1. a dwelling place of the cast-off old
مسکن پیران از همه جا رانده و بی کس
2. For to be free is not merely to cast off one's chains, but to live in a way that respects and enhances the freedom of others. Nelson Mandela
[ترجمه ترگمان]زیرا آزاد بودن تنها رها کردن زنجیر نیست بلکه زندگی کردن به شیوه ای است که آزادی دیگران را محترم و تقویت می کند نلسون ماندلا
[ترجمه گوگل]برای آزاد بودن فقط به زنجیر زدن نیست، بلکه برای زندگی کردن به گونه ای است که به آزادی دیگران احترام می گذارد و آن را تقویت می کند نلسون ماندلا
3. Mr Brown cast off his daughter when she married an old rich man.
[ترجمه ترگمان]آقای براون هنگامی که با یک مرد ثروتمند مسن ازدواج کرد دخترش را اخراج کرد
[ترجمه گوگل]آقای براون پس از ازدواج با یک مرد ثروتمند قدیمی، دخترش را ترک کرد
4. By 0 30 we had cast off and were heading down-river.
[ترجمه ترگمان]در حدود ساعت ۰، ما از رودخانه گذشتیم و به سمت پایین رودخانه حرکت کردیم
[ترجمه گوگل]توسط 0 30 ما را مجبور کرده اند و به سمت پایین رودخانه
5. The essay exhorts women to cast off their servitude to husbands and priests.
[ترجمه ترگمان]این مقاله از زنان exhorts است که بردگی خود را به شوهر و کشیشان واگذار کند
[ترجمه گوگل]این مقاله زنان را تشویق می کند تا خود را به شوهران و کشیشان برسانند
6. He cast off fear and decided to make a try.
[ترجمه ترگمان]او ترس را خاموش کرد و تصمیم گرفت تلاش کند
[ترجمه گوگل]او ترس را از بین برد و تصمیم گرفت تلاش کند
7. I've cast off your book and think it will come to about 150 pages when it's printed.
[ترجمه ترگمان]من کتاب شما را خاموش کرده ام و فکر می کنم که در هنگام چاپ حدود ۱۵۰ صفحه خواهد بود
[ترجمه گوگل]من کتاب خود را خاموش کرده ام و فکر می کنم که آن را در حدود 150 صفحه چاپ می شود
8. The ship was scheduled to cast off at 8pm.
[ترجمه ترگمان]قرار بود این کشتی در ساعت ۸ بعد از ظهر تعطیل شود
[ترجمه گوگل]این کشتی در ساعت 8 بعد از ظهر برنامه ریزی شده بود
9. Now the hard winter has gone, we can cast off our winter clothing.
[ترجمه ترگمان]حالا که زمستان سخت از بین رفته، می توانیم لباس های زمستانی ما را از بین ببریم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر زمستان سخت رفته است، ما می توانیم لباس زمستانی ما را بازیافت
10. At the end of the row, cast off seven stitches.
[ترجمه ترگمان]در انتهای ردیف، هفت بخیه را خاموش می کنند
[ترجمه گوگل]در پایان ردیف، هفت سوزن را بردارید
11. They cast off their boat yesterday morning.
[ترجمه ترگمان]دیروز صبح قایق شون رو انداختن بیرون
[ترجمه گوگل]آنها دیروز صبح قایق خود را خاموش کردند
12. The snake cast off its old skin.
[ترجمه ترگمان]مار پوست کهنه خود را بیرون کشید
[ترجمه گوگل]مار پوست خود را پیر می کند
13. When the scarf is the right length, cast off.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که شال گردن راست است، آن را خاموش کنید
[ترجمه گوگل]هنگامی که روسری طول مناسب است، بازی کردن
14. The town is still trying to cast off its dull image.
[ترجمه ترگمان]شهر هنوز در تلاش است که تصویر کسل کننده خود را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]این شهر هنوز هم سعی دارد عکس خیره کننده اش را خنثی کند
15. Alexandra looked plump and awkward in her cast-off clothing.
[ترجمه ترگمان]آلکساندرا چاق و بی دست و پا به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]الکساندرا در لباس پوشیدنش چاق و بی دست و پا شد
16. Miss Diana gave away all her castoffs to the little girls in the orphan asylum.
[ترجمه ترگمان]دوشیزه دیانا همه چیزهایی را که در آن دختر بچه یتیم در پرورشگاه یتیمان دیده بود، از او دور کرد
[ترجمه گوگل]خانم دایانا تمام دختران کوچک خود را در پناهندگی یتیمان به قتل رساند
17. The factory has dumpaged its castoff into that river all along. As result, the river has been polluted.
[ترجمه ترگمان]کارخانه castoff خود را در آن رودخانه قرار داده است در نتیجه، رودخانه آلوده شده است
[ترجمه گوگل]کارخانه آن را به آن رودخانه رها کرده است در نتیجه، رودخانه آلوده شده است
18. She's fed up with wearing her sister's cast-offs.
[ترجمه ترگمان]او از این که خواهرش را از دست داده است، از پا در امده است
[ترجمه گوگل]او با پوشیدن استارت های خواهرش خسته شده است
19. I always had to wear my sister's cast-offs as a child.
[ترجمه ترگمان]من همیشه مجبور بودم نقش خواهرم رو به عنوان یه بچه بپوشم
[ترجمه گوگل]من همیشه مجبور شدم بچه های خواهرم را به عنوان یک کودک بپوشانم
20. She used to wear her sister's cast-offs.
[ترجمه ترگمان]اون عادت داشت که
[ترجمه گوگل]او لباس پوشیدن خواهر خود را پوشید
21. As the youngest of five kids I was always dressed in other people's cast-offs.
[ترجمه ترگمان]همان طور که کوچک تر از پنج بچه بودم، همیشه لباس افراد دیگری پوشیده بودم
[ترجمه گوگل]همانطور که جوان ترین پنج بچه بودم همیشه در حال بازی کردن با دیگران بودم
22. I never had anything new to wear as a child, only a cousin's cast-offs.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت چیز جدیدی نداشته ام که به عنوان یک بچه بپوشم، فقط یک پسر عموی بزرگ
[ترجمه گوگل]من هیچ چیز جدیدی برای پوشیدن به عنوان یک کودک نداشتم، فقط یک بازی پسرانه است
23. Tomorrow Hari would go to Ma Popits first thing and see what cast-off clothing she could buy for young Will.
[ترجمه ترگمان]فردا هم Hari برای اولین کار به خانه Ma می رفت و می دید که چه لباس هایی برای ویل جوان بخرد
[ترجمه گوگل]فردا هری اولین چیزی که به Ma Popits می آید بروید و ببینید چه لباس هایی که او می تواند برای Will Will جوان خریداری کند
24. It was a miracle - if not of fishes and loaves, then of cast-offs and left-overs.
[ترجمه ترگمان]این یک معجزه بود - اگر نه از شیر و قرص نان، بعد از offs و left - overs
[ترجمه گوگل]این یک معجزه بود - اگر نه از ماهی ها و کباب، و سپس از چنگال و چپ - overs
25. One such offer was from a theme park in Dogpatch, Arkansas, which is devoted to cast-off metal monuments.
[ترجمه ترگمان]یکی از این پیشنهادها از یک پارک تم در Dogpatch، آرکانزاس بود که به بناهای تاریخی فلزی اختصاص داده شده است
[ترجمه گوگل]یکی از این پیشنهاد ها از یک پارک تفریحی در Dogpatch، آرکانزاس بود که به آثار ریخته گری فلزات اختصاص داده شده است
26. It was a cast-off fireman's jacket he was wearing.
[ترجمه ترگمان]کت و شلوار fireman آتش نشانی بود که پوشیده بود
[ترجمه گوگل]این ژاکت کمان آتش نشانی بود که او پوشید
27. Then she sees Rainbow's cast-off shirt at the foot of the stairs, tangled in a heap with Anya's jeans.
[ترجمه ترگمان]سپس پیراهن شطرنجی زیر پایش را که با شلوار جین پوشیده شده بود، می بیند
[ترجمه گوگل]سپس او پیراهن بازیگران رنگین کمان را در پایه ی پله ها می بیند، در یک جفت شلوار جین Anya مشت زده است
28. There's a marvellous little shop near my office in London which sells cast-offs from the super-rich!
[ترجمه ترگمان]مغازه کوچکی در نزدیکی دفتر من در لندن است که فروش cast از the ثروتمند است!
[ترجمه گوگل]یک فروشگاه کوچک شگفت انگیز در نزدیکی دفتر من در لندن وجود دارد که فروش فوق العاده غنی را به فروش می رساند!