کلمه جو
صفحه اصلی

behoof


معنی : مزیت، سود، صرفه
معانی دیگر : جانب، طرف

انگلیسی به فارسی

سود، صرفه، مزیت


رفتار، سود، صرفه، مزیت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: advantage, benefit, or use.
مشابه: benefit

- He ran the company for his own behoof.
[ترجمه ترگمان] اون شرکت رو به خاطر \"behoof\" - ش اداره می کرد
[ترجمه گوگل] او این شرکت را به خاطر رفتار خود اجرا کرد

• profit, advantage, good

مترادف و متضاد

مزیت (اسم)
benefit, advantage, privilege, boon, preponderance, excellence, superiority, preference, profit, behoof, vantage

سود (اسم)
gain, increment, use, benefit, advantage, profit, interest, dividend, avail, utility, behoof, fruit, lucre

صرفه (اسم)
gain, advantage, behoof

جملات نمونه

1. And how to safeguard the behoof of the victim and how to handle the cases caused by upper unknown falling thing have been controversies in juridical practice and academic circles.
[ترجمه ترگمان]و اینکه چگونه از the قربانی و چگونگی رسیدگی به پرونده های ناشی از سقوط ناشناخته و شناخته شده در محافل دانشگاهی و محافل دانشگاهی استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]و چگونگی محافظت از رفتار قربانی و نحوه رسیدگی به پرونده های ناشی از چیزهای ناشناخته پایین، اختلاف نظر در عمل حقوقی و محافل علمی بوده است

2. Someone will be blind in front of the behoof and some other will be more bright.
[ترجمه ترگمان]یک نفر جلو of کور خواهد شد و دیگری درخشان تر خواهد شد
[ترجمه گوگل]کسی در مقابل رفتار نابینا خواهد بود و بعضی دیگر روشن خواهد شد

3. It would be greatly for the public behoof, if we women, being of mature age and church-members in good repute, should have the handling of such malefactresses as this Hester Prynne.
[ترجمه ترگمان]اگر ما زنان، سن بلوغ و اعضای کلیسا در شهرت خوب باشیم، باید این گونه malefactresses را به عنوان این هستر در نظر بگیریم
[ترجمه گوگل]اگر ما زنان، سن بلوغ و اعضای کلیسا در شهرت خوب باشیم، باید رفتار عمومی را داشته باشیم، باید این رفتارها را به نحو احسن انجام دهیم

4. How to safeguard the behoof of the victim becomes the topic that people concern very much .
[ترجمه ترگمان]اینکه چگونه از قربانی شدن قربانی محافظت کنیم تبدیل به موضوعی می شود که مردم بسیار نگران آن هستند
[ترجمه گوگل]چگونگی محافظت از رفتار قربانی، موضوعی است که مردم در مورد آن بسیار ملاحظه می کنند

5. The behoof of having a lot of friends is, you'll get another lots of friends.
[ترجمه ترگمان]اگر دوستان زیادی داشته باشند، دوستان زیادی پیدا خواهید کرد
[ترجمه گوگل]دوست داشتن دوستان زیادی است، دوستان زیادی پیدا می کنید

6. The money was spent for his own behoof.
[ترجمه ترگمان]پول خرج خود را به خرج داده بود
[ترجمه گوگل]پول برای رفتار خود صرف شد

7. Mr Smith toiled for this children's behoof.
[ترجمه ترگمان]آقای اسمیت برای این بچه ها کار کرد
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت به خاطر این رفتارهای فرزندانش مشغول به کار شد

8. A sitting room that had been converted to a bedroom on my behoof .
[ترجمه ترگمان]اتاقی که در اتاق نشیمن من به یک اتاق خواب منتهی می شد
[ترجمه گوگل]یک اتاق نشیمن که در مورد من به یک اتاق خواب تبدیل شده بود

9. Men call me wise. If sages were ever wise in their own behoof, I might have foreseen all this.
[ترجمه ترگمان]مردها به من می گویند عاقل اگر عقل سلیم در کار خود عاقلانه بود، ممکن بود همه این ها را پیش بینی کرده باشم
[ترجمه گوگل]مردان به من احتیاج دارند اگر صاحبنظران همگی خود را عاقل میدانستند، ممکن است همه اینها را پیش بینی کنم

10. The current joint liability system of our country is extremely full to the keeping of the obligee behoof, but the joint liability guarantee of personal rights lacks very.
[ترجمه ترگمان]سیستم فعلی مسئولیت مشترک کشور ما بسیار پر از حفظ the behoof است، اما تضمین مشترک تعهدات شخصی فاقد آن است
[ترجمه گوگل]سیستم مسئولیت جاری مشترک کشور ما بسیار مؤثر است تا از انجام وظایف اجباری برخوردار باشد، اما تضمین مسئولیت متقابل حقوق شخصی بسیار کم است


کلمات دیگر: