کلمه جو
صفحه اصلی

discernible


معنی : ظاهر
معانی دیگر : تشخیص دادنی، قابل تشخیص، مشاهده کردنی

انگلیسی به فارسی

قابل‌تشخیص، تشخیص‌دادنی، تمیز‌دادنی، قابل‌فهم ،قابل‌تشخیص


قابل تشخیص است، ظاهر


انگلیسی به انگلیسی

• distinguishable, recognizable, perceivable
if something is discernible, you can see it when you look very carefully.
if a quality, characteristic, or effect is discernible, you can notice it or understand it especially by thinking about it or by studying it carefully.

مترادف و متضاد

ظاهر (صفت)
outside, clear, apparent, external, outward, exterior, manifest, obvious, evident, patent, confessed, conspicuous, discernible, evidential, flat-out, noticeable, observable, ostensive

recognizable; distinct


Synonyms: apparent, appreciable, audible, clear, detectable, discoverable, distinguishable, noticeable, observable, obvious, palpable, perceivable, perceptible, plain, sensible, tangible, visible


Antonyms: indistinct, invisible, obscured, unnoticeable, unrecognizable


جملات نمونه

1. The difference between the two is readily discernible.
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین این دو به آسانی قابل تشخیص است
[ترجمه گوگل]تفاوت بین این دو قابل تشخیص است

2. Her face was barely discernible in the gloom.
[ترجمه دکتر میری] در تاریکی چهره اش به سختی قابل تشخیص بود
[ترجمه ترگمان]چهره اش در تاریکی به سختی قابل تشخیص بود
[ترجمه گوگل]چهره اش به سختی قابل تشخیص بود در تاریکی

3. His face was barely discernible in the gloom.
[ترجمه تومن] چهره او در تاریکی به سختی قابل تشخیص بود
[ترجمه ترگمان]چهره اش در تاریکی به سختی قابل تشخیص بود
[ترجمه گوگل]چهره او به سختی قابل تشخیص بود در تاریکی

4. Irrespective of charges, there is a discernible trend toward higher parental contributions to state education.
[ترجمه ترگمان]بدون توجه به هزینه ها، گرایش قابل توجهی به سمت مشارکت بیشتر والدین در آموزش و پرورش دولت وجود دارد
[ترجمه گوگل]صرف نظر از اتهامات، روند قابل توجهی نسبت به مشارکت والدین در آموزش عالی دولتی وجود دارد

5. This causes no discernible pain in the vast majority of cases.
[ترجمه ترگمان]این باعث هیچ درد قابل تشخیصی در اکثر موارد نمی شود
[ترجمه گوگل]این در اکثریت قریب به اتفاق درد ناشناخته ای ایجاد نمی کند

6. Similar patterns are discernible with other brooch types, although there has been less detailed research.
[ترجمه ترگمان]الگوهای مشابهی با سایر انواع سنجاق سینه قابل تشخیص هستند، اگرچه تحقیقات دقیقی در این زمینه انجام شده است
[ترجمه گوگل]الگوهای مشابه با سایر انواع بروش قابل تشخیص هستند، هرچند تحقیقات کمتر دقیق صورت گرفته است

7. Individual craft items with a discernible artistic quality will be covered by copyright.
[ترجمه ترگمان]اقلام هنری فردی با کیفیت هنری قابل تشخیصی با کپی رایت پوشش داده خواهد شد
[ترجمه گوگل]کت و شلوار فردی با کیفیت هنری قابل تشخیص توسط کپی رایت تحت پوشش قرار خواهد گرفت

8. Somehow he'd scored the first small, barely discernible victory.
[ترجمه ترگمان]به نوعی پیروزی کوچک و کوچک را به سختی به دست اورده بود
[ترجمه گوگل]به هر حال او اولین پیروزی کوچک و قابل فهم را به دست آورد

9. You will meet this problem in its most discernible form on rivers, or stretches of river, which are heavily match-fished.
[ترجمه ترگمان]شما با این مشکل در مهم ترین شکل خود بر روی رودخانه ها، یا امتداد رودخانه ها، که به شدت با ماهیگیری تطابق دارند، برخورد خواهید کرد
[ترجمه گوگل]شما این مشکل را در ظاهر واضح ترین آن در رودخانه ها و یا دره های رودخانه ای که به شدت مطابق میل هستند، برآورده می کنید

10. There are no slums, and no discernible wealth, just an equal distribution of what looks like poverty.
[ترجمه ترگمان]محله های فقیرنشین وجود ندارد، و هیچ ثروت قابل تشخیصی، تنها توزیع مساوی از چیزی که شبیه فقر به نظر می رسد وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ محله و هیچ ثروت قابل تشخیص وجود ندارد، فقط یک توزیع مساوی از آنچه به نظر فقر می رسد

11. There is a discernible, almost romantic frisson about a sea crossing, nomatterhow short.
[ترجمه ترگمان]موجی از احساسات شاعرانه و تقریبا شاعرانه درباره عبور دریایی در دریا وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک دریچه قابل تشخیص و تقریبا عاشقانه در مورد عبور از دریا وجود دارد، کوتاهی کوتاه

12. The recession had no discernible consequences for the ability of Labour and its supporters to maintain political work.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی هیچ اثری قابل ملاحظه ای برای توانایی کار و حامیان آن برای حفظ کار سیاسی نداشت

13. There are discernible cases of the Presocratics being influenced by conceptual frameworks, but they are not scientific frameworks.
[ترجمه ترگمان]نمونه های قابل توجهی از the وجود دارند که تحت تاثیر چارچوب های مفهومی قرار گرفته اند، اما آن ها چارچوب های علمی نیستند
[ترجمه گوگل]موارد قابل تشخیص وجود Presocratics تحت تأثیر چارچوب مفهومی هستند، اما چارچوب علمی نیستند

14. A dark stain was discernible running intermittently from the door to the bottom of the stairs.
[ترجمه ترگمان]از دری که به پایین پله ها منتهی می شد، لکه سیاهی دیده می شد
[ترجمه گوگل]یک لکه تیره، به طور متناوب از درها تا پایین پله ها قابل مشاهده بود

پیشنهاد کاربران

قابل مشاهده - قابل تشخیص

قابل تشخیص - قابل مشاهده

مشهود

محسوس، معلوم، نمایان، واضح، هویدا، آشکار، بارز، پدیدار

مشاهده کردتی ، قابل تشخیص

مشهود، مبرهن، پیدا، Noticeable
either by physically seeing or by sensing/understandig
. there is no discernible pattern
. The truth was discernible in his voice

قابل تشخیص، تشخیص دادن

Synonym:detectable
Definition: noticeable

فابل تشخیص - تشخیص دادنی - مشخص
قابل مشاهده - مشاهده کردنی - مشهود
محسوس - معلوم
نمایان - پیدا - آشکار - واضح

پیدا، مشخص

discernible ( adj ) = قابل تشخیص، قابل مشاهده، قابل شناسایی، کشف شدنی، قابل درک/مشخص، نمایان، آشکار

مترادف با کلمه : detectable ( adj )

examples:
1 - A feeling of anxiety was discernible among the members of the team.
یک احساس اضطراب در بین اعضای تیم قابل تشخیص بود.
2 - The influence of Rodin is discernible in the younger artist.
تأثیر رودن در هنرمند جوانتر قابل رویت ( آشکار ) است.
3 - There is no discernible reason why this should be the case.
هیچ دلیل قابل درکی وجود ندارد که چرا باید چنین باشد.
4 - If there was meat in the soup, it was not discernible.
اگر گوشت در سوپ وجود داشت ، قابل تشخیص نبود.

قابل توجه


کلمات دیگر: