کلمه جو
صفحه اصلی

casualty


معنی : سانحه، تصادفات
معانی دیگر : تصادف (به ویژه تصادف مهلک)، دژ رویداد، (ارتش) کشته یا زخمی یا اسیر، (جمع) تلفات، کشته، زخمی، هرکسی که در اثر سانحه زخمی یا کشته شود، خسارت و تلفات (در اثر حادثه)، تلفات

انگلیسی به فارسی

تلفات، تصادفات


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: casualties
(1) تعریف: a member of the armed forces removed from active duty as a result of being killed, wounded, captured, or missing in action.
مشابه: captive, fatality, prisoner, victim

(2) تعریف: the victim of a severe accident, esp. one that results in death.
مترادف: sufferer, victim
مشابه: fatality, prey, unfortunate

(3) تعریف: a thing or person harmed or lost as a result of some event or situation.
مترادف: victim
مشابه: collision, crash, fatality, glitch, mishap, wreck

- This legislation was a casualty of the President's feud with Congress.
[ترجمه ترگمان] این قانون یکی از تلفات دشمنی رئیس جمهور با کنگره بود
[ترجمه گوگل] این قانون، تلفات دشمنی رییس جمهور با کنگره بود

• injured person, someone who has been killed (as a result of war, natural disaster, accident, etc.); accident
a casualty is a person who is injured or killed in a war or an accident.
if a person is the casualty of an event or situation, they have suffered badly as a result of it.

مترادف و متضاد

سانحه (اسم)
accident, event, casualty, calamity

تصادفات (اسم)
casualty

accident


Synonyms: blow, calamity, catastrophe, chance, contingency, debacle, disaster, misadventure, misfortune, mishap


victim


Synonyms: dead, death toll, fatality, injured, killed, loss, missing, prey, sufferer, wounded


جملات نمونه

1. casualty insurance
بیمه ی تصادفات،بیمه ی سوانح

2. casualty insurance
بیمه ی آسیب بدنی و خسارت (به جز آتش سوزی)

3. there are fears that the casualty toll may be higher
بیم آن می رود که میزان تلفات بیشتر باشد.

4. losses that befell them by mere casualty
زیان هایی که فقط به خاطر بدشانسی متوجه آنها شد.

5. He was admitted to the casualty ward.
[ترجمه ترگمان]او به بخش مصدومان پذیرش پذیرفته شد
[ترجمه گوگل]او به بخش تلفات پذیرفته شد

6. She lost her job in 198 a casualty of the recession.
[ترجمه ترگمان]او شغلش را در ۱۹۸ قربانی رکود اقتصادی از دست داد
[ترجمه گوگل]او در 198 سالگی از رکود اقتصادی، کار خود را از دست داد

7. The driver was rushed to casualty after the car accident.
[ترجمه ترگمان]راننده پس از تصادف اتومبیل به کشته شدن رسید
[ترجمه گوگل]راننده بعد از حادثه تصادف با تلفات عجله کرد

8. She read through the casualty list anxiously.
[ترجمه N] او با نگرانی لیست سانحه را خواند
[ترجمه ترگمان]او با نگرانی فهرست را خواند
[ترجمه گوگل]او با نگرانی از طریق لیست تلفات خواندن

9. Training includes realistic simulation of casualty procedures.
[ترجمه ترگمان]آموزش شامل شبیه سازی واقع گرایانه از روش های تلفات می باشد
[ترجمه گوگل]آموزش شامل شبیه سازی واقع بینانه از روش های تلفات است

10. He was admitted to casualty with head injuries.
[ترجمه ترگمان]او در اثر جراحت های ناشی از بیماری پذیرفته شد
[ترجمه گوگل]او به جراحت جراحت وارد شد

11. Small shops have been a casualty of the recession.
[ترجمه ترگمان]مغازه های کوچک قربانی رکود اقتصادی بوده اند
[ترجمه گوگل]مغازه های کوچک تلفات رکود بوده است

12. There are fears that the casualty toll may be higher.
[ترجمه ترگمان]ترس هایی وجود دارند که تلفات تلفات ممکن است بالاتر باشد
[ترجمه گوگل]ترس وجود دارد که تلفات تلفات ممکن باشد

13. Mr. Jones was the first casualty of the firm's cut - backs.
[ترجمه ترگمان]اقای جونز اولین قربانی آن شرکت بود
[ترجمه گوگل]آقای جونز اولین تلفات این شرکت بود

14. She treats skin and soft tissue injuries in casualty.
[ترجمه ترگمان]او با جراحات پوستی و بافت نرم در سوانح رفتار می کند
[ترجمه گوگل]او در صدمه زدن به آسیب های پوستی و بافت نرم رفتار می کند

15. She had to be rushed to casualty.
[ترجمه ترگمان] اون باید برای کشته شدن عجله داشته باشه
[ترجمه گوگل]او مجبور شد تا با تلفات عجله کند

Losses that befell them by mere casualty.

زیان‌هایی که فقط به‌دلیل بدشانسی متوجه آن‌ها شد.


losses from fire, storm, and other casualties

خسارات ناشی از آتش‌سوزی و توفان و حوادث دیگر


Our casualties were heavy.

تلفات ما سنگین بود.


اصطلاحات

casualty insurance

بیمه‌ی تصادفات، بیمه‌ی سوانح


پیشنهاد کاربران

مصدوم

قربانی

● تلف شده، قربانی ( جمع= تلفات )
● مصدوم
● اورژانس


تلفات برای حوادثی مثل زلزله

⁦✔️ ( جمع ) ⁩تلفات، قربانیان

Demand is still weak, and it is being threatened again as COVID’s 3rd wave in Europe is blocking the opening of markets, and Asia’s emerging giant India is recording an increase of COVID casualties

Oilprice. com@

Noun - uncountable :

اتاق اورژانس در بیمارستان ها
Emergency room

به عنوان مثال :
He ended up in casualty last night

1 - کشته یا زخمی در تصادف یا جنگ
2 - قربانی
3 - اورژانس بیمارستان

casualty ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: تلفات
تعریف: هر فردی که ازنظر سازمان نظامی با وضعیتی به یکی از صورت های زیر ازدست رفته تلقی می شود: مرده یا مفقود الاثر یا بیمار یا زخمی یا در مکان نامعلوم


کلمات دیگر: