کلمه جو
صفحه اصلی

affordable

انگلیسی به فارسی

قابل‌خرید، قابل‌پرداخت، قابل‌تهیه، فراهم‌کردنی، در دسترس، قابل‌دسترس


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: able to be obtained without excessive sacrifice of money or without incurring serious consequences.

- Automobiles became affordable for the average family when they started to be mass produced.
[ترجمه ترگمان] اتومبیل برای خانواده متوسط زمانی مقرون به صرفه شد که آن ها شروع به تولید انبوه کردند
[ترجمه گوگل] هنگامی که آنها شروع به تولید انبوه کردند، ماشین ها برای خانواده های متوسط ​​مقرون به صرفه شدند

• financially manageable
if something is affordable, you have enough money to be able to pay for it.

جملات نمونه

1. this trip is not affordable for me
استطاعت این مسافرت را ندارم.

2. Though I'm a woman, but I did it affordable, to put next.
[ترجمه زهرا] اگرچه من یک زن هستم اما آن را در حدتوانم انجام دادم تا قرار بعدی
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه من زن هستم، اما من این کار را affordable تا بعدی را انجام دهم
[ترجمه گوگل]اگرچه من یک زن هستم، اما من آن را مقرون به صرفه، برای قرار دادن بعدی

3. This weapons system is an affordable, hi-tech solution.
[ترجمه ترگمان]این سیستم سلاح یک راه حل مقرون به صرفه و مقرون به صرفه است
[ترجمه گوگل]این سیستم سلاح یک راه حل مقرون به صرفه و با تکنولوژی عالی است

4. The restaurant serves good food at affordable prices.
[ترجمه ترگمان]این رستوران غذاهای خوبی را با قیمت های مقرون به صرفه سرو می کند
[ترجمه گوگل]رستوران غذای عالی با قیمت مناسب ارائه می دهد

5. There are few affordable apartments in big cities.
[ترجمه ترگمان]در شهرهای بزرگ چند آپارتمان مقرون به صرفه وجود دارد
[ترجمه گوگل]چند آپارتمان ارزان قیمت در شهرهای بزرگ وجود دارد

6. The rent for the four-roomed house is affordable.
[ترجمه ترگمان]اجاره خانه چهار - مقرون به صرفه است
[ترجمه گوگل]اجاره برای خانه چهار خوابه مقرون به صرفه است

7. Homes are more affordable than at any time in the past five years.
[ترجمه ترگمان]خانه ها در عرض پنج سال گذشته ارزان تر از هر زمان دیگری هستند
[ترجمه گوگل]خانه ها در مقایسه با هر زمان در پنج سال گذشته ارزان تر هستند

8. Orlando itself is vibrant, full of affordable accommodation and great places to eat.
[ترجمه ترگمان]خود ارلاندو پر جنب و جوش، پر از مسکن ارزان قیمت و مکان های عالی برای خوردن است
[ترجمه گوگل]خود اورلاندو پر جنب و جوش، پر از اقامت مقرون به صرفه و مکان های عالی برای خوردن است

9. The development is mixed tenure including affordable housing, a village school, a village green and a community centre.
[ترجمه ترگمان]این توسعه شامل تصدی mixed شامل مسکن مقرون به صرفه، یک مدرسه روستایی، یک روستا سبز و یک مرکز اجتماعی است
[ترجمه گوگل]توسعه اداره مخلوط شامل مسکن مقرون به صرفه، یک مدرسه روستا، یک روستای سبز و یک مرکز اجتماعی است

10. It has become the main provider of affordable home care for the elderly.
[ترجمه ترگمان]آن به ارائهکننده اصلی مراقبت خانگی برای سالمندان تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]این به عنوان تامین کننده اصلی مراقبت از خانه برای سالمندان تبدیل شده است

11. Includes comment on the incorporation of affordable housing, but focuses on design and environmental issues.
[ترجمه ترگمان]شامل توضیح در مورد ترکیب مسکن مقرون به صرفه، اما بر روی طراحی و مسایل محیطی تمرکز دارد
[ترجمه گوگل]شامل توضیح در مورد ترکیب مسکن مقرون به صرفه، اما بر طراحی و مسائل مربوط به محیط زیست متمرکز است

12. The fax modem offers an affordable solution to many of the conventional fax machine's shortcomings.
[ترجمه ترگمان]این مودم یک راه حل مقرون به صرفه برای بسیاری از کاستی های سنتی دستگاه فکس ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]مودم فکس ارائه می دهد یک راه حل مقرون به صرفه برای بسیاری از معایب دستگاه فاکس معمولی است

13. Henry Ford made automobiles affordable to the masses.
[ترجمه ترگمان]هنری فورد اتومبیل ها را برای مردم مقرون به صرفه کرد
[ترجمه گوگل]هنری فورد ماشین هایی را برای توده ها مقرون به صرفه ساخته است

14. All very tempting and very affordable.
[ترجمه ترگمان]بسیار وسوسه انگیز و بسیار مقرون به صرفه
[ترجمه گوگل]همه بسیار وسوسه انگیز و بسیار مقرون به صرفه

15. Any plan that can provide affordable housing would be a plus.
[ترجمه ترگمان]هر طرحی که می تواند مسکن ارزان قیمت را تامین کند می تواند یک مزیت باشد
[ترجمه گوگل]هر برنامه ای که بتواند مسکن ارزان قیمت را ارائه کند، یک مزیت است

an affordable risk

خطر قابل تحمل


to make something affordable for somebody

چیزی را برای کسی فراهم آوردن، چیزی را در دسترس کسی قرار دادن


پیشنهاد کاربران

قابل دسترس، امکان پذیر

مقرون به صرفه

قابل دسترسی

Affordable for/to sb: از پس خرید چیزی بر آمدن، قدرت خرید چیزی را داشتن
مثال:
This bike is affordable for me = از پس خریدن این دوچرخه بر میام

قابل خرید و ارزان ، قیمت منصفانه، مقرون به صرفه

طبق تحقیقات من به معنی
ارزان - قابل دسترس - به صرفه - اقتصادی -


مقرون به صرفه. استطاعت

inexpensive

ارزان قیمت

cost - effective
economical
inexpensive
و همه بمعنی مقرون به صرفه

اقتصادی

ارزان

امکان پذیر بودن

Cheap
Inexpensive

استطاعت داشتن ، توان داشتن، مقرون به صرفه بودن

یه مثال توپ برای این صفت پرایده، چون پراید یه ماشینیه که اکثریت توان خرید اونو دارن
البته داشتن!

به صرفه

قیمت معقول و منطقی


Cheap, enough for a lot of people to buy

چیزی که توان خریدش وجود دارد.
( صفت )

چیزی که استطاعت خریدش وجود داره، تحت اللفظی: قابل استطاعت

متناسب با وسع مالی

از نظر اقتصادی در دسترس بودن. همخوان با تمکن مالی مردم

آبرومند. خصوصادر مورد مسکن وسرپناه در متن های مدیریت وبرنامه ریزی شهری

affordable ( adj ) = مقرون به صرفه، ارزان، مناسب، اقتصادی/قابل تحمل

مترادف با کلمه : economical ( adj )

Definition = ( در مورد خانه ها و غیره استفاده می شود ) که می توانند توسط افرادی خریداری یا اجاره شوند که پول زیادی ندارند/

nice clothes at affordable prices = لباس های زیبا با قیمت مناسب ( مقرون به صرفه )
affordable prices = قیمت های مقرون به صرفه یا قابل تحمل

examples:
1 - They have increased their provision of affordable housing in order to make home ownership accessible to buyers who would otherwise be unable to buy.
آنها برای تأمین مالکیت خانه برای خریدارانی که در غیر این صورت قادر به خرید نیستند ، دسترسی به مسکن ارزان قیمت خود را افزایش داده اند.
2 - According to the guidelines, ten percent of the dwellings in the development must be affordable.
طبق دستورالعمل ها ، ده درصد از مسکن در حال توسعه باید مقرون به صرفه باشند.
3 - Affordable housing isn’t enough – we also need job opportunities.
مسکن ارزان قیمت کافی نیست - ما همچنین به فرصت های شغلی نیاز داریم.
4 - They are meeting consumer demand for fashionable products at affordable prices.
آنها تقاضای مصرف کننده برای محصولات شیک و قیمت مناسب را برآورده می کنند.
5 - The Prius is heavily subsidised by Toyota to keep it affordable.
Prius به شدت از سوی تویوتا یارانه می گیرد تا مقرون به صرفه باشد.
6 - Will space flight ever be affordable for the masses?
آیا پروازهای فضایی تا به حال برای توده های عموم مردم مقرون به صرفه بوده است؟

- قابل خرید
- قابل تهیه
- در دسترس

ارزان، مقرون به صرفه، قابل خرید، قابل پرداخت، فراهم کردنی، در دسترس، با استطاعت ( فرد /شخصی که از نظر مالی توان تهیه ی چیزی را دارد ) ، قابل تهیه، قابل دسترس .


کلمات دیگر: