1. a breadth of satin
یک قواره پارچه ی ساتن
2. the breadth of his knowledge surprised everybody
گستردگی دانش او همه را متحیر کرد.
3. he paced off the length and breadth of the carpet
او طول و عرض قالی را گز کرد.
4. they were tall in relation to their breadth
نسبت به پهنای هیکلشان بلند بالا به نظر می رسیدند.
5. What is the breadth of this river?
[ترجمه ترگمان]وسعت این رودخانه چیست؟
[ترجمه گوگل]عرض این رودخانه چیست؟
6. The pool is 5 metres in breadth.
[ترجمه ترگمان]این استخر ۵ متر عرض دارد
[ترجمه گوگل]استخر 5 متر در عرض است
7. She was within a hair's breadth of winning.
[ترجمه ترگمان]او بیش از اندازه در حال برنده شدن بود
[ترجمه گوگل]او در گستره ای از برنده شدن مو بود
8. Length is one dimension, and breadth is another.
[ترجمه ترگمان]طول یک بعد است و عرض آن یکی دیگر است
[ترجمه گوگل]طول یک بعد است، و عرض دیگری است
9. He showed an astonishing breadth of learning for one so young.
[ترجمه ترگمان]او وسعت معلومات خود را نشان می داد که چرا این قدر جوان است
[ترجمه گوگل]او وسعت شگفت انگیزی از یادگیری را برای یک جوان بسیار نشان داد
10. The police searched the length and breadth of the country.
[ترجمه ترگمان]پلیس طول و عرض کشور را جستجو کرد
[ترجمه گوگل]پلیس طول و عرض جغرافیایی کشور را جستجو کرد
11. The breadth of the whole camp was 400 paces.
[ترجمه ترگمان]وسعت کل اردوگاه ۴۰۰ قدم بود
[ترجمه گوگل]محدوده کل اردوگاه 400 کیلومتر بود
12. The curriculum needs breadth and balance.
[ترجمه ترگمان]برنامه درسی به وسعت و توازن نیاز دارد
[ترجمه گوگل]برنامه درسی نیاز به وسعت و تعادل دارد
13. They have travelled the length and breadth of Europe giving concerts.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طول و وسعت اروپا سفر کرده اند و کنسرت ها را اجرا می کنند
[ترجمه گوگل]آنها طول و عرض جغرافیایی اروپا را به کنسرت ها سفر کرده اند
14. We escaped by a hair's breadth.
[ترجمه ترگمان]به پهنای یک مو فرار کردیم
[ترجمه گوگل]ما با وسعت مو فرار کردیم