کلمه جو
صفحه اصلی

believer


معنی : مومن باصول کلیسایی
معانی دیگر : (قدیمی) محتملا، شاید، با ایمان، مومن، معتقد

انگلیسی به فارسی

با ایمان، معتقد، مومن


مؤمن، مومن باصول کلیسایی


انگلیسی به انگلیسی

• one who has faith, one who believes
if you are a believer in something, you think that it is good or right.
a believer is someone who is sure that their religion is true.

مترادف و متضاد

مومن باصول کلیسایی (اسم)
believer

person who has faith in something


Synonyms: acceptor, adherent, apostle, canonist, convert, devotee, disciple, doctrinaire, dogmatist, follower, freak, orthodox, prophet, proselyte, religionist, religious person, supporter, upholder, zealot


Antonyms: agnostic, atheist, disbeliever, non-believer


جملات نمونه

1. believer
با ایمان،مومن،معتقد

2. a believer in the oneness of god
معتقد به یکتایی خدا

3. he is a firm believer in fate
او سخت به سرنوشت اعتقاد دارد.

4. I'm a strong believer in the capitalist system.
[ترجمه ترگمان]من معتقد به نظام سرمایه داری هستم
[ترجمه گوگل]من معتقد هستم در نظام سرمایه داری

5. He is a firm believer in total quality management.
[ترجمه ترگمان]او یک معتقد محکم در مدیریت کیفیت است
[ترجمه گوگل]او معتقد جامع در مدیریت کیفیت جامع است

6. I'm a great believer in luck and I find the harder I work, the more I have of it. Thomas Jefferson
[ترجمه ترگمان]من به بخت و اقبال اعتقاد دارم و هر چه بیشتر کار کنم، بیشتر از این کار می کنم \" توماس جفرسون \"
[ترجمه گوگل]من اعتقاد زیادی به شانس دارم و کار سختی را پیدا میکنم، بیشتر از این هستم توماس جفرسون

7. Mum was a great believer in herbal medicines.
[ترجمه ترگمان]مامان به داروهای گیاهی معتقد بود
[ترجمه گوگل]مادرم معتقد به داروهای گیاهی بود

8. My mother was a great believer in horoscopes all her life.
[ترجمه ترگمان]مادرم در تمام زندگیش معتقد بود
[ترجمه گوگل]مادر من اعتقاد زیادی داشت در تمام طرق زندگی اش در طالع بینی

9. I'm not a great believer in regular physical exercise.
[ترجمه ترگمان]من معتقد نیستم به ورزش منظم جسمانی اعتقاد داشته باشم
[ترجمه گوگل]من اعتقاد زیادی به ورزش منظم ندارم

10. He's a fervent believer in free speech.
[ترجمه ترگمان]او معتقد به آزادی بیان آزاد است
[ترجمه گوگل]او مؤمن در سخن آزاد است

11. Harvey's a great believer in health food.
[ترجمه ترگمان]Harvey به غذای سالم معتقد است
[ترجمه گوگل]هاروی یک ایماندار بزرگ در غذای بهداشتی است

12. I'm a firm believer in always telling the truth.
[ترجمه ترگمان]من یک آدم معتقد هستم که همیشه حقیقت را می گوید
[ترجمه گوگل]من همیشه معتقد به حقیقت هستم

13. I'm a firm believer in the benefits of exercise.
[ترجمه ترگمان]من معتقد به منافع ورزش هستم
[ترجمه گوگل]من اعتقاد دارم که در مزایای ورزش است

14. He is a firm believer in traditional family values.
[ترجمه ترگمان]او معتقد به ارزش های خانوادگی سنتی است
[ترجمه گوگل]او معتقد استوار در ارزش های سنتی خانواده است

15. Teddy is a great believer in finding happy medium.
[ترجمه ترگمان] تدی \"معتقد بود که به حد متوسط بودن اعتقاد داره\"
[ترجمه گوگل]تدی یک معتقد بزرگ در یافتن محیط شاد است

پیشنهاد کاربران

معتقد، پیرو

معتقد

Be a great/firm believer in something :
به خوب و موثر بودن چیزی، به شدت ایمان و باور داشتن

قائل

معتقد

# He is a firm believer in fate
# She's a great believer in health food
# He is an entire believer in Christianity
# She was a great believer in herbal medicines

باورمند


کلمات دیگر: