کلمه جو
صفحه اصلی

afar


معنی : از دور، دورادور
معانی دیگر : (قدیمی) در دور دست، بافاصله، غالبا قبل از ان from و بعدازان off میاید

انگلیسی به فارسی

از دور، دورا دور، (بیشتر قبل از آن from و بعد از آن off می‌آید)


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: at, to, or from a distance; far off.
مشابه: far

- We saw afar the sails of the ship.
[ترجمه ترگمان] از دور بادبان کشتی را دیدیم
[ترجمه گوگل] ما از بادبان کشتی دیدیم
اسم ( noun )
• : تعریف: a far distance.

- He came from afar.
[ترجمه ترگمان] از دور می آمد
[ترجمه گوگل] او از دور آمد

• from far off; from a distance
from afar means from a long way away; a literary expression.

مترادف و متضاد

از دور (قید)
afar

دورادور (قید)
afar

a great distance away


Synonyms: distant, far away, far off, remote


Antonyms: close, near


جملات نمونه

1. from afar
از دور

2. towchal lights gleamed from afar
چراغ های توچال از دور سوسو می زد.

3. his stagger was noticeable from afar
تلوتلو خوردن او از دور آشکار بود.

4. i noticed its stink from afar
گند آن را از دور احساس کردم.

5. a faint noise was coming from afar and he bid us hark
صدای خفیفی از دور می آمد و او خواست که گوش فرا دهیم.

6. his singing could be heard from afar
آواز او از دور شنیده می شد.

7. julie only saw the elephant from afar
جولی فقط فیل را از دور دید.

8. the explosion could be heard from afar
صدای انفجار از دور شنیده می شد.

9. the lights of kashan twinkled from afar
چراغ های کاشان از دور سوسو می زدند.

10. the whales' spouts were visible from afar
آبفشانه ی نهنگ ها از دور پیدا بود.

11. their boos could be heard from afar
صدای هو کردن آنها از دور شنیده می شد.

12. their laughter could be heard from afar
صدای خنده ی آنها از دور شنیده می شد.

13. i heard the church bell ding-donging from afar
از دور صدای دینگ دانگ کردن زنگ کلیسا را شنیدم.

14. it is hard to judge distances from afar
تشخیص فواصل،از راه دور دشوار است.

15. the winners' horselaugh could be heard from afar
خنده های خرکی برندگان از دور به گوش می رسید.

16. i saw the loop of the river from afar
من از دور انحنای رودخانه را دیدم.

17. to hear the call of a drum from afar . . . .
آواز دهل شنیدن از دور . . .

18. the chimney of the house could be seen from afar
دودکش خانه از دور پیدا بود.

19. the peal of our victory could be heard from afar
صدای ناقوس هایی که پیروزی ما را اعلام می کردند از دور شنیده می شد.

20. the chime of the cathedral bells can be heard from afar
آهنگ ناقوس های کلیسا از دور به گوش می رسد.

21. The petrel came winnowing in from afar on the sea.
[ترجمه ترگمان]The از دور از دور در دریا می ریختند
[ترجمه گوگل]خیزران از دور به دریا می آمدند

22. Seen from afar, its towering buildings beckon the visitor in.
[ترجمه ترگمان]از دور، ساختمان های مرتفع آن به صدا در می آیند
[ترجمه گوگل]ساختمان های برجسته ای که از دور دیده می شوند، بازدیدکنندگان را تشویق می کنند

23. A lighthouse was flashing afar on the sea.
[ترجمه ترگمان]یک فانوس دریایی از دور در دریا می درخشید
[ترجمه گوگل]فانوس دریایی دور چشمک زدن بود

24. Even from afar the castle was most impressive.
[ترجمه ترگمان]حتی از دور قلعه بسیار تحسین برانگیز بود
[ترجمه گوگل]حتی از دور قلعه بیشتر چشمگیر بود

25. From afar, or even up close, the bridge is nothing more than a thin, unsteady shimmer of bamboo.
[ترجمه ترگمان]از دور، یا حتی نزدیک، پل چیزی بیشتر از یک لرزش ضعیف و لرزان نی نیست
[ترجمه گوگل]از راه دور، و یا حتی نزدیک، پل چیزی بیش از یک نازک، ناپایدار از چشم انداز از بامبو است

26. She'd distrusted him from afar, for some time, even before leaving London, before ever setting eyes on him.
[ترجمه ترگمان]از دور تا به حال از دور به او بدگمان بود، حتی قبل از اینکه لندن را ترک کند، پیش از آن که چشم به او دوخته باشد
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه لندن را ترک کند، او را به دور از دور، حتی قبل از اینکه چشم ها را بر روی او قرار دهد، دور انداخته بود

from afar

از دور


پیشنهاد کاربران

from afar ( Idioms ) : ( literary ) from a long distance away. Ox

از دوردست ها


کلمات دیگر: