1. Carwyn seemed like a castaway on a desert island.
[ترجمه ترگمان]مثل یه آدم مطرود تو یه جزیره صحرایی به نظر میومد
[ترجمه گوگل]Carwyn به نظر می رسید مانند یک مهاجم در یک جزیره بیابانی
2. She has been rescued by a young castaway named Vicki.
[ترجمه ترگمان]او توسط یک مطرود جوان به نام ویکی نجات داده شده است
[ترجمه گوگل]او توسط یکی از محرومان جوان به نام ویکی، نجات یافته است
3. Essentially, Hannah was a castaway of life.
[ترجمه ترگمان]در واقع، هانا از زندگی نجات یافته بود
[ترجمه گوگل]اساسا، هانا یک نفر از زندگی بود
4. Castaway - now i'm on my own.
[ترجمه ترگمان]Castaway - حالا نوبت منه
[ترجمه گوگل]Castaway - حالا من خودم هستم
5. Lily had the doomed sense of the castaway who has signalled in vain to fleeing sails.
[ترجمه ترگمان]لی لی حس فنا castaway را داشت که به عبث اشاره کرده بود که بادبان ها را رها کنند
[ترجمه گوگل]لیلی عواطف محو شدۀ ویرانگر را داشت که بیهوده به فرار از بادبان ها اشاره کرده بود
6. Castaway - going at it alone.
[ترجمه ترگمان] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]Castaway - رفتن به آن تنها
7. It'll be to offer her a castaway.
[ترجمه ترگمان]به او یک آدم مطرود و مطرود پیشنهاد خواهد داد
[ترجمه گوگل]این را می توان به او پیشنهاد داد
8. Crusoe spent his time as a castaway building and inventing.
[ترجمه ترگمان]و از غربت و غربت، به عنوان یک ساختمان مطرود و اختراع، وقت خود را صرف این کار کرده بود
[ترجمه گوگل]Crusoe زمان خود را به عنوان یک ساختمان ویرانگر و اختراع گذراند
9. This old man was a castaway Englishman, Henry Atkins by name.
[ترجمه ترگمان]این مرد سالخورده، یک انگلیسی دورافتاده بود، هنری تیلنی به نام
[ترجمه گوگل]این پیرمرد انگلیسی به نام Henry Atkins بود
10. From the castaway parts of organic societies, we form sentients.
[ترجمه ترگمان]از بخش های مطرود انجمن های ارگانیک، sentients را شکل می دهیم
[ترجمه گوگل]از قسمت های گمشده جوامع آلی، ما احساسات را شکل می دهیم
11. Screen Antics Windows screen savers don't generally stop people from working, at least they didn't before Johnny Castaway came along!
[ترجمه ترگمان]محافظ های صفحه نمایش ویندوز به طور کلی مردم را از کار باز ندارند، حداقل تا قبل از آمدن جانی castaway
[ترجمه گوگل]Screen Antics محافظ صفحه نمایش ویندوز به طور کلی مردم را از کار متوقف نمی کند، حداقل آنها قبل از جانی Castaway کنار آمدند!
12. Day and night are compressed into an eight hour day, so you see everything our castaway hero can get up to.
[ترجمه ترگمان]روز و شب در عرض هشت ساعت به هم فشرده می شوند، بنابراین شما هر چیزی را که قهرمان castaway ما می تواند به آن نزدیک شود می بینید
[ترجمه گوگل]روز و شب به یک ساعت هشت ساعته فشرده می شوند، بنابراین شما می توانید همه چیز را که قهرمان سقوط می کند می توانید ببینید
13. Ramsay has likened the situation in many towns to that of a castaway on a tropical island.
[ترجمه ترگمان]آقای رمزی این وضعیت را به بسیاری از شهرها تشبیه کرده است که از یک جزیره استوایی رانده شده اند
[ترجمه گوگل]رامسی وضعیت شهرها را در مقایسه با یک جزیره ی گرمسیری مقایسه کرده است
14. Oho! I declare he is that strange acquisition my late neighbour made, in his journey to Liverpool - a little Lascar, or an American or Spanish castaway.
[ترجمه ترگمان]اوهو! من اعلام می کنم که او آن قدر عجیب است که همسایه دیر من، در سفر خود به لیورپول، یک Lascar یا یک مطرود آمریکایی و اسپانیایی را به دست آورد
[ترجمه گوگل]اوه! من اعلام می کنم او این جذابیت عجیب و غریب همسایگی مرحوم من را در سفر خود به لیورپول - کمی Lascar، یا یک آمریکایی یا اسپانیایی تبعید ساخته است
15. He cast away his baggage and fled to Shanghai.
[ترجمه ترگمان]He را کنار زد و به شانگهای گریخت
[ترجمه گوگل]او چمدان خود را برداشت و به شانگهای فرار کرد
16. Be sure not to cast away your time.
[ترجمه ترگمان]مطمئن باشید که وقتتون رو تلف نکنید
[ترجمه گوگل]حتما زمان خود را دور نیندازید
17. He will cast away this money just as he has done in the past.
[ترجمه ترگمان]او این پول را همان طور که در گذشته انجام داده خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او این پول را همانطور که در گذشته انجام داده است، از بین می برد
18. What would you do if you were cast away on a desert island?
[ترجمه ترگمان]اگه توی یه جزیره صحرایی ول می کردی چی کار می کردی؟
[ترجمه گوگل]اگر شما در یک جزیره بیابانی بازی کردید چه کار می کنید؟
19. They were cast away on a desert island without food or water.
[ترجمه ترگمان]آن ها بدون غذا یا آب از یک جزیره صحرایی دور شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها بدون غذا و آب در یک جزیره بیابانی ریخته شدند
20. We were cast away by the storm on an island without food or water.
[ترجمه ترگمان]ما با طوفان در یک جزیره بدون غذا و آب دور شدیم
[ترجمه گوگل]ما توسط طوفان در یک جزیره بدون غذا و یا آب غرق شدیم
21. The ship was cast away on the coast of Europe.
[ترجمه ترگمان]کشتی در ساحل اروپا قرار داشت
[ترجمه گوگل]این کشتی در ساحل اروپا ریخته شد
22. If you were cast away on a desert island, what would you miss most?
[ترجمه ترگمان]اگه تو یه جزیره صحرایی ول می کردی چی رو از دست می دادی؟
[ترجمه گوگل]اگر شما در یک جزیره بیابانی بازی کردید، چه چیزی بیشتر از دست خواهید داشت؟
23. Let Marion be reminded of what she had cast away.
[ترجمه ترگمان]بذار \"ماریان\" به یاد چیزی که انداخته بود، به یاد بیاره
[ترجمه گوگل]اجازه دهید ماریون به آنچه که او را رد کرده بود یادآوری شود
24. Leaders are either recast or cast away.
[ترجمه ترگمان]رهبران یا دوباره ظاهر می شوند یا ریخته می شوند
[ترجمه گوگل]رهبران یا بازنویسی می شوند یا رد می شوند
25. He felt over thrilled and cast away his flowers in hands, dashing towards the big flower. But he was somewhat delayed by his heavy steps due to the all-way weariness.
[ترجمه ترگمان]به هیجان آمد و گل هایی را که در دست داشت، به سوی گل بزرگ پرتاب کرد اما از پله های سنگین خود تا حدی به تاخیر افتاده بود
[ترجمه گوگل]او بیش از هیجان احساس کرد و گلهایش را در دستانش پرت کرد، به سمت گل بزرگ برافراشت اما او به دلیل اتلاف تمام راه تا حدودی با تاخیر همراه بود
26. The ship was cast away during the severe storm.
[ترجمه ترگمان]کشتی در طوفان شدید به دور انداخته شد
[ترجمه گوگل]کشتی در دوران طوفان شدید فرو ریخت
27. Rom. 11:2 God has not cast away His people whom He foreknew.
[ترجمه ترگمان]Rom ۱۱: ۲ خداوند مردمش را طرد نکرده است
[ترجمه گوگل]رم 11 2 خداوند قومهای خود را که پیش از آن آنها را پیش بینی کرده است، نابود نکرده است
28. God hath not cast away his people which he foreknew.
[ترجمه ترگمان]خداوند people را که به او تعلق دارد دور نکرده است
[ترجمه گوگل]خداوند مردمش را که پیش از آن پیش بینی کرده بود، نابود نخواهد کرد
29. However, as imaginary space and aesthetic function are cast away in those movies, there results in the intrinsic contradiction in the audience and monil. . .
[ترجمه ترگمان]با این حال، به عنوان یک فضای خیالی و کارکرد زیبایی شناختی، در آن فیلم ها، تناقض درونی بین حضار و monil وجود دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، به عنوان فضای خیالی و عملکرد زیبایی شناختی در این فیلم ها، در تناقض درونی مخاطبان و مونیل به وجود می آید