1. We are willing to befriend the weak and the poor.
[ترجمه A.A] ما راغب هستیم معدود و محدود دوستی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما تمایل داریم که با افراد ضعیف و ضعیف دوست باشیم
[ترجمه گوگل]ما مایل به دوست داشتن ضعیف و فقیر هستیم
2. It's fairly unusual for high school seniors to befriend freshmen.
[ترجمه ترگمان]این کاملا غیر معمول است که دانش آموزان سال آخر دبیرستان طرفدار freshmen باشند
[ترجمه گوگل]این برای سالمندان دبیرستانی نسبت به تازه واردان بسیار عجیب است
3. He had learned that it was not to befriend his subordinates, nor to compete with or dominate them.
[ترجمه ترگمان]او آموخته بود که با زیردستان خود دوست نباشد و یا با آن ها رقابت کند و یا بر آن ها مسلط شود
[ترجمه گوگل]او متوجه شده بود که نباید با وابستگانش دوست بشوید، یا با آنها رقابت نکنید و یا آنها را تحت سلطه نگذارید
4. Some dignitaries did befriend her, usually to get her away from their own localities.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مقامات با او دوست بودند، معمولا او را از محل خود دور می کردند
[ترجمه گوگل]بعضی از مقامات با او دوست بودند، معمولا او را از محل خود دور می کردند
5. Bosses were not always eager to befriend trainees.
[ترجمه ترگمان]روسا همیشه مشتاق بودند که با کارآموزان دوست شوند
[ترجمه گوگل]کارفرمایان همیشه مشتاق بودند که دوستانی را که دوست داشتند بگذرانند
6. As he began to befriend them he took all precautions.
[ترجمه ترگمان]وقتی شروع به دوستی کرد همه احتیاط خود را از دست داد
[ترجمه گوگل]همانطور که او شروع به دوست داشتن آنها کرد، همه اقدامات احتیاطی را انجام داد
7. They befriend the young girl, providing her with food and shelter.
[ترجمه ترگمان]آن ها با دختر جوان دوست می شوند و غذا و سرپناه برای او فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]آنها با دختر جوان دوست، با غذا و پناهگاه او را تامین می کنند
8. When befriended, remember it; when you befriend, forget it.
[ترجمه ترگمان]وقتی دوست شد، آن را به خاطر داشته باش؛ وقتی که دوست داشتی، فراموشش کن
[ترجمه گوگل]هنگامی که با دوست داشتن، آن را به یاد داشته باشید وقتی دوست داری، آن را فراموش کن
9. Most of us can befriend an unchurched person, share a Christian book or tape, or invite people to a Christian gathering.
[ترجمه ترگمان]اغلب ما می توانیم یک فرد unchurched را دوست داشته باشیم، یک کتاب یا یک نوار مسیحی را به اشتراک بگذاریم، و یا مردم را به گردهمایی مسیحیان دعوت کنیم
[ترجمه گوگل]اکثر ما می توانیم با یک فرد ناشنوایان، یک کتاب مسیحی یا نوار، یا دعوت از مردم برای جمع آوری مسیحیان، به اشتراک بگذاریم
10. If you want to befriend a Libra, try to be kind and fair.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید با یک مهر دوست شوید، سعی کنید مهربان باشید و منصف باشید
[ترجمه گوگل]اگر میخواهید از یک وزنه بردارید، سعی کنید مهربان و مهربان باشید
11. Her good looks did not befriend her.
[ترجمه ترگمان]ظاهرش با او دوستانه نبود
[ترجمه گوگل]او به نظر خوب او دوست ندارد
12. Befriend your feelings and the inner child who is feeling them.
[ترجمه ترگمان]احساسات خود را درک کنید و کودک درونی که آن ها را احساس می کند
[ترجمه گوگل]با احساسات خود و فرزند درونی که آنها را احساس می کنید، دوست باشید
13. Nicholas was a man who would always befriend me.
[ترجمه ترگمان]نیکلای مردی بود که همیشه با من دوستی می کرد
[ترجمه گوگل]نیکلاس مردی بود که همیشه با من دوست بود
14. At first the young man appeared about to befriend me.
[ترجمه ترگمان]در آغاز جوانی ظاهر شد که با من دوستی کند
[ترجمه گوگل]در ابتدا، مرد جوان ظاهرا درباره دوست داشتن با من ظاهر شد