1. He was their adviser, confidant and father confessor.
[ترجمه موسی] او مشاور ، معتمد و راهنمای معنوی پدر آنها بود.
[ترجمه ترگمان]مشاور آن ها، محرم اسرار و پدر confessor بود
[ترجمه گوگل]او مشاور، محترم و پدر استاد بود
2. Stirling's R. A. F. confidant made arrangements for converting the aircraft but did nothing about telling any of his colleagues planning the operation.
[ترجمه ترگمان]استرلینگ ی الف اف محرم رازی را برای تبدیل هواپیما اتخاذ کرد اما هیچ کاری در رابطه با گفتن هیچ یک از همکاران خود در برنامه ریزی این عملیات انجام نداد
[ترجمه گوگل]استارتلینگ R A F محرمانه اقدامات را برای تبدیل هواپیما انجام داد، اما چیزی در مورد گفتن با هیچ یک از همکارانش که برنامه ریزی عملیات را انجام ندادند
3. Why is he my main role model and confidant?
[ترجمه ترگمان]چرا او الگوی اصلی من و confidant است؟
[ترجمه گوگل]چرا او نقش اصلی من و اعتماد به نفس است؟
4. Geoff in turn was a close confidant of Steen Willadsen.
[ترجمه ترگمان]جف به نوبه خود، محرم راز آستین Steen بود
[ترجمه گوگل]جف به نوبه خود اعتماد نزدیک Steen Willadsen بود
5. Often he played the role of confidant and go-between.
[ترجمه ترگمان]او اغلب نقش of را بازی می کرد و بین آن ها می رفت
[ترجمه گوگل]اغلب او نقش محرمانه و بیننده را بازی کرد
6. Globke was the closest confidant and adviser of Adenauer, who could stand in for the Chancellor.
[ترجمه ترگمان]Globke نزدیک ترین فرد مورد اعتماد و مشاور of بود که می توانست در صدر اعظم قرار گیرد
[ترجمه گوگل]Globke نزدیکترین محترم و مشاور Adenauer بود، که می توانست برای صدر اعظم ایستاد
7. Even his close confidant Manning described him in later years as imprudent.
[ترجمه ترگمان]حتی محرم اسرار او مانینگ در سال های بعد او را بی احتیاط توصیف کرد
[ترجمه گوگل]حتی مانینگ، محکم نزدیک او را در سالهای بعد به عنوان ناامید توصیف کرد
8. Joe also became a friend of presidential confidant Harry Hopkins, a former social worker and son of an Iowa harness maker.
[ترجمه ترگمان]جو همچنین دوست صمیمی رئیس جمهور هری هاپکینز، یکی از کارکنان سابق اجتماعی و پسر یک ساز و ساز آیوا بود
[ترجمه گوگل]جو همچنین یک دوست محترم ریاست جمهوری هری هاپکینز، یک کارمند سابق اجتماعی و پسر مهار کننده آیووا بود
9. A confidant and social support buffers a woman against the losses of retirement, widowhood, moves, and deaths.
[ترجمه learner] یک فرد معتمد و حامی اجتماعی از یک زن در برابر خلاهای بازنشستگی - بیوه بودن - تغییر مکانها و مرگها ( از دست دادن ها ) محافطت می کند ( buffer )
[ترجمه ترگمان]محرم راز و حمایت اجتماعی یک زن را در برابر تلفات بازنشستگی، بیوگی، حرکت و مرگ نگه می دارد
[ترجمه گوگل]حمایت اجتماعی و محرمانه یک زن را در برابر تلفات بازنشستگی، بیوه، حرکت و مرگ می کاهد
10. Davidson was a close friend and confidant of Stanley Baldwin.
[ترجمه ترگمان]داویدسون دوست صمیمی و رازدار استنلی بالدوین بود
[ترجمه گوگل]دیویدسون یک دوست نزدیک و محترم استنلی بالدوین بود
11. Major Pendennis became the Begum's confidant and house friend.
[ترجمه ترگمان]سرگرد Pendennis محرم اسرار Begum و دوست house شد
[ترجمه گوگل]Major Pendennis به عنوان فرد محترم و دوست داشتنی Begum تبدیل شد
12. It was Bea Sorenson who was really her confidant.
[ترجمه ترگمان]این \"بی Sorenson\" بود که محرم اسرار خودش بود
[ترجمه گوگل]این بیسورنسون بود که واقعا هوادار او بود
13. He resigned himself to the role of confidant.
[ترجمه ترگمان]او خود را تسلیم نقش confidant کرد
[ترجمه گوگل]او خود را به نقش محرمانه استعفا داد
14. The artless woman had made a confidant of the boy.
[ترجمه ترگمان]زن ساده دل، محرم راز این پسر شده بود
[ترجمه گوگل]زن بدون هنر اعتماد به نفس پسر داشت