کلمه جو
صفحه اصلی

beast


معنی : چهارپا، حیوان، جانور، عنتر
معانی دیگر : (در اصل) حیوان (در مقابل انسان)، دد، هر حیوان بزرگ و چهارپا، چارپا، جاندار، ستور، ویژگی های حیوانی، ددمنشی، انسان حیوان خوی، آدم خشن و سبع

انگلیسی به فارسی

چهارپا، حیوان، جانور


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: any four-footed mammal, esp. as distinguished from humans or from birds and invertebrates.
مترادف: brute, quadruped
مشابه: animal, creature, mammal, varmint

(2) تعریف: the uncivilized or animal element within humans.
مشابه: animal, barbarian, brute, ogre, savage

- Playing football brought out the beast in him.
[ترجمه Haku] فوتبال بازی کردن دیو درون او را بیرون آورد
[ترجمه ترگمان] فوتبال بازی کردن حیوان را باخود آورد
[ترجمه گوگل] بازی کردن فوتبال باعث شده که حیوانات به او برسند

(3) تعریف: an animal or human that acts like a cruel or brutal monster.
مترادف: animal, brute, cad, monster, swine
مشابه: barbarian, boor, cur, Goth, heathen, hun, ogre, savage, Yahoo

• animal; brutal person, cruel person
a beast is an animal, especially a large one.

مترادف و متضاد

چهارپا (اسم)
all fours, beast, pack animal

حیوان (اسم)
beast, animal, brute

جانور (اسم)
beast, animal, brute, creature

عنتر (اسم)
beast, anthropoid, man-ape, baboon, pongo

large wild animal; brute


Synonyms: barbarian, beastie, creature, critter, fiend, gargoyle, glutton, lower animal, monster, monstrosity, pig, quadruped, swine, varmint


جملات نمونه

1. the beast in all of us
جنبه ی حیوانی همه ی ما

2. a brute beast
جانور زبان بسته

3. dangerous to beast and man
خطرناک برای حیوان و انسان

4. to make a beast of oneself
وحشیگری کردن،مثل حیوان رفتار کردن

5. . . . otherwise you're a beast in the shape of a man
. . . ورنه ددی به صورت انسان مصوری

6. man is a greedy beast
انسان حیوان آزمندی است.

7. his behavior always brings out the beast in me
رفتار او همیشه مرا حیوان صفت (سبع) می کند.

8. (coleridge) he prayeth well, who loveth well both man and bird and beast
دعای خوب را کسی می کند که بیشترین محبت ها را هم نسبت به انسان ها و هم نسبت به پرندگان و چارپایان دارد.

9. A man without reason is a beast in season.
[ترجمه Stysh] یک مردِ بدون منطق، ( مانند ) یک حیوان در فصل است
[ترجمه ترگمان] یه مرد بدون دلیل، یه حیوون توی فصل است
[ترجمه گوگل]یک مرد بدون دلیل، جانور در فصل است

10. The room wasn't fit for man or beast.
[ترجمه ترگمان]اتاق برای انسان یا حیوان مناسب نبود
[ترجمه گوگل]اتاق برای مرد یا حیوان مناسب نبود

11. The beast was a dragon, with great purple and green scales.
[ترجمه سوگند] جانور یک اژدها بود ، با فلس های بزرگ بنفش و سبز .
[ترجمه ترگمان]جانور اژدها بود با فلس های بزرگ و سبز
[ترجمه گوگل]جانور یک اژدها با مقیاس های بنفش و سبز است

12. Don't be a beast.
[ترجمه ترگمان]جانور نباش
[ترجمه گوگل]یک حیوان نباشید

13. a beast in a heraldic depiction.
[ترجمه ترگمان]یه جانور در یک depiction
[ترجمه گوگل]یک حیوان در یک تصویر نمایشی

14. Stop goading the poor beast!
[ترجمه ariaee] سنگ زدن به حیوان بیچاره را تمام کنید
[ترجمه ترگمان]بس کنید حیوان بیچاره را تحریک کنید!
[ترجمه گوگل]متوقف کردن زخم فقیر!

15. A city at night is a very different beast .
[ترجمه ترگمان]یک شهر در شب، یک حیوان بسیار متفاوت است
[ترجمه گوگل]یک شهر در شب یک جانور بسیار متفاوت است

the king of beasts

سلطان وحوش


dangerous to beast and man

خطرناک برای حیوان و انسان


demons and beasts

دیو و دد


... otherwise you're a beast in the shape of a man

... ورنه ددی به صورت انسان مصوری


wild beasts

جانوران وحشی


beasts of prey

جانوران شکارگر


the most dangerous beasts

خطرناک‌ترین حیوانات


beasts of burden

چارپایان باربر


His behavior always brings out the beast in me.

رفتار او همیشه مرا حیوان صفت (سبع) می‌کند.


the beast in all of us

جنبه‌ی حیوانی همه‌ی ما


your friend is such a beast!

رفیقت عجب حیوانی است!


to make a beast of oneself

وحشی‌گری کردن، مثل حیوان رفتار کردن


پیشنهاد کاربران

قدرتمند
پرقدرت
پر زور
دارای توان زیاد
قابل تعریف
چشمگیر

مزخرف
مثال: beastly book =کتاب مزخرف

زشت

موجود فرا انسانی

هیولا، وحشی

موجودی که شاخدار و سم دار، جن کافر ، شیطان ، موجود انسان و بز

حیوان وحشی

دیو - صفتی برای اشاره به یک انسان بی رحم و بد رفتار

عصبانی مثل حیوان
خودمانی=سگ شدن

This place is dangoures for beast

آدم حیوان صفت

دیو و دلبر
beauty and the beast

حیوان، جانور، عنتر

غیر انسانی

حیوان صفت

شدید

when the beast of battle digs in its claws

خبیث

برای تعریف کردن از کسی که کارش فوق العاده است نیز استفاده میشه مانند:
You are the beast at animation : شما در کار انیمیشن یک هیولا هستید

دیو


کلمات دیگر: