جملگی و بی ظرفیتی و امثال آن.
متاسفانه زبان فارسی هر روز لاغرتر میشود!!!!!
پس نوشت: ابعادی از جوزدگی که شامل تصمیم سازی آنی و لحظه ای و هوسی است، مد نظر است، و نه کم جملگی و بی ظرفیتی و امثال آن.
متاسفانه زبان فارسی هر روز لاغرتر میشود!!!!!
impulsiveness ( noun ) = نسنجیدگی، شتاب زدگی، سراسیمگی، بلهوسی، ناپختگی، تکانشگری ( یک نوع حالت رفتاری در انسان هست که در مقابل برخی از مسائل به صورت عجولانه و بدون فکر واکنش نشان داده می شود و به عواقب آن فکر نمی شود )
examples:
1 - He had rushed into the relationship too quickly, and regretted his impulsiveness.
او خیلی زود وارد رابطه شد و از شتاب زدگی خود پشیمان شد.
2 - She had to learn how to curb her impulsiveness.
او باید بیاموزد که چگونه تکانشگری خود را مهار کند.
3 - Her behaviour is characterised by impulsiveness and a lack of thought about the consequences of her actions.
رفتار او با تکانشگری و عدم فکر در مورد عواقب اقدامات او مشخص می شود.
4 - For some people, getting a tattoo is a sign of youthful impulsiveness.
برای برخی از افراد ، انجام خالکوبی نشانه تکانشگری ( نسنجیدگی، ناپختگی ) جوانی است.
5 - Attention Deficit Disorder can cause impulsiveness, an inability to concentrate and social difficulties.
اختلال نقص توجه می تواند باعث تکانشگری ، ناتوانی در تمرکز و مشکلات اجتماعی شود.
examples:
1 - He had rushed into the relationship too quickly, and regretted his impulsiveness.
او خیلی زود وارد رابطه شد و از شتاب زدگی خود پشیمان شد.
2 - She had to learn how to curb her impulsiveness.
او باید بیاموزد که چگونه تکانشگری خود را مهار کند.
3 - Her behaviour is characterised by impulsiveness and a lack of thought about the consequences of her actions.
رفتار او با تکانشگری و عدم فکر در مورد عواقب اقدامات او مشخص می شود.
4 - For some people, getting a tattoo is a sign of youthful impulsiveness.
برای برخی از افراد ، انجام خالکوبی نشانه تکانشگری ( نسنجیدگی، ناپختگی ) جوانی است.
5 - Attention Deficit Disorder can cause impulsiveness, an inability to concentrate and social difficulties.
اختلال نقص توجه می تواند باعث تکانشگری ، ناتوانی در تمرکز و مشکلات اجتماعی شود.
کلمات دیگر: