1. She bedizened herself with cheap jewels.
[ترجمه ترگمان]خودش را با جواهرات ارزان قیمتی جمع می کرد
[ترجمه گوگل]او خود را با جواهرات ارزان ارزان کرد
2. To in fine clothes and ornaments; bedizen.
[ترجمه ترگمان]لباس های زیبا و زیور آلات و زیور آلات و غیره
[ترجمه گوگل]در لباس های زیبا و زیور آلات؛ bedizen
3. Why your mother bedizen you in this strange fashion?
[ترجمه ترگمان]چرا مادرت با این روش عجیب و غریب به تو خیانت کرد؟
[ترجمه گوگل]چرا مادر شما به این طرز عجیب و غریب به شما خیره می شود؟
4. Prithee, young one, who art thou, and what has ailed thy mother to bedizen thee in this strange fashion?
[ترجمه ترگمان]ای جوان، ای جوان، تو کیستی، و مادرت چه دردی دارد که تو را به این شکل عجیب و غریب به تو bedizen؟
[ترجمه گوگل]Prithee، جوان، که تو هستی، و چه چیزی مادرت را به این طرز عجیب و غریب به تو چسبانده است؟
5. Prithee, young one, who art thou ailed thy mother to bedizen thee in this strange fashion?
[ترجمه ترگمان]ای جوان، ای جوان، مادر تو که تو را در این وضع عجیب و غریب به چه دردی می برد؟
[ترجمه گوگل]Prithee، جوان، چه کسی شما مادر مادر خود را به تسخیر تو در این عجیب و غریب؟
6. Dizen : To deck out in fine clothes and ornaments; bedizen.
[ترجمه ترگمان]روی عرشه کشتی با جامه های زیبا و زیور آلات و زیور آلات و غیره
[ترجمه گوگل]Dizen برای پوشاندن لباس های زیبا و زیور آلات؛ bedizen