1. Never copy foreign things blindly or mechanically.
[ترجمه موسی] هرگز موارد خارجی را کورکورانه و بدون فکر کپی نکنید.
[ترجمه ترگمان]هرگز چیزهای خارجی را کورکورانه و بی اراده انجام نداده است
[ترجمه گوگل]هرگز چیزهای خارجی را کورکورانه یا مکانیکی نکنید
2. Don't just blindly accept what you are told.
[ترجمه موسی] فقط آنچه را به شما گفته می شود کورکورانه قبول نکنید.
[ترجمه ترگمان]فقط کورکورانه چیزی رو که بهش گفتی رو قبول نکن
[ترجمه گوگل]نه فقط کورکورانه آنچه که گفته شد قبول کنید
3. She staggered blindly off into the darkness.
[ترجمه ترگمان]او کورکورانه به سمت تاریکی حرکت کرد
[ترجمه گوگل]او کورکورانه به تاریکی کشیده شد
4. She groped blindly for the door handle.
[ترجمه موسی] کورکورانه ( کورمال کورمال ) دستگیره در را گرفت.
[ترجمه ترگمان]کورمال کورمال کورمال کورمال به طرف در رفت
[ترجمه گوگل]او کورکورانه برای دستگیره درب تمرین کرد
5. Don't just blindly follow what the banker says.
[ترجمه ترگمان]فقط کورکورانه دنبال کاری که بانک می گوید عمل نکن
[ترجمه گوگل]فقط کورکورانه از آنچه بانکدار می گوید پیروی کنید
6. She groped blindly for the light switch in the dark room.
[ترجمه ترگمان]کورمال کورمال کورمال کورمال به سوی کلید روشن در اتاق تاریک گشت
[ترجمه گوگل]او کورکورانه به سوئیچ نور در اتاق تاریک کوبید
7. It wasn't in his nature to follow blindly.
[ترجمه ترگمان]کورکورانه از او پیروی نمی کرد
[ترجمه گوگل]طبیعتا به دنبال کورکورانه نبود
8. I just hit out blindly in all directions.
[ترجمه ترگمان] من فقط کورکورانه به همه طرف شلیک کردم
[ترجمه گوگل]من فقط کورکورانه در تمام جهات ضربه زدم
9. Lettie groped blindly for the glass.
[ترجمه ترگمان](لتی کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال
[ترجمه گوگل]لاتوی کورکورانه به شیشه نگاه کرد
10. The room was completely dark and I fumbled blindly for the door.
[ترجمه ترگمان]اتاق کاملا تاریک بود و کورمال کورمال کورمال کورمال به طرف در رفتم
[ترجمه گوگل]اتاق کاملا تاریک بود و من به صورت کورکورانه به درب نگاه کردم
11. She pushed blindly past him and made for the door.
[ترجمه ترگمان]او کورکورانه از کنارش گذشت و به طرف در رفت
[ترجمه گوگل]او کورکورانه از او گذشته و برای درب ساخته شده است
12. 'I don't know,' she repeated as she stared blindly down into her glass.
[ترجمه ترگمان]در حالی که کورکورانه به درون لیوانش نگاه می کرد، تکرار کرد: نمی دونم
[ترجمه گوگل]'من نمی دانم،' او تکرار کرد که او کورکورانه به شیشه اش نگاه کرد
13. The passage ended blindly fifty feet away.
[ترجمه ترگمان]راهرو به سرعت پنجاه پایی از آن دور شد
[ترجمه گوگل]گذرگاه به طور کور به فاصله پنجاه فوتی به پایان رسید
14. He stumbled blindly on through the dark building.
[ترجمه ترگمان]کورکورانه به سوی ساختمان تاریک پیش رفت
[ترجمه گوگل]او کورکورانه از طریق ساختمان تاریک کلافه شد