کلمه جو
صفحه اصلی

blindly


معنی : مانند کورها، کوکورانه
معانی دیگر : کوکورانه، مانند کورها

انگلیسی به فارسی

کوکورانه، مانند کورها


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: in a blind or unseeing manner.

(2) تعریف: without comprehension or reservation.

- She blindly accepted his opinions.
[ترجمه ترگمان] او کورکورانه عقاید خود را می پذیرفت
[ترجمه گوگل] او کورکورانه نظراتش را پذیرفت

• in a blind manner, as one who cannot see
if you do something blindly, you do it when you cannot see properly.
you can also use blindly to say that you do something without enough information, or without thinking much about it.

مترادف و متضاد

مانند کورها (قید)
blindly

کوکورانه (قید)
blindly

without direction, purpose


Synonyms: aimlessly, at random, confusedly, frantically, in all directions, indiscriminately, instinctively, madly, pell-mell, purposelessly, wildly


Antonyms: carefully, cautiously, purposely, reasonably, sensibly


carelessly


Synonyms: foolishly, heedlessly, impulsively, inconsiderately, obtusely, passionately, purblindly, recklessly, regardlessly, senselessly, thoughtlessly, tumultuously, unreasonably, unreasoningly, willfully, without rhyme or reason


Antonyms: carefully, cautiously, considerately, sensibly


جملات نمونه

1. Never copy foreign things blindly or mechanically.
[ترجمه موسی] هرگز موارد خارجی را کورکورانه و بدون فکر کپی نکنید.
[ترجمه ترگمان]هرگز چیزهای خارجی را کورکورانه و بی اراده انجام نداده است
[ترجمه گوگل]هرگز چیزهای خارجی را کورکورانه یا مکانیکی نکنید

2. Don't just blindly accept what you are told.
[ترجمه موسی] فقط آنچه را به شما گفته می شود کورکورانه قبول نکنید.
[ترجمه ترگمان]فقط کورکورانه چیزی رو که بهش گفتی رو قبول نکن
[ترجمه گوگل]نه فقط کورکورانه آنچه که گفته شد قبول کنید

3. She staggered blindly off into the darkness.
[ترجمه ترگمان]او کورکورانه به سمت تاریکی حرکت کرد
[ترجمه گوگل]او کورکورانه به تاریکی کشیده شد

4. She groped blindly for the door handle.
[ترجمه موسی] کورکورانه ( کورمال کورمال ) دستگیره در را گرفت.
[ترجمه ترگمان]کورمال کورمال کورمال کورمال به طرف در رفت
[ترجمه گوگل]او کورکورانه برای دستگیره درب تمرین کرد

5. Don't just blindly follow what the banker says.
[ترجمه ترگمان]فقط کورکورانه دنبال کاری که بانک می گوید عمل نکن
[ترجمه گوگل]فقط کورکورانه از آنچه بانکدار می گوید پیروی کنید

6. She groped blindly for the light switch in the dark room.
[ترجمه ترگمان]کورمال کورمال کورمال کورمال به سوی کلید روشن در اتاق تاریک گشت
[ترجمه گوگل]او کورکورانه به سوئیچ نور در اتاق تاریک کوبید

7. It wasn't in his nature to follow blindly.
[ترجمه ترگمان]کورکورانه از او پیروی نمی کرد
[ترجمه گوگل]طبیعتا به دنبال کورکورانه نبود

8. I just hit out blindly in all directions.
[ترجمه ترگمان] من فقط کورکورانه به همه طرف شلیک کردم
[ترجمه گوگل]من فقط کورکورانه در تمام جهات ضربه زدم

9. Lettie groped blindly for the glass.
[ترجمه ترگمان](لتی کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال کورمال
[ترجمه گوگل]لاتوی کورکورانه به شیشه نگاه کرد

10. The room was completely dark and I fumbled blindly for the door.
[ترجمه ترگمان]اتاق کاملا تاریک بود و کورمال کورمال کورمال کورمال به طرف در رفتم
[ترجمه گوگل]اتاق کاملا تاریک بود و من به صورت کورکورانه به درب نگاه کردم

11. She pushed blindly past him and made for the door.
[ترجمه ترگمان]او کورکورانه از کنارش گذشت و به طرف در رفت
[ترجمه گوگل]او کورکورانه از او گذشته و برای درب ساخته شده است

12. 'I don't know,' she repeated as she stared blindly down into her glass.
[ترجمه ترگمان]در حالی که کورکورانه به درون لیوانش نگاه می کرد، تکرار کرد: نمی دونم
[ترجمه گوگل]'من نمی دانم،' او تکرار کرد که او کورکورانه به شیشه اش نگاه کرد

13. The passage ended blindly fifty feet away.
[ترجمه ترگمان]راهرو به سرعت پنجاه پایی از آن دور شد
[ترجمه گوگل]گذرگاه به طور کور به فاصله پنجاه فوتی به پایان رسید

14. He stumbled blindly on through the dark building.
[ترجمه ترگمان]کورکورانه به سوی ساختمان تاریک پیش رفت
[ترجمه گوگل]او کورکورانه از طریق ساختمان تاریک کلافه شد

پیشنهاد کاربران

blindly ( adv ) = کورکورانه، بی باکانه، تعبدا ( پیروی کورکورانه ) ، کورمال کورمال


کلمات دیگر: